از ويـژگـى هـاى اشـتـر، روحـيـه سـتـم سـتـيـزى و سـازش نـاپـذيـرى و پـايـبـنـدى بـر اصول بود كه به چند مورد آن اشاره مى شود:1 - برخورد اشتر با وليد بن عقبه ، فرماندار فاجر و ميگسار عثمان در كوفه .2 - مـقـابـله اشـتـر بـا سـعـيـد بـن عـاص ، فـرمـانـدار چـپـاولگـر بـيـت المال كه جايگزين وليد شده بود.3 - درگـيـرى شـديـد اشـتـر و يـارانـش بـا مـعـاويه در تبعيدگاه شام كه معاويه با اقرار به ناتوانى در برابر آنان ايشان را به كوفه مراجعت داد.4 - مخالفت اشتر و يارانش با ستم هاى فرماندار كوفه و در نتيجه تبعيد مجدد آنان به دستور عثمان به حمص .5 - با مشاهده بدقولى عثمان در تعويض سعيد بن عاص از فرماندارى كوفه و توطئه آنان در فـرستادن معترضان به جبهه هاى جنگ ، اشتر از مدينه به كوفه بازگشت و با بسيج بيش از ده هـزار نفر، با شمشير كشيده مانع از ورود فرماندار عثمان شد و او بناچار، با خفّت به مدينه بازگشت .
نخستين بيعت
از مـوجـبـات درخـشـش اشـتـر، بـيـعـت او بـا امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) اسـت پـس از قتل عثمان و روى آوردن مـردم بـراى بـيـعـت بـا امـام (ع ) و عـدم پذيرش آن حضرت ، روز سوم اشتر با اصرار و التـمـاس دسـت خـود را بـه رسم بيعت به حضرت داد و بدين ترتيب نخستين فردى است كه با اميرمؤ منان (ع ) بيعت كرد سپس ساير مردم مدينه با آن حضرت بيعت كردند.
نبرد با ناكثين
نقش اشتر در حل مشكلات و بحران هاى حكومت نوپاى علوى وريشه كنى فتنه جويان بسيار تعيين كننده است . زيرا او ماهيّت ناكثين را به خوبى شناخته بود. در اينجا به مواردى از آنها اشاره مى شود.الف ـ نوشتن نامه اى براى عايشه و دعوت او به خانه نشينى و حفظ حرمت خود.ب ـ سخنان پر شور اشتر براى گروهى از مردم مدينه كه اميرمؤ منان (ع ) را در بازگرداندن عايشه به خانه اش يارى نكردند.ج ـ با حركت فتنه جويان جمل به سوى بصره و كارشكنى ابوموسى اشعرى در بيعت كوفيان با اميرمؤ منان (ع )، اشتر در سخنانى ، خطاب به امام على (ع ) عرض كرد:(... طـلحـه و زبـيـر دسـت بـيـعـت بـه شـمـا دادنـد و سـپـس از شـمـا جدا شدند... اگر آنان مدعى خـونـخـواهـى عـثـمـان انـد، چرا از خود آغاز نمى كنند؟ زيرا آنان نخستين افرادى بودند كه عليه عـثـمـان قـيـام كـردنـد و مـردم را بـر او شـورانـدنـد... خـدا را شـاهـد مى گيرم كه اگر آنان به فرمانبرى شما بازنگردند، ايشان را به عثمان ملحق خواهيم ساخت ...) اميرمؤ منان (ع ) از سخنان اشتر خرسند شد و به يارى مردم كوفه اميدوار شد. با اعزام امام حسن (ع ) و عمار ياسر به كوفه براى بسيج آنان ، اشتر نيز خود را به آنان رساند. پس از اشـغـال سـاخـتـمـان فـرمـاندارى و بركنارى ابوموسى اشعرى ، يگانى به استعداد نُه هزار رزمـنـده داوطـلب از راه خشكى به فرماندهى امام حسن (ع ) و همين تعداد از راه آب به يارى اميرمؤ مـنـان (ع ) شـتـافـتـنـد و هـمـگى در ذى قار به حضرت پيوستند. سپس در حالى كه اشتر جلودار نيروهاى بسيجى كوفه بود، سپاه علوى به سوى بصره حركت كرد.در ايـن نبرد، امام (ع ) فرماندهى جناح چپ سپاه را به استعداد يكهزار نفر به اشتر سپرد. او با شـناختى كه از ماهيت فتنه جويان داشت ، رشادت هاى بى نظيرى از خود ابراز كرد و تعداد بى شـمـارى از آنـان را به هلاكت رساند. آخرين فردى كه افسار شتر عايشه را در دست داشت ، به دست اشتر به هلاكت رسيد.فرماندارى