بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
براى اينكه مردم حتى بى غرضها يك مقياس در دست دارند و آن همان اكثريت مردم است هر كه از مقياس اكثريت خارج بود او را يك آدم غيرطبيعى مى دانند . ولى يك وقت كسى از مقياس اكثريت خارج است به دليل اينكه از اين مقياس پايين تر است و يك وقت كسى از مقياس اكثريت خارج است به دليل اينكه از اين مقياس بالاتر است . ( ما انت بنعمه ربك بمجنون ). اگر " ب " با سببيه باشد يعنى به موجب اين انعام پروردگارت و اگر " ب " با معيت و مصاحبه باشد ( كه اين شايد بهتر است ) يعنى تو با اين نعمتى كه همراهت هست و با اين موهبت نبوتى كه همراه تو هست آيا تو ديوانه اى ؟ ! ( و ان لك لاجرا غير ممنون ) .مى دانيم كه :" ( نزل القرآن على نحو اياك اعنى واسمعى يا جاره )" . تعبير " اياك اعنى واسمعى يا جاره " مثلى است در زبان عربى كه نظير آن در فارسى " به در بگو تا ديوار بشنود " است . قصه آن مثل در زبان عربى اين است كه مى گويند زنى همسايه اى داشت ( شايد مثل اين موجرها و مستاجرهاى فعلى تهران كه يك ناراحتى وجود دارد ) مى خواست به او يك حرفى زده باشد يك كس ديگر را مخاطب قرار داده بود به او حرفهايى مى زد كه با آن همسايه تطبيق كند . او درست نمى فهميد . همينكه حرفهايش را زد گفت : " اياك اعنى واسمعى يا جاره " گوش كن با تو سخن مى گويم اگر به او مى گويم مقصودم تو هستى .در حديث است كه قرآن نازل شده است به " اياك اعنى و اسمعى يا جاره " يعنى در بسيارى از موارد مخاطب پيغمبر است ولى مقصود و منظور و آن كسى كه بايد گوش كند پيغمبر نيست . كانه به مردم مى گويد اى مردم شما گوش كنيد به او داريم مى گوييم ولى او خودش كه در كار خودش ترديد ندارد اما شما بدانيد .