زيد بن صوحان - اسوه های نظامی صدر اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های نظامی صدر اسلام - نسخه متنی

محمد عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيد بن صوحان

سـردار جـانـباز، زيد بن صوحان ، برادر بزرگ صعصعه از قبيله عبدالقيس است كه به شرح كمالات او مى پردازيم .

كمالات زيد

زيد پرورش يافته مكتب اميرمؤ منان (ع ) از عباد و شب زنده دارانى بود كه شبها به عبادت قيام مـى كـرد و روزهـا را روزه مـى گـرفـت و شـبـهـاى جـمـعـه را بـا احـيـاء بـه صـبـح مـى رسانيد.(193) زيد از مردان شجاعى بود كه در فتوحات اسلامى شركت كرد و در نبرد جلولاء،(194) دست چپ او در راه خدا قطع شد. پيامبر اكرم (ص ) درباره او فرمود :

(پـس از مـن مـردى خـواهـد آمـد و او زيـد الخـيـر اسـت كـه بـعـضـى از اعـضـاى بـدن او بـيـسـت سال زودتر از خودش به بهشت خواهد رفت .)(195) زيـد هـيـچ گـاه از مسير حق منحرف نشد و نسبت به كسانى كه از دستگاه خلافت كناره گرفته و مـشـغـول عـبـادت بـودنـد، عـنـايـت خـاصـى داشـت . او بـراى گـروهـى از فـقـراى اهل بصره ، كه توجه خاصى به انجام فرائض دينى داشتند، خانه اى ساخت و نسبت به تاءمين نـيـازهاى آنان به قبيله خود سفارش كرد و خود نيز به ديدار آنان مى شتافت .(196) زمانى كه ابن عباس ، كمالات زيد را از صعصعه شنيد، گفت :

(مگر از يك مرد بهشتى ، جز اين انتظار ديگرى مى رود؟...)(197) علاوه بر اينها، زيد از سخنوران مشهور كوفه (198) و راويان حديث اميرمؤ منان (ع ) بـود. وى از هـمـنـشـيـنـان صـحـابى بزرگ پيامبر(ص ) ، سلمان فارسى ، محسوب مى شد و در مـحـضـر او بـه فراگيرى علوم قرآن و معارف اسلام همت گماشت . به خاطر علاقه وافر او به سـلمـان ، كـنـيـه (ابـو سلمان ) را برخود نهاد(199) و در ايامى كه سلمان استاندار مدائن بود، زيد به آنجا رفت و قرآن را به مردم تعليم مى +++داد.++(200)

حق خواهى زيد

ازخـصـوصـيات بارز سردار جانباز، حق خواهى و ستيز با انحرافات و كجى ها بود. زيد همگام بـا مـعـترضان بزرگى چون مالك اشتر، براى مبارزه با انحرافات دستگاه خلافت ، از كوفه بـه مـديـنه آمد و روياروى عثمان به او انتقاد كرد. در نتيجه اين اعتراضات ، به دستور عثمان ، زيد و همرزمانش را يك بار به شام و بار ديگر به حمص تبعيد كردند.(201) آنـان در حـمـص نـيـز بـه راه خود ادامه دادند و همزمان با اوجگيرى انقلاب و گسترش اعتراضات نـسبت به خلافت عثمان ، تبعيديان به ديار خود بازگشتند. زيد نيز به كوفه بازگشت و تا شوال سال 35 هجرى در اين شهر به فعاليت پرداخت و همراه با گروهى از مردان انقلابى به سـوى مـديـنـه حـركـت كـردنـد و بـا انـقـلابـيـون مـصـرى و بـصـرى بـر عـليـه عـثـمـان قـيـام كردند.(202)

زيد در حكومت علوى

زيـد در راه استقرار نظام علوى تلاش فراوانى كرد. او به مقابله با كسانى شتافت كه آرزوها و خواسته هاى نادرست خود را در اين حكومت از دست دادند.

امام على (ع ) زيد را در ركاب امام حسن (ع ) و به همراه عمار ياسر و قيس بن سعد جهت جذب نيرو به كوفه اعزام كرد. وى با نشان دادن دست قطع شده اش ، سعى در تشويق مردم به شركت در جنگ و افشاى ماهيت ابوموسى نمود.(203) هـمـزمـان بـا آغاز حركت ناكثين ، عايشه براى جلب حمايت اصحاب پيامبر(ص ) نامه هايى براى آنـان و ديـگـر افـراد سـرشـنـاس نـوشـت . او در نـامـه اش به زيد، از او خواست كه به كمك او بشتابد و مردم را از يارى امام على (ع ) بازدارد. زيد در پاسخ نوشت :

(... مـن فـرزنـد مـخـلص تـو هستم ، (امّا) به شرطى كه به خانه ات برگردى ! و الاّ من اولين كسى هستم كه با تو مبارزه خواهم كرد!)(204) امـيـرمـؤ مـنـان در نـبـرد بـا عـهـدشـكـنـان ، زيـد را بـه فـرمـانـدهـى قـبـيـله عـبـدالقـيـس ‍ برگزيد.(205)

/ 92