7من اگر خارم اگر گل ، چمن آرايى هست كه به هر دست كه مى پروردم ، مى رويم
كه به هر دست كه مى پروردم ، مى رويم كه به هر دست كه مى پروردم ، مى رويم
كره زمين در مدار مشخصى با سرعت معين به دور خورشيد در گردش است ؛ دانه گندم با شرايط مناسب دردل خاك قرار مى گيرد، شروع به رشد و نمو كرده و هر لحظه حالت تازه اى به خود مى گيرد؛ با گذراندن مراحل خاص ، راهى معين و منظم را مى پيمايد تا بوته و خوشه اى كامل مى شود.انسان نيز، جزيى از اين جهان است و بخشى ازوجودش در قلمرو اين هدايت قرار دارد؛ اندامهايش با رهبرى اين هدايت رشد نموده و وظايف پيچيده اى را انجام مى دهد، قلب انسان با نظمى بسيار دقيق باز و بسته مى شود و خون را به تمام نقاط بدن مى رساند؛ دستگاه گوارش ، دستگاه تنفسى ، سلسله اعصاب و اندامهاى شنوايى بينايى ، هر يك كارهايى را انجام مى دهند و عهده دار وظيفه اى هستند.بنابراين ، همه پديده هاى جهان از اين هدايت بهره مندند و كوشش آنها با اين كشش رهيابى مى شود.قرآن اين كشش و رهسپارى را به خدا نسبت مى دهد و مى فرمايد:(رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى )(17)پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بوده ، داده و سپس هدايتش كرده است .
هدايت ويژه انسان
خداوند انسان را در راهى نگذاشته است كه به اجبار آن را طى كند، بلكه انسان را موجودى مختار و آزاد آفريده تا راه تكامل خويش را از بيراهه ها باز شناسد و آزادانه در آن قدم گذارد، انسان آزاد است كه از مسير رشد، هدايت و صراط مستقيم برود يا در مسيركج و بيراهه گام نهد، ولى براى اينكه بتواند راه تكامل خود را بشناسد و در بيراهه ها و گمراهيها گرفتار نيايد، از هدايتى ويژه برخوردار است تا راه را بشناسد و آزادانه در مسير سعادت قدم نهاده و به سوى هدفش گام بردارد. اين هدايت ويژه ، هدايت عقل از درون و هدايت پيامبران از برون است .
هدايت عقل
گفتيم كه هدايت عمومى بر بخشى از وجود انسان حاكم است و آدمى در اين هدايت عمومى و تكوينى با ديگر پديده هاى جهان مشترك است ؛ اما بخش ديگر وجود انسان در قلمرو هدايت عقل است . اين حركت كه در پرتو رهيابى عقل انجام مى شود، با اختيار و آزادانه صورت مى گيرد. وقتى انسان بر سر دو راهيها قرار مى گيرد، فروغ عقل او را راهنمايى كرده ، راه درست را از نادرست باز مى شناسد و نيك را از بد جدا مى كند.دروغ ، فساد، خيانت و ظلم را بد و زشت مى داند و راستى ، پاك منشى ، امانت دارى و عدالت را خوب و نيك مى شمارد.
شعاع كارآيى اين هدايت
زندگى انسان با همه ابعاد گسترده اى كه دارد، در حيطه كشش و رهبرى اين هدايت قرار دارد. برخى از كوشش هاى انسان با كشش غريزه انجام مى شود. تشنه مى شود و به سوى آب مى رود يا درّنده اى را مى بيند و از آن مى گريزد. اين گونه كارها موافق با ميل است و به طورمستقيم با لذت و رنج جسم او سر و كار دارد. كار لذت آور با نوعى جاذبه ، انسان را به سوى خود مى كشد و كار رنج آور با نوعى دافعه انسان را از خود دور مى كند. يادآورى مى كنيم كه انسان در اين موارد با ديگر حيوانات مشترك است .اما فعّاليتهاى ديگر انسان كه در حيطه راهنمايى و هدايت عقل قرار دارد، از خود جاذبه يا دافعه طبيعى ندارند. غريزه ، انسان را به سوى آنها نمى كشاند يا از آنها دور نمى كند، بلكه به خاطر مصلحتى كه در انجام يا ترك آن نهفته است ، عقل انسان به انجام يا ترك آن حكم مى كند. اين گونه كارها نه تنها ممكن است كه موافق با ميل نباشد بلكه چه بسا انجام آن با سختيها و رنجهاى فراوان همراه است . اين كارها، فعاليتهاى تدبيرى انسان است كه در پرتو رهبرى عقل و با نيروى اراده انجام مى گيرد. او در اين كارها تدبير عقلانى را بر كشش و لذت غريزه مستولى مى گرداند، بيمار از نوشيدن داروى تلخ رنج مى برد ولى به حكم عقل آن را مى خورد.انسان در فعاليتهاى تدبيرى خود، همواره يك طرح و نقشه را در مرحله عملى پياده مى كند و هر اندازه كه از ناحيه عقل و اراده كاملتر باشد، فعاليتهاى تدبيرى او بيشتر مى شود تا آنجا كه فعاليتهاى غريزى