بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
14 - بنابر اين در اينجا چند مفهوم با چند لفظ به چشم ما مى خورد اول حدوث و قدم دوم تقدم و تأخر و معيت سوم قرب و بعد و اقربيت و ابعديت . حساب همه را بايد برسيم . 15 - حكما يكى از اقسام تقدم را تقدم بالشرف دانسته اند و مثالهايش واضح است . ظاهر اينست كه تقدم بالشرف نيز اصالت ندارد مثل تقدم بالمرتبه . اولا اينگونه تقدمها اختصاص به مورد شرف و فضيلت ندارد در مورد هر صفتى مثل پهلوانى حتى رذائل نيز مثل -------------------- 278 ظلم و شقاوت جارى است . پس هر جا كه افعل تفضيل بيايد و بشود درجه بندى كرد اين تقدم جارى است مثل اينكه مى گوئيم در ميان پهلوانان نامى ايران در عصرهاى اخير (( يزدى )) مقدم است بر همه و در ميان جهانگيران دنيا (( نادر )) مقدم است بر همه و در ميان حكماى الهى (( صدرا )) مقدم است بر همه . و ثانيا ظاهر تقدم بالشرف از قبيل سبك مجاز از مجاز است يعنى از تقدم بالرتبه كه خود مجاز بود مجاز گيرى شده . در حقيقت در اينگونه موارد مثل اينست كه ما در ذهن خود ترتيبى قرار مى دهيم و مى گوئيم اين يكى اول است و آن ديگرى دوم و لهذا عدد ترتيبى قبول مى كند و مقدم را اول مى گوئيم . اگر گفته شود بنابر اين لازم مى آيد در اينگونه موارد نيز پاى سه عامل در كار باشد و حال آنكه ما مى دانيم تنها دو عامل كافى است جواب مى گوئيم در اينگونه موارد علاوه بر اصل ترتيب يك جنبه زائد نيز رعايت شده و آن اينست كه مثل اينست كه ما صفى اعتبار كرده ايم كه افراد پشت سر يكديگر قرار گرفته اند و توجه آنها به جهت معينى است كه ما در آن جهت قرار گرفته ايم . آنگاه آنها را به ترتيب پشت سريكديگر قرار داده ايم . پس علاوه بر رعايت اصل ترتيب رعايت توجه به جهت معين هم شده . 16 - آخوند در اسفار راجع به تقدم بالطبع مى گويد : (( و الاعتبار فى هذا التقدم هو ما فى امكان الوجود لا فى وجوبه كما فى العليه )) . در تقدم بالطبع ما مى گوئيم : (( لا يمكن ان يكون للمتأخر وجود الا و ان يكون للمتقدم وجود )) . و همين معنا را با توقت تعبير -------------------- 279 مى كنيم و در حقيقت تا متقدم پيدا نشود براى متأخر امكان وجود پيدا نمى شود يعنى امتناع بالغير دارد و به واسطه وجود متقدم از براى متأخر