بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اطـاعت از اميرمؤ منان (ع ) لحظه اى ترديد به خود راه نداد و در مسوؤ ليت هاى مختلف با تمام قدرت با فتنه جويان جنگيد.
1-نـبـرد بـا نـاكـثـين :
در اين جنگ ، سعيد فرمانده سواره نظام هَمْدان بود كه از يگان هاى تحت امر عـمـاريـاسـر بـه شمار مى آمد. و در محور چپ سپاه اميرمؤ منان (ع ) پيكار مى كرد. سعيد از اينكه امـيـرمـؤ منان (ع ) را در فرماندهى كل قوا مشاهده مى كرد، احساس غرور مى نمود و با شجاعت بى نظيرى به دشمن حمله مى كرد. در اوج نبرد با ناكثين ، چشمش به امام (ع ) افتاد و گفت :(... بـه وصـىّ پـيـامـبر(ص ) بگوييد قحطان (يكى از قبيله هاى قدرتمند دشمن ) را كه براى جـنـگ آمـده بـه هـمـاوردى بـخواند. زيرا هَمْدانيان حامى امام هستند واو را كفايت كنند. هَمْدانيان همگى فرزندان جنگ و مردان راه هستند....)(341) آنگاه با همرزمانش به دشمن يورش بردند و ضربات سنگينى بر آنان وارد ساختند.امام (ع ) با خرسندى از دلاورى آنان فرمود:اگـر تـعـدادشـان بـه هـزار نـفـر مـى رسـيـد، خـداونـد آنـگـونـه كـه شـايـسـتـه است ،عبادت مى شد....(342) 2 - نبرد با قاسطين : پس از انتصاب سعيد بن قيس به فرماندهى هَمْدانيان و حِمْيَريان و بـركـنـارى اشـعث بن قيس از فرماندهى طايفه كنده و ربيعه توسط امام (ع )(343) اختلافاتى در برخى قبيله ها به وجود آمد و موجب اعتراض آنان به تصميم امام (ع ) شد.سـعـيـد بـا تـيـزبـيـنـى و قـاطـعـيت در برابر معترضان ايستاد واز انتصاب شايسته فرماندهى پشتيبانى كرد.(344) پـيـش از آغـاز نبرد، امام على (ع ) در خطابه اى ، سپاهيان را به نبرد تشويق كرد. سعيد نيز در جمع نيروهايش برخاست و گفت :... بـرمازيبنده نيست كه از جنگ فرار كنيم . خداوند به ما نعمتى را ارزانى داشته است كه توان شـكـرش را نداريم ... چگونه با بينشى عالى و اطمينان قلبى با آن نجنگيم در حالى كه پسر عم پيامبر(ص ) فرماندهى ما را به عهده دارد؟ ... معاويه كيست ؟ اسـيـرى آزاد شـده كـه پـدرش نـيـز چـنـيـن بـود. عـده اى از اراذل و اوبـاش را فـريـب داد و داغ نـنـگ بـر پيشانى آنان زده و آنان را به جنگ ما آورده است تا يـكـسـره بـه جـهـنـم روانه شوند... پس تقواى الهى را در تلاش ، هشيارى ، راستى و پايدارى پيشه كنيد كه خداوند با صابران است ...(345) در مراحل حساس جنگ ، هَمْدانيان پيروزى هاى بزرگى آفريدند. و نبرد به شدت ادامه يافت به طورى كه نماز سپاهيان فقط تكبير بود و سرانجام جناح چپ سپاه بر جناح راست شاميان پيروز شد و با فرارسيدن شب آتش جنگ فرونشست . امام (ع ) شب را در ميان افراد طايفه (ربيعه ) به سر برد. معاويه با اطلاع از آن ، فرمان داد تعداد چهارهزار و سيصد نفر سواره نـظـام و پـيـاده ، موسوم به (سبزپوشان ) از پشت سر به سپاه امام (ع ) شبيخون بزنند. امّا هَمْدانيان كه با تدبير فرماندهى خود سعيد، از هوشيارى خوبى برخوردار بودند، تا صبح به نگهبانى پرداختند و دشمن را در اجراى عملياتشان ناكام گذاشتند.(346) حضور سرداران الهى ، همچون سعيد بن قيس در سپاه امام على (ع ) باعث آشفتگى روحى و غمگينى مـعـاويه بود.از اين رو، در جمع فرماندهانش اين موضوع را ابراز كرد و از آنان خواست تا به نـبـرد آنـان بـپـردازند. آنگاه بُسر جنايتكار را براى نبرد با سعيد تعيين كرد و براى تشويق گفت : (من خودم [نيز] به جنگ سعيد مى روم ) صبح روز بعد معاويه با همه نيروهايش به ميدان آمد و با سعيد و هَمْدانيان به نبرد پرداخت . جنگ با برترى هَمْدانيان تا شب ادامه يافت و معاويه با استفاده از تاريكى ، از صحنه فرار كرد.(347) عـمـرو بـن حـصـين ، مجرى طرح ترور اميرمؤ منان بود. او در اجراى طرح ترور ، توانست خود را بـه پـشـت سـر امـام بـرسـانـد. سعيد كه حركات او را زير نظر داشت ، پيش از هر گونه اقدام عمرو، به او حمله كرد و