ج ـ عباس (ع ) در عاشورا - اسوه های نظامی صدر اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های نظامی صدر اسلام - نسخه متنی

محمد عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كاروان ، با آرامش كامل به استراحت پرداختند ولى در آن سو يزيديان تا به صبح از سردار دلاور و صف شكن سپاه امام حسين (ع ) ، بيمناك و هراسان بودند.

ج ـ عباس (ع ) در عاشورا

صـبح عاشوراى سال 61 هجرى ، امام حسين (ع ) سپاه را سازماندهى كرد. زهير را به فرماندهى جـنـاح راسـت و حـبيب را به فرماندهى جناح چپ منصوب كرد. پرچم را به دست باكفايت برادرش عباس سپرد و همراه با بنى هاشم در قلب سپاه قرار گرفت .(570) در ايـن روز ، هـر چـنـد فـرمـانـدهـى كل سپاه به عهده امام حسين (ع ) بود ولى فرماندهى ميدان را حـضرت عباس به عهده داشت و از آغاز نبرد تا لحظه شهادت ، علاوه بر فرماندهى نيروها، به هدايت ، پشتيبانى و تاءمين آنان نيز همت داشت . در يكى از صحنه ها، جمعى از ياران امام (ع ) به دشـمـن حـمـله كـردنـد و در مـحـاصـره آنان افتادند . عباس آنچنان به دشمن حمله كرد كه دشمن را پراكنده كرد و ياران را از محاصره نجات داد.(571) علاوه بر اينها، صحنه كربلا براى عباس (ع ) تكرار دلاورى ها و شجاعت هاى پدربزرگوارش حـيـدر كرّار ، اميرمؤ منان (ع ) در جنگ خندق و حنين بود. عباس با سه تن از جنگاوران نامور دشمن جنگ تن به تن كرد :

مارِد بن صُدَيف ، جنگجوى متهور و بى مانند دشمن كه پس از نبردى سهمگين او را بـه هـلاكت رساند.(572) صفوان بن اَبْطَح ، سنگ پران و نيزه افكن ماهر و بى بـاك دشـمـن كـه بـه شدت مجروح شد و از ميدان گريخت . عبدالله بن عقبه غَنَوى جنگجوى بى باكى كه با ناتوانى خود از برابر عباس (ع ) گريخت .(573) سردار كربلا در كنار اين رشادت ها ، برادرانش را به جانبازى در راه ولايت دعوت كرد عبدالله ، جعفر و عثمان عاشقانه به ميدان شتافتند. آنان پس از رجزخوانى و اشاره به حسب و نسب خويش و يـادآورى شـجـاعـت هـاى پـيـامـبـر(ص ) و اميرمؤ منان (ع ) هر كدام با جنگجويان دشمن شجاعانه جنگيدند و پس از كشتن بسيارى از آنان خود به شهادت رسيدند.(574) سـردار شـهـيـد پـرور نـهـضـت كـربـلا، در راه دفـاع از امـامـت و ولايـت ، فـرزنـد خـود بـنـام مـحـمـد(575) و بـه نـقـلى فـرزندانش محمد و عبدالله را به ميدان فرستاد و آنان كه شـجـاعـت را از پـدر و پـدربزرگشان به ارث برده بودند ، با دشمنان جنگيدند و به شهادت رسيدند.(576)

شهادت عباس (ع )

بـه توصيه امام حسين (ع ) نزد خانواده اش رفت و آخرين وداع را با آنان نمود.(577) اينك همه ياران به شهادت رسيده اند و سردار بى سپاه شده است . احساس تنهايى و دلتنگى و شـوق بـه شـهادت و انگيزه انتقام از آن منافقان ، پرچمدار سپاه را نزد امام (ع ) كشاند و رخصت براى نبرد نهايى طلبيد. امام حسين (ع ) با توجه به عظمت عباس و نقش او كه در برابر دشمن به تنهايى خود يك سپاه بود، فرمود :

(يا اَخى ! اَنْتَ صاحِبُ لِوائى وَ اِذا مَضيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرى ) (برادرم ! تو پرچمدار منى ! و آنگاه كه تو بروى ، سپاه من از هم پاشيده خواهد شد.) در اين هنگام فرياد العطش كودكان به گوش مى رسيد. تشنگى عباس را نيز به شـدّت آزار مـى داد ولى لب هـاى خـشـك و صداى لرزان كودكان ، تشنگى خود را از ياد برد. امام حسين (ع ) فرمود :

(پس ابتدا اندكى آب براى اين تشنگان بياور.) سردار لب تشنه ، به طرف شريعه رفت ، قهرمانانه به يزيديان حمله كرد. هشتاد نـفـر از مـحـافـظـان شـريـعـه را كشت و بقيه را فرارى داد تا توانست خود را به آب برساند. مـقـدارى آب بـه كـف دسـت گـرفـت ، امـّا تـشـنـگـى امـام حـسـيـن (ع ) و اهـل بـيـت را بـه يـاد آورد. آب را ريـخـت . مـشـك را پر آب كرد و به اميد رساندن آن به تشنگان روانه خيمه ها شد و(578) به خود خطاب كرد : (اى نفس ! پس از حسين زنده نباشى ! اين حسين است كه در آستانه شهادت است و تو آب سرد بنوشى ؟ به خدا قسم ! اين هرگز رسم ديندارى نيست !)(579) سـقـاى تـشـنـگان براى بازگشت ، نزديك ترين راه را انتخاب كرد. يزيديان با وحشت از نبرد نزديك ،

/ 92