بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
"بذكرالله" را كه مقدم داشته ( مى گويند : تقديم ما هو حقه التاخير يفيد الحصر ) يعنى اى بشر بدان جز به يك چيز آرامش برقرار نمى شود اگر تمام اين دنيا را به بشر بدهند هيچ چيز باقى نماند ملك زمين ملك همه آسمان ملك لايتناهى باور نكن كه بشر به آرامش برسد فقط با خداست كه انسان به آرامش مى رسد . در آن آيه مى فرمايد : " ( يا ايتها النفس المطمئنه )" اى نفسى كه به مقام آرامش رسيده اى يعنى اى نفس به خدا رسيده " ( ارجعى الى ربك )" بازگرد به سوى پروردگارت ( يعنى براى تو ديگر كوچكترين عايق و مانعى در كار نيست آزاد مطلقى از همه ما سوى ) در حالى كه رابطه تو با پروردگار رابطه رضاى طرفينى است . ( تعبير عجيبى است . خدا براى اين بنده چقدر حساب باز كرده است ! ) ما و تو ديگر از همديگر راضى هستيم تو از ما راضى و ما از تو راضى . " راضيه " يعنى تو از ما راضى " مرضيه " ما از تو راضى . ديگر حالا بنده و خدا به جايى رسيده اند كه . . .( 1 ) رضا به معنى پسنديدن است : من تو را پسنديدم تو مرا پسنديدى كار تمام است ." ( فادخلى فى عبادى )" ( اين هم جمله عجيبى است ) پس داخل شو در زمره بندگان من . بعد از آنكه به مقام نفس مطمئنه رسيده اى و به مقام " راضيه مرضيه " رسيده اى حالا داخل شو در عباد من . مگر قبلش داخل در عباد او نبوده است ؟چرا قبلش هم داخل در عباد بوده است ولى اينجا " عبادى " يك گروه خاص را مى گويد .بندگان من يعنى آنهايى كه از بندگى غير از من به كلى آزادند . گروه خاص را مى گويد و الا قبلش هم داخل در بندگان بود . [1. افتادگى به اندازه چند ثانيه از نوار است] .