بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نُوردِهي ممنوع؛ اين پرده نشينْ گاهي به پاي طمع قرباني مي شود: «أکثر مصارع العقول، تحت بروق المطامع» ؛ 1 برق تيغ طمع، سر سرفراز عقل را به پاي آز منتقل مي کند و پيکر پاک عقلِ شاهد را نثار مقدم شرربار حرص مي سازد.چنين کسي که مايه فخر خود را به پاي دشمن خويش ذبح نمايد، جز فرومايگي بهره اي نخواهد داشت: «الطامع في وثاق الذلّ» ؛ 2 آزمند در بند خواري است. آن کس که مي توانست خردمندانه زندگي کند و اميرانه به سر برد، هم اکنون که به دام حرص افتاد، سفيهانه زندگي مي کند و اسيرانه به سر مي برد. اقتدار ملّي مرهونِ براءتِ دولت از آز و نزاهت ملت، از حرص است؛ آن گاه است که به خودکفايي سياسي، اقتصادي و مانند آن بالغ خواهند شد.دو. ترس از دشمن، پرده غضب است که چهره خردورزي را مستور مي کند؛ تا نه از قلب والا نور بگيرد و نه به حسّ و خيال و وهم پايين نور بدهد؛ زيرا پوشيده محکوم به حرمان، هجران و زندان است و از عقل زنداني، نه تکامل خودْ ساخته است و نه تکميل ديگران متوقّع: «و الجبن منقصةٌ» . 3 نقصان درک و انگيزه شخص هراسناک؛ براي آن است که وي، نه فرصت درست فکر کردن دارد و نه مجال صحيح تصميم گرفتن؛ در اين حال، دشمن متهوّر و بي باک مي تازد و ملت هراسناک، جز بازندگي و انقيادْ چاره ديگر ندارد.منشأ هراس بيجا، بدگماني به وعده هاي خداست؛ وگرنه ملت موحّد که به صدق خدا و عدم تخلّف نويدهاي الهي اطمينان دارد، هرگز تمام عناصر محوري پيروزي را تجهيزات نظامي نمي داند؛ بلکه ابزار مادي را وسيله تلقي مي کند و اساس 1. نهج البلاغه، حکمت 210.2. همان، حکمت 226.3. همان، حکمت 3.