استخاره، انواع و روش های آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

استخاره، انواع و روش های آن - نسخه متنی

ابوالفضل طریقه دار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استخاره انواع و روشهاي آن

بصائر ـ شماره20

ابوالفضل طريقه دار

يکي از نعمتهاي بزرگي که خداوند متعال به انسان ارزاني داشته، عقل است. انسان با چراغ عقل مي تواند راههاي تاريک زندگي را به سهولت طي کند و از خطرگاههاي آن به سلامت بگذرد، هر که اين چراغ را در خود فروزان نگه دارد دنيا و آخرت او روشن و پرفروغ است.

در قرآن سفارش زيادي به باروري عقل و بهره وري از آن شده است. در اين کتاب عظيم، بدترين موجودات آنانند که تعقل نمي کنند: «انّ شرّالدّواب عندالله الصّمّ البکم الّذين لايعقلون.» اساساً يکي از علل مهم بعثت پيامبران همين بوده است که عقلهاي آدميان را شکوفا سازند و دفينه هاي آن را استخراج کنند؛ چنانکه امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: «و يثيروا لهم دفائن العقول؛ پيامبران آمدند تا گنجهاي پنهاني عقلها را آشکار سازند.»

تکيه بر عقل و استفاده از اين چراغ روشني بخش، تا آن حد پراهميت است که در شرع هم يکي از منابع استنباط احکام به شمار مي رود و رابطه تنگاتنگي ميان آن دو برقرار است. تلازم بين عقل و شرع با اين قاعده مشهور بيان شده است: «کلّما حکم به الشّرع حکم به العقل و کلّما حکم به العقل حکم به الشّرع؛ هر چه را شرع بدان حکم کند، عقل نيز حکم مي کند و هر چه را عقل حکم دهد، شرع نيز حکم خواهد کرد.»

پس عقل، چراغي است همدوش شرع که در مسير استنباط احکام، نور مي پاشد و فقيهان را در عبور از قله هاي صعب العبور اجتهاد، مدد مي رساند. همچنين قامت بلند ايمان و عقيده در علم کلام، سراپا جامه اي از تعقل به تن کرده است و متکلمان، انديشوراني هستند که مباني استدلالي ايمان را به کمک عقل، آشکار مي سازند. و بالاتر از همه، فيلسوفان اسلامي، خداوندگاران عقلند که شناخت هستي را تنها با رياضتهاي عقلاني ميسور مي دانند. عارفان نيز که از آبشخور قلب، سيراب مي گشتند و حقايق را منحصراً در آينه صيقلي شده دل مي ديدند و بي باکانه بر عقل طعن مي زدند، سرانجام از سر آشتي درآمدند و کشف و شهودهاي قلبي خود را در قالب استدلال بيان کردند و بدين سان، عرفان نظري را پي افکندند.

خلاصه اينکه تار و پود فرهنگ و باورهاي ديني ما با تعقل و انديشه گري در هم تنيده؛ به طوري که هيچ روزنه اي را براي ورود عوامل انديشه سوز، باقي نگذاشته است.

باز در اعتقادات اسلامي به عواملي که عقل را در حقيقت يابي و شفاف انديشي، مدد مي رسانند، تأکيد فراوان شده است که مهمترين آنها «مشورت» مي باشد. مشورت- که همان «انديشه جمعي» است- بسياري از گره هاي کوري را که عقل فردي، قادر به گشودن آنها نيست، به راحتي مي گشايد و بر نقاط تاريک، نور مي تاباند. پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) که عقل کل است، از طرف خدا موظف بود که در برخي از کارها با اصحاب خود مشورت کند: «و شاورهم في الامر»؛ اي پيامبر، در کارها با آنان مشورت کن. در احاديث نيز مشورت، بهترين پشتيبان و برترين عامل دلگرمي است: «لاظهير کالمشاورة.»

با مشورت، نقص عقل فردي تا حدود زيادي جبران مي شود و مجموعه اي از اطلاعات و تجربيات گرانبها که ديگران در طي سالهاي بسياري بدانها دست يافته اند، به آساني در دسترس قرار مي گيرد. کساني که به مشورت معتقدند و حاصل آن را در عمل به کار بسته اند، از زيانهاي مادي و معنوي فراواني جَسته اند.




  • مشورت ادراک و هشياري دهد
    امـر «شاورهم» بـراي آن بـود
    کز تشاور، سهو و کژ کمتر شود



  • عـقلـهـا را عـقلـها يـاري دهد
    کز تشاور، سهو و کژ کمتر شود
    کز تشاور، سهو و کژ کمتر شود



اما بسيار اتفاق افتاده است که پس از تفکر و مشورت، باز هم در ترديد هستيم و توان تصميم قاطع را در خود نمي بينيم. در اين هنگام، عقل و شرع توصيه مي کنند که به مشورتي ديگر دست زنيم؛ ولي اين بار با عقل بي نهايت و آگاه مطلق و خداوندگار هستي، همو که بر نيک و بد بندگان آگاه است و خير همگان را مي خواهد. اين گونه مشورت و خيرطلبي، همان چيزي است که در فرهنگ اسلامي، «استخاره» نام دارد.

استخاره در ميان تعداد کثيري از اقشار مختلف جامعه، معتقدان پر و پا قرصي دارد. ولي تعداد قابل ملاحظه اي از اين افراد، اولاً: هنگام رجوع به استخاره را نمي دانند و يا به پيش شرطهاي آن، وقوف و توجه چنداني ندارند؛ به طوري که قبل از تفکر و سنجش و مشورت، فوراً به استخاره متوسل مي شوند و ثانياً: از انواع استخاره، فقط استخاره با قرآن و تسبيح و کاغذ را مي دانند و از گونه هاي ديگر آن، يعني استخاره مطلق، قلبي و مشورتي بي اطلاعند. شايد از همين روست که استخاره در نزد مخالفان، دعوت به ترک انديشه و مشورت، تلقي شده است. حال آنکه استخاره به موقع و بجا و با رعايت تمامي آداب و پيش شرطهاي آن، مرحله نهايي خردورزي است و به هيچ رو، ذبح تفکر و ترک مشورت و دعوي غيب داني و آينده خواني نيست. خصوصاً سه نوع استخاره مطلق، قلبي و مشورتي، مرحله تکميلي و ضروري هر تصميم گيري عاقلانه و سنجيده است. عقل سليم، حکم مي کند که کارها با اراده قوي و دلگرمي و«گواهي خاطر» آغاز شود تا فرجامي نيکو داشته باشد. به قول صائب:




  • مرا ز خضر طريقت، نصيحتي ياد است
    که بي «گواهي خاطر» به هيچ راه مرو



  • که بي «گواهي خاطر» به هيچ راه مرو
    که بي «گواهي خاطر» به هيچ راه مرو



در باب استخاره و تفأل، سه ديدگاه وجود دارد: افراطي، تفريطي و معتدل. ديدگاه نخست، از آنِ کساني است که با عقل از سر خصومت درآمده اند و در هر کار جزئي، پيش از سنجش و استشاره به تفأل و استخاره رو آورده اند. اين دسته عملاً مي گويند عقل محدود، قادر نيست خير ما را نشان دهد و مشورت نيز در واقع، رايزني با عقلهاي محدود ديگر است. پس چه بهتر که در همان ابتداي کار، با گشودن مصحف و يا چنگ زدن به تسبيح، از آگاه مطلق و خداوند هستي، راه درست و خير واقعي خود را بخواهيم.

معتقدان به اين روش، از اشارتهاي صريح و روشن خداوندگار هستي و آگاه مطلق، در جهت ايمان به پيامبر باطني (عقل) که ياور نيرومند پيامبر بيروني (شريعت) است، غافل شده و از توانهاي عظيم آن، چشم پوشيده اند. از اين رو به کم تدبيري گرفتار آمده و در پيچ و تابهاي زندگي روزمره زمين گير شده اند که اين خود، جزاي ناديده گرفتن عقل است و خداوند، پشت به عقل کنندگان را دوست ندارد.

متأسفانه آنچه استخاره و تفأل را در چشم برخي ضعف عقل جلوه داده، کردارهاي نسنجيده همين متشرع مآباني است که به پيامبر باطني يعني عقل، ايمان محکمي نداشته و رسالت آن را در هدايت و رهبري بشر ناديده انگاشته اند.

ديدگاه دوم با وجود مسلماني، به کلي منکر استخاره و تفأل است و اين دو را دريچه هايي مي داند که دست پندار آدمي به روي دنياي غيب گشوده است. اين ديدگاه معتقد است: تا وقتي انسان ظلومِ جهول، ديوان طالع خود را به دست منشيان قضا و قدر مي داند و از توانهاي خويش بي اطلاع است و تا هنگامي که انسان، سرنوشت خود را فرآورده «کارگاه غيب» و به هم بافته «تقدير و گناه» مي شناسد و از تأثير وجود خود غافل است، در هر جا که دريچه اي به دنياي غيب سراغ گيرد، چاره اي ندارد جز آنکه گردن دراز کند و از آنجا با بيم و اميد، نقش سرنوشت ناپيداي خويش را در آفاق دوردست دنياي ديگر، جستجو نمايد.

اين ديدگاه، نسبت به استخاره و تفأل، تصوري به مراتب پراشتباهتر از ديدگاه اول دارد. زيرا اولاً: انساني که پس از تعقل و مشورت و در حالت ترديد و دو دلي استخاره مي کند، دست پندار به سوي دنياي غيب نگشوده است و سَرِ غيبداني و رازداني ندارد، بلکه براي انجام و يا ترک کار خود، گواهي خاطر و اطمينان قلب و قوت اراده مي طلبد و ثانياً: گذشته از استخاره، هر انسان باايماني، ديوان طالع خود را به دست منشيان قضا و قدر و فرآورده کارگاه غيب مي داند و اين از اصول اوليه ايمان به خداست.

ديدگاه سوم با وقوف به منزلت عقل و شناخت جايگاه مشورت، به گونه اي استخاره و تفأل را تبيين و تأييد مي کند که عين خردورزي و انديشه گري است. يکي از طرفداران دانشمند و خرافه ستيز اين ديدگاه، علامه طباطبايي، فيلسوف و مفسر بزرگ اسلامي است که نظريه خود را اين گونه تبيين مي کند: «حقيقت امر اين است که انسان وقتي بخواهد دست به کاري بزند ناچار است زير و روي آن را بررسي نمايد و تا آنجا که مي تواند فکر خود را- که موهبتي خدادادي است- به کار اندازد و چنانچه از اين راه نتوانست صلاح خود را در آن کار تشخيص دهد، ناگزير بايد از ديگران کمک فکري بگيرد و تصميم خود را با کساني که صلاحيت مشورت و قوه تشخيص صلاح و فساد دارند، در ميان بگذارد تا به کمک فکر آنها خير خود را در انجام و يا ترک آن کار، تشخيص دهد و اگر از اين راه هم چيزي دستگيرش نشد، چاره اي ندارد جز اين که به خداي خود متوسل شده، خير خود را از او مسألت نمايد، که اين همان «استخاره» است. و نبايد اين کار را «دعوي علم غيب» دانست و نيز نبايد آن را «تعريض به شؤون الوهيت پروردگار» نام نهاد، همچنانکه مشورت را هم نبايد، به خيال اينکه تشريک خداي متعال در امور خود است، شرک ناميد.

خلاصه اينکه: هيچ مانع و محذور ديني در استخاره و مشورت نيست. چون استخاره، کاري جز تعيين يکي از دو طرف ترديد را انجام نمي دهد؛ نه غير واجبي را واجب؛ نه حلالي را حرام، نه حکمي از احکام خدا را تغيير مي دهد و نه آدمي را به آنچه در پس پرده غيب است، خبردار مي کند. بلکه فقط و فقط مي گويد: خير صاحب استخاره در فعل است يا در ترک و بدين وسيله او را از ترديد، نجات مي دهد. ولي اينکه اثر فعل و ترک کار در آينده چه خواهد بود و چه حوادثي را به بار خواهد آورد، از عهده استخاره بيرون و استخاره از تعيين اين جهت، ساکت است و آينده صاحب استخاره از خير و شرّ، عيناً مانند کسي است که استخاره نکرده و کار خود را با فکر و مشورت انجام داده است.

همين اشکال را ممکن است کسي در استخاره با قرآن هم بکند به توهم اينکه: «استخاره با قرآن، به دست آوردن عالم غيب است؛ چرا که نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفأل به آن و امثال آن، نحوست و ميمنتي را احساس مي کند که اگر استخاره اش خوب بود، انتظار خير و نفعي را مي کشد و اگر بد بود، مترصّد شرّ و ضرري مي شود.»

اين اشکال نيز توهمي بيش نيست. زيرا به طريق صحيح- هم از شيعه و هم از اهل سنت- رواياتي داريم که پيغمبر (صلي الله عليه وآله) خودش تفأل به خير مي زد و مردم را هم به اين عمل توصيه مي فرمود و از فال بدزدن نهي مي نمود و مي فرمود: «هرجا که فال بد زده شد، به خدا توکل کنيد و در پي کار خود برويد». بنابراين هيچ مانعي از تفأل زدن با قرآن کريم و امثال آن به نظر نمي رسد. چون اگر استخاره خوب باشد، صاحب استخاره عمل را با طيب نفس و دل پاک انجام مي دهد و اگر بد باشد، به خدا توکل کرده، در پي کار خود مي رود.

پس استخاره با قرآن، جز همان طيب نفس و رفع ترديد و سرگرداني و اميد به نفع و سعادت، اثر ديگري ندارد.

اين اشاره اي بود به سه ديدگاه مهم در باره استخاره و تفأل. ولي در اين مورد يک نکته ظريف را- که در واقع اصل و اساس استخاره است- بايد در نظر داشت و آن، اينکه: استخاره صرفاً يک تضرع شديد دروني و شخصي و يک نوع حالت عرفاني است که در لحظه ترديد و دودلي به فرد استخاره کننده دست مي دهد؛ بطوري که با همه وجود، خود را از درون با مبدأ اعلي پيوند مي زند و از او راه و چاره مي طلبد. از همين روست که در احاديث معصومين (عليهم السّلام) وارد شده است که: «هرکس خودش استخاره کند.» چنانکه علامه مجلسي- رحمة الله عليه- مي گويد: «سيدبن طاووس [رحمة الله عليه] گفته است: من حديث صريحي نديده ام که کسي براي ديگران استخاره کند و اصل، آن است که هرکس براي خودش استخاره نمايد.»

علامه مجلسي [رحمة الله عليه] در بيان اين مطلب مي گويد: «اَوْلي و اَحْوَط آن است که هرکس براي خودش استخاره کند. زيرا ما هيچ حديثي نداريم که شخصي به وکالت از ديگري استخاره نمايد و اگر وکالت در استخاره جايز و يا بهتر بود، شايسته و سزاوار بود که اصحاب از امامان (عليهم السّلام) تقاضاي استخاره نمايند و اگر چنين چيزي مي بود، نقل مي شد و دست کم يک روايت در اين مورد به ما مي رسيد. به علاوه آن کس که مضطر و حاجتمند است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزديکتر است و دعاي او به اخلاص در نيت، نزديکتر است».

همين جا بايد گفت: کساني که با قرآن انس و الفتي ندارند و محکم و متشابه آن را نمي شناسند و از علم تفسير بهره اي ندارند، بايد از استخاره و تفأل با قرآن سخت بپرهيزند و آيات خدا را به بازي نگيرند. شايد اين حديث شريف در «اصول کافي»، خطاب به اين دسته از افراد باشد که: «به قرآن، تفأل مزن». در جايي که فقيه بزرگ شيعي، آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي، از استخاره با قرآن پرهيز مي کرد و مي فرمود: «من درست نمي فهمم مثلاً (يسبح لله ما في السموات والارض) نسبت به موضوع استخاره، خوب است يا بد». ديگران بايد صد چندان بترسند و تا مي توانند از اين کار دوري جويند.

انواع ديگر استخاره، خصوصاً استخاره هاي مطلق، قلبي و مشورتي، استخاره هاي آسان و عقل پسندي مي باشد که در مورد آنها هم احاديث بسياري از جانب معصومين (عليهم السّلام) رسيده است و براي هر فردي- با هر درجه از علم و ادراک- انجام آن ميسر است. کافي است که همان حالت تضرع و اتصال دروني، ايجاد شود.

عجيب است که ما از انواع ديگر استخاره، غافل شده ايم و فقط به استخاره با تسبيح و قرآن، پرداخته ايم. شايد علت اين باشد که اين دو نوع استخاره، محسوستر و راحت ترند و ما با حذف مقدمات آنها، راه را براي خود نزديک کرده ايم و يا اينکه مي خواهيم جملاتي را با چشم خود ببينيم که به طور مستقيم فرمان کاري را به ما مي دهد. حال آنکه بايد معتقد شد: انساني که عميقاً از درون با خدا پيوند برقرار کرده، در وقت اضطرار، نه فقط با آيات قرآن و يا دانه هاي تسبيح، بلکه با تمامي پديده هاي هستي، خود را از ترديد مي رهاند و خداوند با تک تک پديده ها و باجزئي ترين آنها راه به او نشان مي دهد.

انواع استخاره و روشهاي آن

1- استخاره مطلق

استخاره مطلق، استخاره اي است که در آن هيچ شک و شبهه اي نيست و در روايات ما از آن بيشتر نام برده شده و اهل دل و عرفان، دائماً با چنين استخاره اي در تمامي مراحل کارها- حتي جزئي ترين آنها- سر و کار دارند. اين استخاره، در واقع نوعي دعا و طلب خيرکردن است و فقط مربوط به مواقع شک و دو دلي و ترديد نيست. از همين روست که امام صادق (عليه السّلام) فرمود که خدا مي فرمايد: «من شقاء عبدي ان يعمل الاعمال ولايستخيربي؛ از بدبختي بنده من آن است که کاري از کارهايش را بدون استخاره (طلب خير) از من انجام دهد».

پيشوايان معصوم ما «عليهم السّلام» کيفيت اين استخاره را چنين تعليم داده اند: امام باقر (عليه السّلام) فرمود: «پدرم امام سجاد (عليه السّلام) هرگاه مي خواست کاري انجام دهد، وضو مي گرفت و دو رکعت نماز مي خواند و بعد از نماز، دويست بار از درگاه خدا طلب خير مي نمود، سپس دعا مي کرد و بعد آن کار را انجام مي داد».

و نيز روايت شده است که اميرمؤمنان علي (عليه السّلام) در کيفيت اين استخاره فرمود: «ابتدا دو رکعت نماز بخوان، بعد صد بار بگو استخيرالله؛ يعني از خدا طلب خير مي کنم. آنگاه دعا کن و سپس کار خود را انجام بده».

ابو يعفور مي گويد: از امام صادق (عليه السّلام) شنيدم که در کيفيت اين استخاره چنين فرمود: «نخست حمد و ثناي الهي را به جا آور و بعد بر محمد (صلي الله عليه وآله) و آلش صلوات بفرست. آنگاه بگو: اللّهم انّي اسئلك بانّك عالم الغيب والشهادة الرّحمن الرّحيم و انت علاّم الغيوب استخيرالله برحمته؛ يعني خدايا از درگاه تو مسئلت مي نمايم، اي خدايي که به آشکار و پنهان آگاه هستي، بخشنده و مهرباني و بر همه نهان ها آگاهي کامل داري، بر اساس رحمتت از درگاهت طلب خير و صلاح مي کنم.»

آنگاه امام صادق (عليه السّلام) فرمود: «اگر کار مهم و مشکل بود، دعاي فوق را صد بار بخوان و اگر آسان بود، سه بار بخوان.»

پس مطابق اکثر روايات، اين نوع استخاره فقط براي رفع حيرت و سرگرداني نيست، بلکه در همه مراحل يک کار، خوب و پسنديده و راه گشاست و اگر اين کار بعد از نماز و دعا و با طهارت و حضور قلب باشد، قطعاً بهتر است. چون امام صادق (عليه السّلام) در مورد همين استخاره مطلق فرمود: «صلّ رکعتين و استخرُالله فوالله مَاستخارالله تعالي مسلم الاّ خارالله له اَلْبتّه؛ دو رکعت نماز بخوان و از خدا طلب خير کن. سوگند به خدا هيچ مسلماني از درگاه خدا طلب خير نکرد مگر اينکه قطعاً خداوند خير او را فراهم ساخت.»

2- استخاره مشورتي

يکي ديگر از انواع استخاره، استخاره مشورتي است؛ آن هم مشورت با مؤمنان. روش اين نوع استخاره را عالمان ديني اين گونه گفته اند: در کتابهاي محاسن، معاني الاخبار و فتح الابواب به سندهاي معتبر از حضرت صادق(عليه السّلام) آمده است که هرگاه يکي از شما کاري را اراده کند، با کسي مشورت نکند تا آنکه پيش از آن با خدا مشورت کند. راوي پرسيد: چگونه با خداوند خود مشورت کند؟ فرمود: اول از حق تعالي خير خود را طلب کند، بعد از آن با مؤمنان مشورت کند تا خدا آنچه خير او در آن است به زبان ايشان جاري گرداند.

و در کتاب مکارم الاخلاق از حضرت صادق (عليه السّلام) روايت شده است که هرگاه امري را اراده کردي با کسي مشورت مکن تا با خدا مشورت کني. پرسيدند: چگونه با پروردگار خود مشورت کنيم؟ فرمود: صدمرتبه بگوييد «أستخيرالله»، پس با مردم مشورت کنيد تا خدا خير شما را بر زبان هر که خواهد جاري کند.

سيدبن طاووس [رحمة الله عليه] به سند معتبر از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت کرده است که چون يکي از شما شيعيان اراده کند که چيزي بخرد يا بفروشد يا کاري را انجام دهد، پس اول خير خود را از خداي عزوجل بخواهد. آنگاه در آن کاري که اراده کرده است با ده نفر از مؤمنان مشورت کند و اگر ده نفر پيدا نکرد با پنج نفر مشورت کند (با هر يک از اين پنج نفر، دوبار مشورت کند) و اگر پنج نفر را هم نيافت با دو نفر از مؤمنان مشورت کند (با هر کدام پنج بار) و اگر دو نفر را هم نيافت با يک نفر مشورت کند (ولي در ده نوبت.)

به سند معتبر از حسن بن الجهم منقول است که حضرت امام رضا (عليه السّلام) فرمود: عقل پدرم [امام موسي کاظم عليه السّلام] به مرتبه­اي بود که کسي نمي توانست عقلهاي ديگران را با آن بسنجد، ولي با وجود اين، غلام سياهي داشت که در کارها با او مشورت مي کرد. مي گفتند: با چنين کسي مشورت مي کني؟ جواب مي فرمود: اي بسا که خداوند متعال خير مرا بر زبان او جاري گرداند. پس آنچه آن غلام در مورد مصالح باغ و مزرعه مي گفت، آن حضرت به آن عمل مي کرد.

در کتاب مکارم الاخلاق از حضرت صادق (عليه السّلام) روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: مشورت کردن با عاقل خيرخواه موجب ميمنت و مبارکي و رشد و صلاح و رسيدن توفيق از حق تعالي است. پس هرگاه خيرخواه داناي عاقل رأيي براي تو اختيار کند، با او مخالفت مکن که باعث هلاکت تو مي گردد.

خلاصه اينکه: يکي از انواع استخاره، استخاره مشورتي است. بدين معني که انسان با مؤمنان آگاه مشورت کند تا با اين مشورت، خداوند متعال خير انسان را به زبان يکي از طرفهاي مشورت، جاري نمايد. البته بايد توجه داشت کساني را که با آنها مشورت مي کنيم، صلاحيت مشورت را داشته باشند؛ يعني به موضوع مشورت آگاهي داشته باشند و همچنين نسبت به انسان، خيرخواه باشند. انسانهاي حسود، حريص به دنيا، ترسو، سست ايمان، عجول و بخيل، صلاحيت مشورت را ندارند.

3- استخاره قلبي

شيخ طوسي- قدس الله روحه- در کتاب اقتصاد فرموده است: «کسي که اراده انجام کاري را کرده، سنت است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد، بعد از آن به سجده رود و صدمرتبه بگويد: استخيرالله تعالي في جميع اموري کلّها خيرة في عافية، سپس آنچه به دل و قلبش افتاد، عمل کند.»

کليني و شيخ طوسي و سيدبن طاووس و طبرسي- رحمة الله عليهم- به سند صحيح، روايت کرده اند که: «ابن اسباط، تصميم داشت به مصر سفر کند، اما مردد بود که از راه دريا سفر کند يا صحرا. حضرت امام رضا (عليه السّلام) به او فرمود: دو رکعت نماز بگزار و بعد از آن به سجده برو و صد مرتبه خير خود را از خدا بطلب و آنچه به دلت مي افتد به آن عمل کن.»

سيدبن طاووس [رحمة الله عليه] به سندهاي صحيح و معتبر روايت کرده است که مردي مي خواست ملک خود را بفروشد. براي اين کار به حضرت امام جواد (عليه السّلام) نامه نوشت. آن حضرت در جواب به او نوشتند: دو رکعت نماز به جا آور و بعد از آن صد مرتبه خير خود را از خدا طلب کن و در موقع اين کار با کسي حرف نزن تا صد مرتبه تمام شود. پس اگر فروش آن ملک به دلت افتاد، آن را بفروش.

همچنين او به سند صحيح از امام محمدباقر (عليه السّلام) روايت کرده است که هر بنده اي که صدمرتبه طلب خير از حق تعالي بکند، البته آنچه خير اوست در دلش مي افتد.

ديلمي نيز در کتاب فردوس الاخبار روايت کرده است که حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) به انس گفت: هرگاه امري را اراده کني، هفت مرتبه از خداوند متعال طلب خير بکن. پس آنچه به دلت افتاد عمل نما که خير تو در آن است.

4- استخاره با قرآن

شيخ کليني- رحمة الله عليه- از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت کرده است که: «به قرآن، تفأل نزن.»

علامه مجلسي- رحمة الله عليه- مي فرمايد: «مشايخ ما- رحمة الله عليهم- اين حديث را تأويل مي کردند که مراد، نهي از فال گشودن از قرآن است که احوال آينده را از آيات استنباط کنند. چنانچه بعضي از جاهلان، اين را وسيله روزي خود کرده و به اين نحو مردم را فريب مي دهند و به خاطر قاصر فقير مي رسد که ممکن است مراد، نهي از تفأل و تطيري باشد که اکثر خلق از ديدن و شنيدن بعضي امور مي کنند و بعضي را بر خود مبارک و بعضي را شوم مي گيرند؛ مانند صداي کلاغ و جغد و ديدن بعضي از حيوانات و غير آن در آغاز سفر و احوال ديگر؛ يعني از شنيدن بعضي از آيات کريمه، فال نيک و فال بد مي گيرند و شايد يک حکمتش اين باشد که باعث کم اعتقادي مردم به قرآن کريم نگردد اگر موافق نيفتاد.»

اما روش استخاره به قرآن اين گونه است که:

بعد از طلب خير از خداوند متعال، قرآن را بگشا و آيه اول صفحه دست راست را ملاحظه نما. اگر آيه رحمتي يا امر به خيري باشد خوب است و اگر آيه غضب يا نهي از شرّي و يا امر به شرّي يا عقوبتي باشد، بد است و اگر دو پهلو باشد ميانه است.

روايت شده است که يسع بن عبدالله قمي به امام صادق (عليه السّلام) عرض کرد: گاهي مي خواهم کاري انجام دهم ولي متحير هستم که آيا انجام دهم يا نه؟ امام صادق (عليه السّلام) به او فرمود: هنگام نماز- که شيطان از هر وقت ديگر از انسان دورتر است- قرآن را بگشا، اولين آيه اي که در آغاز صفحه دست راست مي بيني، عمل کن.

از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) روايت شده است که فرمود: هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سوره توحيد را بخوان، سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست و آنگاه بگو: «اللّهم تفألت بکتابك و توکلت عليك فأرني من کتابك ما هو مکتوم من سرّك المکنون في غيبك؛ يعني خدايا به کتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توکل مي کنم. پس از کتابت آنچه را در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان. پس از اين دعا قرآن را بگشا و از سطر اول صفحه سمت راست، مقصود خود را به دست آور.»

البته سفارش شده است: قرآني که با آن استخاره مي کنيد، قرآن کامل باشد، نه قرآني که يک جزء يا چند جزء دارد و امروزه معمولاً در مجالس فاتحه مي آورند. تعبيري که در همين روايت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اين باره آمده، اين است: «ثمّ افتح الجامع»؛ يعني سپس قرآن جامع را [که همه قرآن در آن است] بگشا.

5- استخاره با تسبيح

علامه مجلسي- رحمةالله عليه- مي فرمايد: پدرم از شيخ بهايي- رحمة الله عليه- نقل مي فرمود که ما از مشايخ خود شنيده ايم که حضرت صاحب الامر (عليه السّلام) در مورد استخاره با تسبيح روايت مي کردند که: سه مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، سپس ميانه تسبيح را بگير و دوتا دو تا رد کن. اگر آخري جفت آمد، بد است و اگر فرد آمد، خوب است.

هم او چنين بيان مي دارد: پدرم ملامحمدتقي مجلسي، اکثر اوقات در اموري که عجله داشتند، اينگونه استخاره مي کردند.

6- استخاره با کاغذ (ذات الرقاع)

سيدبن طاووس و اکثر علماي متأخر- رحمة الله عليهم- اين نوع را بهترين استخاره مي دانند. در کتاب احتجاج آمده است که حميري، عريضه اي به خدمت حضرت صاحب (عليه السّلام) نوشت و پرسيد اگر کسي در انجام يا ترک کاري مردد شود و دو انگشتر برگيرد و پس بر يکي بنويسد «بکن» و بر ديگري «مکن» آنگاه هر دو را پنهان کند و چندين مرتبه، خير خود را از خداوند طلب نمايد، سپس يکي از آنها را بيرون آورد و به آن عمل کند، آيا حکم استخاره دارد؟ حضرت در جواب نوشتند: آنچه عالم اهل بيت (عليهم السّلام) در باب استخاره مقرر فرموده نمازکردن و رقعه ها (کاغذ) نوشتن است، يعني چنان بايد کرد.

هارون بن خارجه مي گويد: امام صادق (عليه السّلام) فرمود: هرگاه اراده کاري نمودي، شش عدد کاغذ بردار، در سه تا از آن کاغذها بنويس: «بسم الله الرّحمن الرّحيم، خيرة من الله العزيز الحکيم لفلان بن فلانة (مثلاً لاحمدبن خديجه) افعله.» و در سه تاي ديگر بنويس: «بسم الله الرّحمن الرّحيم، خيره من الله العزيز لحکيم لفلان بن فلانه (مثلاً لاحمدبن خديجه) لاتفعل.» آنگاه اين شش کاغذ را زير سجاده خود بگذار. سپس برخيز و دو رکعت نماز بخوان، پس از نماز به سجده برو و در سجده، صد بار بگو: «استخيرالله برحمته في عافية». سپس سر از سجده بردار و راست بنشين و بگو: «اللّهم خرلي و اخترلي في جميع اموري في يسرٍ منك و عافيةٍ». يعني: «خدايا براي من خير گردان و انتخاب کن در همه امورم در مورد آسايش و عافيت از جانبت». سپس با دست خود، آن شش کاغذ را از زير سجاده بيرون بياور و مخلوط کن. آنگاه يکي از آنها را بردار، و سپس يکي ديگر را بردار و سپس سومي را بردار. اگر در هر سه، پشت سر هم نوشته بود: «لاتفعل: انجام مده»، پس تو انجام نده و اگر در هر سه نوشته بود: «افعل: انجام بده»، پس تو انجام بده و اگر مخلوط بود، يعني به اين صورت که در اولي نوشته بود افعل (انجام بده) و در دومي نوشته بود لاتفعلْ (انجام نده)، در اين صورت تا پنج عدد کاغذ را بيرون بياور و در ميان آن پنج عدد هرگاه در اکثر آنها (يعني سه عدد از آنها يا بيشتر) هرچه نوشته بود، همان را انجام بده و ششمين کاغذ را ترک کن که نيازي به آن نداري.

فقيه بزرگوار سيدبن طاووس- رحمة الله عليه- به استخاره با کاغذ، اهميت مي داد. علامه مجلسي- رحمة الله عليه- هم مي فرمايد: «سيدبن طاووس در مورد استخاره به روايت استخاره با رُقاع (کاغذها) اعتماد داشت و براي چنين استخاره اي آثار عجيب و غريبي ذکر نموده که خداوند به بنده اش عطا مي کند. او مي فرمايد: هرگاه در استخاره با کاغذ، چند بار (سه بار) پشت سر هم، افعل (انجام بده) آمد، خير محض است و اگر پشت سرهم، لاتفعل (انجام مده) آمد، شرّ محض است...

/ 1