بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مى رسد به آنجا كه ديگر پيمانه اش پر مى شود يك وقتى به سراغ او مىآيند كه ديگر هيچ فايده اى ندارد .اين است كه در يك تعبير به آن گفته مى شود " استدراج " يعنى درجه به درجه گرفتن كم كم گرفتن و در يك تعبير ديگر به آن گفته مى شود " مكر " مكر الهى يعنى خدا با انسان طورى رفتار مى كند كه راز كار بر انسان مخفى است و انسان ضد آنچه كه هست خيال مى كند . عرض كرديم كه شخصى به شعيب پيغمبر گفت : اى شعيب ! اينكه شما مى گوييد كار بد اينهمه اثر دارد من تجربه كردم خلافش را ديدم . گناهى نيست كه من در دنيا نكرده باشم و هيچ اثر بدى هم از آن نديده ام . شعيب به خداى خودش عرض كرد : خدايا اين بنده چنين مى گويد . فرمود : به او بگو ما تو را گرفته ايم و خودت نمى دانى بدترين نوع گرفتن تو همين است ." ( و املى لهم ان كيدى متين )"( 1 ) مهلتشان مى دهيم مكر ما خيلى بامتانت است . ( و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين ). (2) اين است كه قضيه زمان مى خواهد . در مفهوم " استدارج " زمان خوابيده است .حال به پيغمبر اكرم خطاب مى رسد : " فاصبر " چون مساله مساله استدراج است تو هم نبايد عجله داشته باشى عجله نكن مبادا در عذاب اينها استعجال كنى كه فورا و بلافاصله نازل شود ." ( و لا تكن كصاحب الحوت اذ نادى و هو مكظوم )" اشتباهى كه يونس مرتكب شد كه بايد در مقابل گناهان قوم خودش صبر مى كرد تا مهلت و مدت استدراج الهى پايان بيابد اين صبر را به خرج نداد آنگاه خودش گرفتار شد . 1. قلم . 45 2. آل عمران . 178