صعصعة بن صوحان - اسوه های نظامی صدر اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های نظامی صدر اسلام - نسخه متنی

محمد عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مـعـاويه در يك اقدام شيطنت آميز، عبيدالله را اغفال كرد و او بهمراه هشت هزار نفر به معاويه ملحق شـد. سـپـاهـيـان كـه از خـيـانت فرمانده باخبر شدند، به قيس روى آوردند و نماز جماعت را با او خواندند. قيس رو به سپاهيان گفت :

(اى مـردم ! كـار زشتى كه اين مرد ترسو و بزدل كرد، شما را ناراحت نكند. عبيدالله كسى است كـه وقـتـى استاندار يمن بود، با يورش بُسر بن ارطات ، از آنجا گريخت و فرزندان خود را برجاى گذاشت تا كشته شدند.

امروز هم چنان كرد كه ديديد.) سپاهيان با شنيدن اين سخنان به هيجان آمدند و يكصدا گفتند :

(سپاس خداوند را كه او را از ميان برد. اكنون ما را به جنگ با دشمن حركت ده !) شاميان به فرماندهى بُسر ، به استعداد بيست هزار نفر، با قيس و سپاهيانش درگير شدند.

مـعـاويـه بـا مـشـاهـده سـرسـخـتـى قـيـس ، تـلاش هـاى فـراوانـى كـرد كـه قـيـس را تـطـمـيـع و اغـفـال كند. نامه هايى كه براى او نوشت ، با پاسخ ‌هاى كوبنده قيس مواجه شد به گونه اى كه به توصيه عمروعاص ، معاويه از دادن پاسخ خوددارى كرد. زيرا قيس ‍ در پاسخ به نامه دوم معاويه نوشته بود :

(تـو! بـت و فـرزنـد بـتـى از بـت هاى جاهليتى كه به اجبار و ترس اسلام آوردى و اكنون به اخـتـيـار از آن خـارج شـده اى !... تـو هـمـيـشـه مـحـارب بـا خـدا و رسول بوده اى و حزبى از احزاب شرك هستى ...)(313) پس از تحميل صلح به امام حسن (ع )، قيس در دوران خفقان معاويه ، همواره از ولايـت امام على (ع ) و اهل بيت : دفاع مى كرد و در چندين مرحله با معاويه به احتجاج پرداخت و او و پـدرش ابـوسـفـيـان را نـكـوهـش كـرد.(314) سـرانـجـام سـردار سـپـاه عـلوى در سال 59 يا 60 هجرى دار فانى را وداع گفت .(315)

صعصعة بن صوحان

يـكى ديگر از اسوه هاى نظامى و برگزيدگان ياران امام على (ع ) صعصعة بن صوحان عبدى است . در اين بخش ، به ذكر كمالات انسانى و نقش او در حكومت علوى مى پردازيم .

كمالات صعصعه

وى از مـعـدود يـاران امـام عـلى (ع ) اسـت كـه تـوانـسـت فضايل بسيارى را از مكتب آن حـضـرت كـسـب كـنـد. اگـر چـه او بـه عـلّت خـردسـالى نـتـوانست به زيارت پيامبر اكرم (ص ) نايل شود.(316) ولى با شناخت طريق حق و پيروى از اميرمؤ منان على (ع ) از شيفتگان و يـاران بـرجـسـتـه آن حـضـرت گـرديـد. بـه گـونـه اى كـه امـام ، در تجليل از صعصعه ، ضمن ارائه ملاك و معيارى به او فرمود :

خدا تو را رحمت كند؛ زيرا تو فردى كم خرج و پرمنفعت هستى .(317) از ويژگى هاى بارز صعصعه ، توانايى او در بلاغت و سخنورى است . او در مقام دفاع از حـق و افشاى ماهيت دشمنان ، با توانايى خاصى سخن مى گفت و دشمن را وادار به سكوت مى كرد. اميرمؤ منان در توصيف او فرمود :

هذاَ الْخَطيبُ الْشَحْشَح .(318) اين سخنور زبردست و ماهر است .

عـلاوه بـر ايـن ، صـعـصـعـه در دفـاع از حـق و افـشـاى باطل از حاضرجواب ترين مردم بود.(319) او از مـحـبـان عـارف و خـالص اهـل بـيـت پـيـامـبـر(ص ) بـود. وى بـا آگـاهـى از گـفـت گـوى عقيل با معاويه ، طى نامه اى به او نوشت :

(شـمـا اهـل بـيـت كـليـد دنـيـاو آخـرتيد... بدان كه استوانه سياه و ظلمانى [معاويه ]، تكيه گاه كسانى است كه دين خدا را ترك گفته اند...)(320) صـعـصـعه از بزرگان قبيله خويش و مردى عاقل ، متدين ، با فضيلت (321) و ثقه و از اصحاب بـلنـد مـرتـبه اميرمؤ منان (ع ) بود.(322) او در كوفه همگام با همرزمان برجسته اى همچون : مالك اشتر، كميل و عمروبن حمق با انحرافات واليان حكومت عثمان به مبارزه برخاست و بـه دسـتـور عثمان به شام و حمص تبعيد شد.(323) او در تبعيدگاه نيز لحظه اى از مبارزه غافل نشد تا در نهايت براى قتل عثمان به شورشيان مصرى پيوست .(324)

/ 92