شكوفايى فطرت - اصول پنجگانه اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول پنجگانه اعتقادی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آمده اند تا مايه هاى نهفته در نهاد بشر را شكوفا ساخته ، امانت الهى فطرتش را بارور سازند و بشر را به ايمانى پالايش يافته از هر گونه شرك و خرافه رهنمون سازند:

(لَمّا بَدَّلَ اَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَاللّهِ اِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَاتَّخَذُوا اْلاَنْدادَ مَعَهُ وَ احْتالَتْهُمُ الشَّياطينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَتَ فيهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اِلَيْهِمْ اَنْبِيائَهُ لِيَسْتَاءْدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّروُهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ.)(9)

وقتى بيشتر مردمان پيمان خدا مبنى بر توحيد و خداپرستى را شكستند. پس به حق او نادان گشته و براى او شريك و مانند قرار دادند، شيطان ها آنان را از معرفت خداوند منحرف كردند واز پرستش او جدايشان ساختند، پس خداوند پيامبرانش را در ميان مردم برانگيخت و آنان را پياپى فرستاد تا ميثاق فطريش ‍ را از مردم بخواهند و نعمت فراموش شده اش را به يادشان آورند.

شكوفايى فطرت

با اين كه بسيارى از انسانها بر فطرت خويش حجاب افكنده و خدايى را كه در عمق وجود خويش مى يابند و به او عشق مى ورزند، به فراموشى سپرده و راه انحراف پيش گرفته اند، ولى به هنگام نااميدى از اسباب و عوامل طبيعى ، زمانِ خوف و خطر، ناخودآگاه متوجه او شده و از او يارى مى طلبند؛ گر چه متاءسفانه بعد از برآورده شدن حاجت و بر طرف شدن خطر، دوباره از خدا روى برمى گردانند و به همان راه قبلى و نادرست خويش ادامه مى دهند.

(وَ اِذا مَسَّ الاِْنْسانَ الضُرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اءَوْقاعِدًا اَوْ قائِمًا فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَاَنْ لَمْ يَدْعُنا اِلى ضُرٍّ مَسَّهُ.)(10)

هر گاه انسان را سختى برسد، (در هر حال ) چه خوابيده ، نشسته يا ايستاده ما را مى خواند و هنگامى كه آن سختى را از او برطرف كنيم ، برود آن چنان كه گويى اصلاً ما را براى رفع سختى اى نخوانده است .

(حَتى اِذا كُنْتُمْ فى الْفُلْكِ... جاءَتْها رَيْحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكْانٍ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ اُحيطَ بِهِمْ دَعَوُاللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ لَئِنْ اَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرينَ.)(11)

زمانى كه در كشتى قرار مى گيريد... ناگهان طوفان شديدى مى وزد و امواج از هر سو به سراغ آنها مى آيد و گمان مى كنند كه هلاك خواهند شد، در آن هنگام خدا را از روى اخلاص مى خوانند كه : اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى ، حتماً از سپاسگزاران خواهيم بود.

خلاصه

اعتراف به وجود خدا امرى فطرى است ، يعنى هر انسانى اگر به درون خويش توجه كند، باور به خالق قادر عالم را در درون خود مى يابد و خود را محتاج مى بيند. بشر در طول تاريخ خداجو و خداپرست بوده است گر چه در تشخيص مصداق اشتباه كرده است .

بى نهايت خواهى فطرى انسان ، او را به سوى وجود مطلقى خارج از اين جهان مادى سوق مى دهد كه جميع همه كمايلات است .

انسانها با غفلت و گناه ، بر فطرت خويش سرپوش نهاده و نداى درون خويش را ناشنيده مى انگارند؛ ولى همين انسان هاى غافل و منحرف نيز هر گاه گرفتار مى گردند، فطرت خفته شان بيدار و آشكار و شكوفا شده و خداى جهان آفرين را به آنان مى نماياند.

پرسش

1 فطرت يعنى چه ؟ 2 رسول خدا چگونه به كمك فطرت ، خدا را به عرب بيابانى شناساند؟ 3 چگونه بى نهايت خواهى انسان ، او را به خداشناسى رهنمون مى گرداند؟ 4 فطرت پنهان در چه زمانى آشكار و شكوفا مى شود؟ اثبات وجود خدا(2)

/ 47