بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
غيري 1 را طرح مي کند و نمونه سوم، قارون است که در فِناي منزّه هارون و موساي کليم عليه السّلام که حکمت و أحسن کما أحسن الله إليک و لاتبغ الفساد في الارض إنّ الله لايحبّ المفسدين 2 افاده فرمودند، متمرّدانه نغمه مشؤوم: إنّما أُوتيتُه علي علمٍ عندي 3 سرداد و ثروت سراب گونه خود را سَرِ آبِ سيراب کننده پنداشت.آنچه در تمام اين نمونه هاي استکباري حاکم است، غرور و خودبيني شخص متکبّر است که چاه را از راه تمييز نمي دهد و اين بيماري تکبّر، نه تنها در سران زر و زور پديد مي آيد ـ که نموداري از آن به اشارات رفت ـ بلکه در جامعه استکباري نيز به چشم مي خورد؛ چنان که بني اسراييل به پيامبر خود، بعد از موساي کليم عليه السّلام پيشنهاد دادند: فرمانده اي براي ما مبعوث و تعيين کن تا به زعامت او در راه خدا مبارزه کنيم... پيامبر آنان گفت: خداوندْ طالوت را به عنوان فرمانده براي شما مبعوث کرد. آنان به جاي انقياد در برابر حکم خدا، باغيانه و ماردانه گفتند: أنّي يکون له المُلک علينا و نحن أحقُّ بالملک منه...؛ 4 ما به سِمَت فرمانروايي از طالوت سزاوارتريم.فردي که فقط خود را مي بيند و لاف «من برترم»، مي زند و گروهي که فقط خودشان را مي نگرند و شعار «ما برتريم» سر مي دهند، همگي سخن گوي کسي اند که در برابر خداي سبحان مستکبرانه گفت: أنا خيرٌ منه 5 و پيروان چنان عفريتي، چنين نفريتند که «بايزيد بسطام» را با «يزيد شام» در « من يزيد» عشق، همسان مي پندارند و سرانجام نيز اَموي را به کرسي فرشته علوي مي نشانند و غاصب را به 1. سوره قصص، آيه 38.2. سوره قصص، آيه 77.3. سوره قصص، آيه 78.4.سوره بقره، آيه 247.5. سوره ص، آيه 76.