بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شنيدم كه شما پيغمبر را اذيت مى كنيد و چنين حرفهايى مى زنيد مثلا با پيغمبر تندى مى كنيد و گاهى قهر مى كنيد . اين كار را نكن اين كار برايت خطر دارد .اما داستانى كه او نقل كرده است اين است كه مى گويد : من خانه اى داشتم در اوالى مدينه يعنى بالاشهر مدينه .(1) همسايه اى داشتم و چون راه دور بود ما نمى توانستيم هر روز به مركز مدينه و مسجد مدينه و خدمت پيغمبر برويم . با آن همسايه نوبت گذاشته بوديم يك روز او مى رفت تا غروب در شهر بود و برمى گشت و تمام خبرها را براى من مى گفت يك روز من مىآمدم و خبرها را به او مى دادم . در آن ايام خبرهايى كه به ما مى رسيد خبرهاى وحشتناكى از شمال بود ( يعنى از قسمت غسانيها كه در سوريه فعلى بودند ).(2)خبرهايى مى رسيد كه غسانيها دارند مجهز مى شوند اسبهايشان را نعل مى بندند و براى حمله به مدينه آماده مى شوند. آنها خيلى نيرومند بودند و شوخى نبود . مرتب خبرهاى وحشتناك مى رسيد . يك روزى كه نوبت رفيق من بود من در خانه بودم يك وقت ديدم كه در به شدت كوبيده مى شود . بچه ها رفتند پشت در كه كيست ؟ديدم صداى رفيقم است مى گويد : در خانه است در خانه است ؟ 1. بالاشهر مدينه قسمت جنوب شرقى مدينه است آنجا كه الان نخاوله هستند . مدينه باغ و باغستان داشته يعنى يك قسمت خود شهر بوده است كه در ابتدا حصار هم داشته آن خيلى محدود و همان اطراف مسجدالنبى بوده است ولى مردم مدينه باغدار بودند و باغهاى زيادى داشتند و خانه هايى در باغها بود كه آنها با خود شهر مدينه فاصله داشت . عمر خانه اى در اوالى داشته است تقريبا در خارج شهر مدينه كه با مدينه فاصله داشته است . . بنى غسان سلسله اى بودند از ملوك عرب ولى تحت الحمايه روميها كه قبلا هم جنگ موته ميان مسلمين و آنها واقع شد و جناب جعفربن ابى طالب در آنجا كشته شد . غزوه تبوك پيغمبر اكرم هم كه در آن جنگى صورت نگرفت براى همينها بود . منطقه آنها تقريبا صد فرسخ با مدينه فاصله دارد .