بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به خدا دارد تا حقايقى را در اختيار او قرار دهد و نه به وحى و دينى نيازمند است كه چگونه زيستن در دنيا را به او ارائه كند؛ امّا چنان كه گفته شد، احساس بىنيازى نسبت به خدا و دين، براى او بحران ها و نارسايىهايى را ايجاد كرده است كه او را به اين فكر وادار كرد كه چگونه ميتواند بر اين بحران ها فائق آيد. برخى، راه حل اين بحران ها را بازگشت به دين و مذهب دانسته، ميگويند: بايد در پى دلايلى و توجيهاتى باشيم كه انسان را در گذشته وادار كرده است و باز امروز وادار مي كند كه اخلاق و مذهب داشته باشد. اينان مي گويند: امروز، حتى علم نيز نشان داده است كه بشر براى سعادت مندى و ادامه بقا به دانش غير علمي (علم تجربى) نيازمند است.1 چون بشر به اين نكته دست يافت كه بدون دين و اخلاق نميتواند زندگى سعادت مندانه داشته باشد و از سويى، چون دين را پديده اى مانند ديگر پديده ها مييابد، با چالش هاى فراوانى در رابطه با آن روبروست كه مهم ترين آن ها، علل نياز به دين و بيان قلمرو آن است. از اين رو، اين سؤال را مطرح ميكند كه ما براى برآورده شدن كدام انتظار بايد به سراغ دين برويم؟ آيا دين همه انتظارات بشر را تأمين ميكند؟ آيا دين ميتواند، هم نيازهاى معرفتى را برآورده سازد و هم نيازهاى اخلاقى را؛ هم نيازهاى اجتماعى و سياسى را و هم نيازهاى معنوى را؟ اگر دين ميتواند پاسخ گوى همه اين نيازها باشد، چگونه اين كار را ميكند؟كتاب حاضر، عهده دار پاسخ به اين پرسش است كه «انتظار بشر از دين» چيست و چگونه دين ميتواند پاسخ گوى انتظارات انسان در ابعاد مختلف زندگى باشد.بايد توجّه داشت كه نميتوان هر چه را به نام دين عرضه مي شود، يكسان نگاه 1 . تمدّن سال 2001، ص127 .