خلاصه
پس از اثبات آفريدگار به توحيد مى رسيم . توحيد يعنى يكتايى و يگانگى خداوند از هر جهت ، از جهت خلق و آفرينش ، از نظر كارگردانى و تدبير جهان ، از نظر عبادت و پرستش .چون وجود خداوند از هر نظر نامحدود است ، تعدّد نمى پذيرد.موجودى كه از چند جزء تشكيل يافته باشد، به اجزاى خود محتاج است و چون خداوند نيازمند نيست ، پس وجودش مركب نيست .نظامِ واحد و هماهنگِ جهان روشنترين دليل بر يگانگى آفريدگار و فرمانرواى آن است .پرسش
1- توحيد يعنى چه و از چه جنبه هايى بايد مورد بحث قرار گيرد؟ 2- چرا در وجود خداوند تركيب راه ندارد؟ 3- چرا وجود خداوند تعدد بردار نيست ؟ 4- از هماهنگى مجموعه پديده هاى جهان چه مى فهميد؟ 5- آيا نظام جهان مى تواند قلمرو فرمانروايى چند خدا باشد؟صفات خدا
اسم و صفت
به هر كلمه اى كه براى نشان دادن ذات يك شى ء به كار رود، (اسم ) گفته مى شود، ولى در مورد خداوند به كلمه اى اسم گفته مى شود كه دلالت بر ذات و صفت كند. براى نمونه ، وقتى مى گوييم خداوند قادر است ، كلمه (قادر) بر ذات خداوند و قدرت او دلالت مى كند.به هر كلمه اى كه بر وصف و حالت چيزى دلالت كند، (صفت ) مى گويند. به طور مثال ، وقتى مى گوييم شهر قم ، مذهبى است . (قم ) نام شهر و (مذهبى بودن ) صفتِ شهر است .گروهى معتقدند كه صفات خداوند را مى توان شناخت هر چند از راه تشبيه به امور مادّى و خصوصيات جسمانى باشد. گروه ديگرى معتقدند كه صفات خدا را به هيچ وجه نمى توان شناخت . تصورات و الفاظ انسانها بيانگر معناى واقعى صفات خداوند نيست .اين دو طرز تفكر، به تشبيه يا تعطيل مى انجامد و هيچ كدام قابل قبول نيست . فكر و بحث درباره خدا نبايد به تشبيه خدا يا تعطيل فكر بينجامد.صفات ثبوتى و سلبى
در يك تقسيم بندى كلى ، صفات خداوند به دو دسته تقسيم مى شوند:الف صفات ثبوتى : آن دسته از صفاتى كه دلالت بر نوعى كمال دارند و آن ها را به صورت مطلق و بى نهايت مى توان به خدا نسبت داد مانند علم ، قدرت ، رحمت ، حكمت و....ب صفات سلبى : آن دسته از صفاتى كه در خداوند وجود ندارد و سلب آن صفات او را از عيب و نقص منزه مى شمارد مانند: خداوند جسم نيست ، خداوند ظالم نيست و....اثبات صفات
صفات حق تعالى از راه هايى ثابت مى شود كه ما در اين جا به دو راه آن اشاره مى كنيم :1- خداوند يك موجود بى پايان ، هستى محض و داراى تمام صفات كمال است زيرا هر يك از صفات كمال ، بازگشت به هستى مى كند و از مراتب وجود است . اگر صفات كمال را دارا نباشد ناقص خواهد بود و نقص با واجب الوجود بودن و هستى محض ، سازش ندارد و خداوند منزه از آن است پس تمام صفات كمال را داراست .(14)2- با دقت و تاءمل در موجودات در مى يابيم كه هر يك از آنها داراى كمال يا كمالاتى هستند و در جاى خود ثابت شده كه خداوند منشاء تمام كمالات در جهان هستى است و همه چيز از او سرچشمه مى گيرد. پس بايد خداوند ابتدا خود داراى جميع صفات كمال باشد تا بتواند به ديگران افاضه كند؛ زيرا محال است موجودى كه چيزى را ندارد بتواند آن را به ديگران افاضه كند. چگونه ممكن است آبى از چشمه اى جارى باشد وخود آن چشمه آب نداشته باشد.
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش