مستدلّ بودن عقل، در همه استدلال ها
براي اين که بدانيم چگونه عقل حجّت بالذات است، تنبيه و توضيحي لازم است و نه تعليل؛ در تمام استدلالهاي نظري، مستدل عقل است؛ آن سالکي که از مقدمات به نتيجه پي مي برد، عقل است؛ عقل است که نتيجه را در
سايه مقدماتِ بَين، مشاهده مي کند.توضيح؛ تقسيم استدلال به عقلي و نقلي، به لحاظ صورت نيست؛ زيرا صورت قياس، اگر «اقتراني» باشد يا
شکل اول است يا شکل دوم و مانند آن و اگر استثنايي باشد، يا «شرطيه متصله» است يا «منفصله» و اين ها
عقلي محضند و نقل در آن ها اصلاً راه ندارد؛ گاهي ممکن است که دليل نقلي در قالب يکي از صورت هاي ياد
شده ارائه شود و خود را به وسيله صورت معقول عرضه کند.همچنين تقسيم استدلال به عقلي و نقلي، به لحاظ مبرهِن و مستدِلّ و سالک نيست؛ بلکه به لحاظ ماده
استدلال است؛ يعني مبادي و مقدمات قياس، يا معقولند يا منقول؛ اگر مقدمات آن معقول بودند، برهان
عقلي است و اگر نقلي يا ملفّق از عقل و نقل بودند، دليل و برهان نقلي است؛ زيرا نتيجه، تابع اَخَسّ
مقدمتين است. 1 بنابراين، در جميع موارد استدلال ، مستدلْ عقل است؛ مثلاً يک فقيه، اگر بخواهد از
ظاهر کتاب و سنت استنباط کند، با عقل استدلال مي کند و يک عالم اخلاق يا حقوق دان، اگر استدلال مي
کند، با کمک عقل است؛ چنان که يک حکيم يا متکلّم، در بخشِ حکمت نظري يا حکمت عملي، اگر استدلال مي
کند، از راه عقل استدلال مي کند؛ يعني به وسيله عقل از مقدمات به نتيجه مي رسد؛ گرچه بحث مي شود که
آيا آن مقدمات معتبر است يا نه ؟ اگر مقدمات نقلي باشد، اعتبار آن به عقل است؛ يعني عقل، پشتوانه نقل
است و اعتبار نقل به
1. الاشارات والتنبيهات، ج 1، ص 250.