بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بنابراين دليل ندارد كه ما " ب " را زائده بگيريم مفتون را به همان معنى مجنون مى گيريم و " ب " را هم زائد نمى گيريم ." ( ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين ) " پروردگار تو خودش داناتر است بهتر مى شناسد كه چه كسى از راه منحرف است و چه كسى راه را يافته است يعنى مساله مساله گمراهى و هدايت است مساله دو راه است طرح مساله عقل و جنون يك پرده فريبكارانه است كه اينها كشيده اند براى اينكه از اين طريق راه را تخطئه كنند . بعد قرآن به شكل ديگرى اينها را رسوا مى كند پوچى و غيرجدى بودن ادعاى اينها را ثابت مى كند و آن اين است كه مى فرمايد: ( فلا تطع المكذبين ودوا لو تدهن فيدهنون و لا تطع كل حلاف مهين )الى آخر .آدمى كه راهش راه حقيقت نيست قهرا به درهاى مختلف مى زند . مى گويند روزى پيغمبر اكرم در ميان اصحاب نشسته بودند . يك خط مستقيم از طرف خودشان به يك نقطه معين كشيدند بعد چند خط منحنى و كج كشيدند . سپس آن خط مستقيم را نشان دادند و فرمودند اين راه من است يعنى يك راه حق بيشتر نيست آن راههاى كج همه راههاى ديگرى است يعنى راه كج زياد است و راه راست يكى بيشتر نيست كه قرآن روى اين مطلب خيلى تكيه دارد . آدمى كه حرف حق مى زند يك راه بيشتر نمى رود ولى آدمى كه حرف باطل مى زند از راههاى متضاد و متناقض مى رود مثل همين كفار قريش گاهى مى گفتند او ( پيغمبر ) يك شاعر است مثل همه شاعرها گاهى مى گفتند ديوانه است و گاهى چيز ديگر . از يك طرف مىآمدند تبليغ مى كردند كه اين بيچاره حالش بهم خورده گاهى محرمانه مىآمدند پيش پيغمبر مى گفتند حالا بياييم يك جورى با هم كنار بياييم.