انسان كامل - اسوه های نظامی صدر اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های نظامی صدر اسلام - نسخه متنی

محمد عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ميدان رشد و تربيت انسانى ، براى يك سردار سپاه اسلام ، تا چه اندازه اى است كه امام (ع ) درباره او فرمود:

(لَقَد كانَ لى مِثْلَ ما كُنْتُ لِرَسوُلِ اللّهِ)(376) مالك براى من چنان بود كه من براى رسول خدا(ص ) بودم .

ويژگى هايى را كه موجب كسب اين منزلت از سوى سردار سپاه علوى در نزد آن حضرت شد در اين درس به اجمال بررسى مى كنيم .

انسان كامل

مالك اشتر، نمونه انسان كامل اسلام است كه ارزش هاى بى شمارى در وجود او تـبـلور يـافت . او اندكى پيش از ظهور اسلام متولد شد. پيامبر اكرم (ص ) را نديد و سخن او را نشنيد ولى آنگاه كه ياد اشتر در نزد آن حضرت شد، فرمود:

(او به راستى مؤ من است .)(377) اشتر از شجاع ترين پهلوانان عصر خود بود كه قدرت را با بزرگوارى ، شجاعت را با ديانت و سخنورى را با كرامت و ادب تواءم كرد. او هرگز به پليدى و گناه آلوده نشد و در راه حمايت از كرامت و مردانگى و دفاع از بنيادهاى اسلامى ، از جان دريغ نداشت .

اشـتـر تـكـسـوار سـتـرگـى بـود كـه غـبار جنگ او را از پاى نمى انداخت . در نبردهاى قادسيه و يـرمـوك فـعـالانـه شـركت داشت . سردار شجاعى بود كه فرماندهى جناح هاى مختلف لشگرهاى سـپـاه امـيرمؤ منان امام على (ع ) را در جنگها بر عهده داشت او با تمامى سران و جنگاوران دشمن ، در جبهه هاى مختلف ، نبرد كرد بعضى را كشت و برخى نيز به شيوه هاى مختلف از چنگ او فرار كردند.

اشـتـر از بـخـشـنـدگـان (مـِذْحـَج ) و پـهلوانان پيشتاز بود. او سرور بزرگان و دلير مردان نـيـرومـنـد قـبـيـله (نَخَعْ) بود. در بردبارى همچون قلّه هاى رفيع كوه و در سخاوتمندى بسان ابرهاى پرباران بود. وى با داشتن همه صفات برجسته و مقام سردارى ، مردى فقيه ، محدث ، پرهيزكار و پارسا بود كه با لباس هاى مويين زندگى مى كرد. او در دوران سكوت ، بخشى از وقت خود را به عبادت و قسمتى را به فراگيرى دانش و بقيه را به امور خيريه و رسيدگى بـه مـسـتـمـنـدان اخـتـصـاص ‍ داد. اشتر در سياست ، از با تدبيرترين مردانى بود كه جمع بين ملايمت و سختى مى كرد. به هنگام هجوم ، با تمام قدرت يورش مى برد و در موقع مدارا، از خود نرمش نشان مى داد.(378) از كـمـالات بـرجسته اشتر، عشق و ايمان او به رهبرى و امامت اميرمؤ منان على (ع ) بود علاوه بر روحيه ستم ستيزى در دوران سكوت ، در تمامى صحنه هاى حكومت ظاهرى امام (ع ) حضور داشت و بـا تـدبـيـر و شجاعت بى نظيرى از حريم ولايت دفاع مى كرد. او بيشتر از همه سرداران سپاه عـلوى ، بـه مـيـدان نـبـرد با ناكثين و قاسطين مى شتافت و بيش از ديگر ياران اميرمؤ منان (ع )، دشـمـنـان اسـلام را از دم شـمـشـيـر گـذرانـد. شـمـشـيـر پـَهـْن او، سـاخـت يـمـن بـود كـه در حال حركت بيننده گمان مى كرد كه آب از آن مى ريزد و برق آن چشم را خيره مى كرد.

ابـن ابـى الحـديـد گـويـد!: (...مـالك اشتر يلى شجاع و رهبرى از بزرگان شيعه بود و به ولايت اميرمؤ منان (ع ) سخت پايبند بود و در يارى او ترديدى نداشت .)(379) سـردار بـزرگ سـپـاه عـلوى ، عـلاوه بر اين كمالات ، همواره خارى در چشم و موجب خشم آنان بود دشـمـن دل پـر دردى از او داشـت . مـعـاويه در صفين ، مروان حكم را خواست و گفت : مالك اشتر مرا سـخـت پـريـشـان و آزرده خـاطـر كـرده اسـت . از او خـواسـت كـه بـه نـبـرد او بـرود. امـّا او كـه قـتـل خـود را حـتـمـى مـى ديد، طفره رفت و آن را به عمر و عاص واگذار كرد كه او را نيز ياراى مقاومت در برابر اشتر نبود.(380) اشـتـر هـمواره از خدا طلب شهادت مى كرد. در نبرد با عبيدالله بن عمر، يكى از سران شام ، كه موجب عقب نشينى شاميان و شرمندگى عبيدالله و غمگينى معاويه شد، چنين رجز خواند:

پـروردگـارا! شـمـشـيـرهاى دشمن را برايم آماده كن و شهادت مرا به دست كفار مقرر فرما زيرا مـرگ بـهـتر از پوشيدن برد زيباى يمانى است و همه دنيا به يك تار كرك نمى ارزد و نه با پاداش نيكان عوض مى

/ 92