5ـ رفتار برخاسته از انسان شناسي صحيح - انتظار بشر از دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتظار بشر از دین - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ محقق: محمدرضا مصطفی پور؛ ویرایش: سعید بندعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5ـ رفتار برخاسته از انسان شناسي صحيح

رفتاري موجب اقتدار ملّي است که از مبناي صحيح انسان شناسي استمداد کند؛ گروهي که خواسته هاي
برخاسته از حسّ و وهم را خرد پنداشتند و قداست حرّيت را در پاي پليد شهوت و غضب پاي مال کردند، سياست
و حکومت را که از شريف ترين شاخه هاي علوم انساني است، بر اثر نشناختن گوهر انسان، به سلطنت بر مردم
معنا و تفسير مي کنند، (خواه بر مردم ميهن خود و خواه بر مردم کشور ديگر) چنين فرقه اي، هم دچار مشکل
انسان شناسي و جهان بيني اند و هم مبتلا به معضل معرفت شناسي؛ زيرا انسان از منظر اينان، بين ميلاد و
مرگ خلاصه مي شود و جهان هستي نيز از قلمرو ماده و طبيعت نمي گذرد و معيار انديشه صحيح، اثبات و ابطال
حسّي است. اين عدّه، حسّ و وهم را در بخش انديشه، و شهوت و غضب را در

قسم انگيزه که عقال ترقي اند، عقل پنداشتند و علم حسّي را که پشتوانه ابطال پذيري حسّي دارد، معرفت
صائب مي انگارند؛ غافل از آن که نه انسان را درست شناختند و نه جهان هستي را صحيح بررسي نمودند و نه
به معيار اصيل معرفت، دست يازيدند:




  • عقل را از عقيله بازشناس
    نبود همچو فربهي آماس



  • نبود همچو فربهي آماس
    نبود همچو فربهي آماس



1

سقوط در چاه حسّ گرايي، پس از آن رخ داد که در مرحله نخست، پندار ناصواب عقل گرايي توسط براهمه هند
مطرح شد و نغمه ناموزون بي نيازي از وحي الهي طرح شد؛ سپس در مرحله بعد، عقل تجريدي و انتزاعي از صحنه
معرفت شناسي حذف شد و با پيشرفت صنايع مدرن، از عمق دريا تا اوج سپهر، ملک مشاع صنعت درآمد. تمام
مسائل اعتقادي، اخلاقي و حقوقي، در محور حسّ تدوين و در مدار مادّه، تحرير مي شد و حرمت معارف غير
محسوس و ارج اصول ارزشي غيرمادي، رخت بربست و صنعت حسّي، مدوِّن عقيده، اخلاق، حقوق و سياست شد و
ميوه تلخ و فراخ چنين شاخ منحوسي، جز استعباد، استعمار، استثمار، استحمار و سرانجام، تهاجم و تکالب
ملّت هاي ضعيف و غارت منابع سرشار آنان نخواهد بود: «اضـْرب بطرْفک حيث شئت من الناس فهل تُبصر إلاّ
فقيراً يکابد فقراً أو غنياً بدّل نعمة الله کفراً أو بخيلاً اتّخذ البخل بحقّ الله وفـْراً أو
متمرّداً کأنّ بأُذنه عن سمع المواعظ وقراً...» ؛ 2 هر سَمـْتي را خواستي نگاه کن؛ يا نيازمندي مي
بيني که زير بار توان فرساي فقر خميده است يا توانگري را مي نگري که با عيش رفيه و خوشگذرانه به کفران
نعمت خدادادي مبادرت مي کند يا بخيلي را مشاهده مي نمايي که بخل را سبب وفور و فراواني ثروت مي داند و
اباي از تأديه حقوق الهي را پايه انبوه شدن ثروتْ تلقّي کرده است يا متمرّدي را مي يابي که از اتّغاظ
و

1. حکيم سنايي، حديقه، ص298.

2. نهج البلاغه، خطبه 129.

/ 253