بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
براساس تعريف سوم، منظور از داشتن قدرت، توانايي تمرکز، تنظيم يا هدايت رفتار اشخاص يا کارهاست.1 امّا اقتدار به معناي قدرت مشروع است که بعضي گفته اند: «اقتدار، توانايي ذاتي يا اکتسابي براي اِعمال سلطه بر يک گروه است؛ اقتدار جلوه اي از قدرت است و بر اطاعت از آن دلالت دارد».2 برخي ديگر گفته اند: «اقتدار يعني قدرتي که مشروعيت آن براساس سنّـت يا قانون، پذيرفته شده است».3 با توجه به اين که اقتدار به قدرتي مي گويند که مستلزم اطاعت باشد، 4 اقتدار را به دو نوع تقسيم کرده اند: اقتدار واقعي و بالفعل و اقتدار مشروع يا قانوني. اکنون به اختصار درباره اين دو اقتدار مطالبي را بيان مي نماييم.1 ـ اقتدار بالفعل، هنگامي وجود دارد که فرد يا گروهي از افراد، اعمال قدرت بر خودشان را مي پذيرند و از دستورها يا فرمان هاي کساني که داراي آن قدرت هستند، اطاعت مي کنند.2 ـ اقتدار مشروع يا قانوني، زماني وجود دارد که اِعمال قدرت به منزله يک حق، از سوي کساني که نسبت به آن ها اعمال مي گردد، پذيرفته شود. 5 در فلسفه سياسي، منشأ و منبع اقتدار را گاهي تقدس و ويژگي هاي شخصي حاکم و رهبر مي دانند و گاهي عقلانيت و قانوني بودن؛ که براساس اعتقاد افراد به قانوني بودن الگوهاي قواعد هنجاري و اعتقاد به حق حاکمان که تحت چنين قواعدي اقتدار 1 . بنيادهاي علم سياسيت، ص 89 .2 . همان، ص 101 .3 . دانشنامه سياسي، ص 247 .4 . جامعه و حکومت، ص 100 .5 . جامعه و سياست، ص 58 .