داستان مرگ مامون - آشنایی با قرآن جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با قرآن - جلد 8

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك وسيله
امتحان است و يك مايه اى است كه براى انسان بدبخت چندصباحى غرور مىآورد و موجب بدبختى و
هلاكت است .

آيا اگر اراده خدا تعلق بگيرد
از اين لشكرها كارى ساخته است ؟

" ( امن هذا الذى هو جند لكم
ينصركم من دون الرحمن )"

آيا اين كه سپاه شما شمرده مى شود و آن را سپاه خودتان مى دانيد اينها هستند
كه شما را در مقابل حق يارى كنند و به فرياد شما برسند ؟

اينها فقط غرور است و فريب .

داستان مرگ مامون

داستان مرگ مامون داستان عجيبى است . مسعودى در مروج الذهب مى نويسد كه مامون در يكى از جنگهايش (
گويا با روم جنگيده بود )( 1 )با يك لشكر فوق العاده جرارى لشكركشى كرده بود
در حدود صد هزار نفر
سپاهش شمرده مى شدند.

دشتى را در همين قسمتهاى شمال سوريه نام مى برد به نام " پرسوس " كه دشت بسيار
باصفايى بود . وقتى مامون برمى گشت
اين دشت باصفا را ديد
خيلى خوشش آمد
دستور داد همين جا اطراق
شود . چشمه بسيار بزرگى آنجا بود و آب بسيار سردى از زمين مى جوشيد .

اين چشمه به قدرى باصفا بود كه آن
ريگهاى زير كاملا پيدا بود . دستور داد تخت و خرگاهش را همان جا زدند . نشسته بود و غرق در خيالات و
افكار خودش بود . در اين بين
در همان جلوى چشمه كه استخرمانندى بود ناگهان يك ماهى سفيد بسيار
زيبايى پيدا شد . مامون هوس كرد همين ماهى را بگيرند و كباب كنند .

گفت : غواص بيايد اين را بگيرد .


1. آن زمان
استانبول فعلى و قسطنطنيه قديم مركز روم بوده است و اين قسمت سوريه و اطراف آن تقريبا مرز
دنياى اسلامى شمرده مى شد
بعد در دوره هاى سلاطين عثمانى و سلطان محمد فاتح بود كه اينها فتح كردند
و خلافت شرقى مسيحيت را برچيدند .


/ 327