پشتيباني آنان مي داند: «لو لا الحاضر و قيام الحجّة بوجود النّاصر... لالقيت حبلها علي غاربها» ؛ 1
اگر بيعت کنندگان نبودند و با حضور ايشان حجّت بر من تمام نمي شد، رشته اين کار را واگذار مي کردم.يادسپاري: رهبري جامعه اسلامي، با شرط اوّل يعني شايستگي علمي و اخلاقي مشروعيت پيدا مي کند و با شرط
دوم، اقتدار يعني اعمال قدرت حاصل مي شود و مردم از دارنده قدرت مشروع، پيروي خواهند کرد؛ زيرا امّت
اسلامي، بعد از معرفت شرايط امامت و رهبري و اطلاع از تحقق آن در شخص معين، خود را موظّف مي داند که
رهبري مشروع او را بپذيرد و با او بيعت نمايد و قانون الهي را به زعامت او اجرا کند.
اقتدار ملي
اقتدار ملي، اقتدار مردم جامعه است و جامعه مرکب از دولت و ملت است. 2 اقتدار ملي، زماني محقق مي شودکه دولت و ملت به نقش و مسؤوليت خود توجه کنند؛ ملت به مسؤوليت ها در مقابل قانون و حکومت و هر آنچه که
برخاسته از هويت جمعي و ملي او باشد، تن در دهد و دولت نيز به مسؤوليت هاي خود در برابر مردم عمل کند.به ديگر سخن، اقتدار ملي در سايه توجّه متقابل دولت و ملّت و به کار بستن حقوق خودشان نسبت به
همديگر، تحقق پيدا مي کند؛ چنان که حضرت امير المؤمنان عليه السّلام فرمود: «فإذا أدّت الرّعية ألي
الوالي حقّه و أدّي والي إليها حقّها عزّ الحقّ بينهم و قامت مناهج الدّين و اعـْتدلت معالم العدل و
جرت علي أذلالها السُّنن فصلح بذلک الزّمان و طُمع في بقاء الدّولة ويئستْ مطامع الاعداء» ؛ 3 آن
گاه که مردم،
1. نهج البلاغه، خطبه 3.2. البته مراد از دولت در اين جا تنها قوّه مجريه نيست؛ بلکه مجموعه حاکميت است.3. نهج البلاغه، خطبه 216.