بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
4 ديدگاه هاى مادى و الهى چه تفاوتهايى با هم دارند؟ 5 نتيجه ديدگاه مادى و الهى را در مورد انسان بنويسيد.
اثبات وجود خدا(1)
(راه فطرت )
گفته شد كه در نحوه نگرش به جهان ، دو ديدگاه وجود دارد. يكى جهان را مساوى با ماده مى داند كه نيازى به آفريننده ندارد. ديگرى آن را مجموعه اى از پديده ها مى يابد كه نيازمند به پديد آورنده اند. از خصوصيات جهان بينى ايده آل اين بود كه با فطرت و سرشت آدمى هماهنگ بوده و بر پايه برهان و استدلال عقلى استوار باشد.خداپرستان براى اثبات جهان بينى خويش دليل هايى آورده اند كه به دو دسته تقسيم مى شوند: برخى بر پايه برهان عقلى استوارند و برخى ديگر ريشه در فطرت آدمى دارند.
معناى فطرت
(فطرت ) از نظر لغوى از ريشه (فَطَرَ)(5) و به معناى نوع خاصى از خلقت است كه انگيزه ها، گرايشها و شناختهاى خاصى در آن خلقت لحاظ و تعبيه گرديده است به گونه اى كه اگر انسان به درون خويش توجه كرده و كاوش نمايد، آن انگيزه ها، گرايش ها و شناخت ها را در درون خود مى يابد.
خداشناسى فطرى
خداشناسى و اعتراف به وجود خدا، از امور فطرى است ؛ يعنى هر انسانى اگر به درون خود توجه كند، باور به خالق قادر عالم را در درون خود مى يابد و مى بيند كه از عمق وجودش فرياد اعتراف به وجود خداوند بلند است . قرآن در بيان خداشناسى فطرى مى فرمايد:(وَ لَئِنْ سَاءَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّم او اتِ وَ اْلاَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّ هُ)(6)اگر از آنان (همه مردم حتى مشركان ) سؤ ال كنى كه آسمانها و زمين را چه كسى آفريده است ؟ خورشيد و ماه را چه كسى مسخّر كرده است ؟ به طور حتم خواهند گفت : خدا!رسول خدا اين باور فطرى را چنين معرفى مى كند؛ عربى بيابانى از ايشان پرسيد: يا محمد(ص )، به كدام خدا مرا مى خوانى ؟ رسول خدا فرمود: آيا شترت را در شب تاريك گم كرده اى ؟ آرى .وقتى كه در پى شترت مى گشتى از چه كسى كمك مى خواستى ؟ عرب به فكر فرو رفت و رسول خدا فرمود:من تو را به همان كسى كه دلت متوجه او بود و شترت را از او مى خواستى ، دعوت مى كنم . عرب بعد از لحظه اى فرياد زد: (نِعْمَ الرَّبُّ)(خوب خدايى است )، به او ايمان آوردم .(7)بسيارى از دانشمندان معتقدند كه همه انسانها خداوند را مى پرستند يعنى حتى شخص بت پرست نيز خداوند را پرستش مى كند، فطرتش او را به خدا مى خواند اما او در تطبيق اشتباه مى كند.به گواه تاريخ ، خداجويى و خدا پرستى در همه عصرها ودر ميان همه اقوام و ملّتها وجود داشته است ؛ حتى در عصر جهالت انسان نيز بشريت بدون انديشه و عشق به خدا نزيسته است بلكه اين انديشه و عشق همگام و همراه انسان از آغاز حياتش تا به امروز، اميد بخش فكر و ضمير آدمى بوده است .آرى فطرت و سرشت آدمى همواره با خداجويى و عشق به او عجين بوده است ، اما عده اى از انسانها به واسطه ارتباط همه جانبه خود را با جهان و طبيعت و فرورفتن در زندگى مادى ، از توجه و محبت به خدا غافل مانده و گرايش هايى (درونى و بيرونى ) چون حسد، جاه طلبى ، خودخواهى ، شهوات و اميال نفسانى آنها را تحت تاءثير قرار داده و از سرچشمه هستى جدا ساخته است .بى نهايت خواهى انسان يكى از گرايش هاى فطرى انسان ، مطلق خواهى اوست ، انسان پيوسته در جستجوى كمال بى نهايت است ، اگر قدرت مى طلبد، قدرت مطلق را دنبال مى كند، اگرزيبايى مى جويد،زيبايى همه جانبه و جمال پايدار را