زهور مي نمايد که او در مطاف طغيان، به اشواطْ اشتغال پيدا نکند:
دين برون آيد ار گنه بنهي
سرپديد ار کُلَه بنهي
سرپديد ار کُلَه بنهي
سرپديد ار کُلَه بنهي
چنين ملتي مقتدرانه حافظ کرامت انساني خويشند؛ نه تن به حقارت ستمگران مي دهند و نه به خواري و ستم
پذيري رضا خواهند داد؛ بلکه هماره کريمانه به سرمي برند: «قومٌ لم تزل الکرامة تتمادي بهم حتّي
حلّوا دار القرار...» . 2 رسيدن به چنين اقتدار و کرامتي، جز از راه تهذيب نفس که رسمي ترين برنامه
حکومت ديني است، ميسور نيست:
ژاله ذلّ ز دل مران هرگز
کز ره ذلّ رسي به گلشن عزّ
کز ره ذلّ رسي به گلشن عزّ
کز ره ذلّ رسي به گلشن عزّ
قامت عمر خويش را خَم ده
خم قامت که نم پذير بود
صد کمان پيش او چو تير بود
ديده خشک خويش را نَم ده
صد کمان پيش او چو تير بود
صد کمان پيش او چو تير بود
6 ـ رفتار برخاسته از جهان بيني جامع
رفتاري پايه اقتدار ملّي است که رخدادهاي دنيا را از درون و برون بررسي کند؛ فرد يا جامعه اي که فقطمظاهر دنيا را مي نگرد و از نگرش درون و باطن آن آگاه نيست، توان تأمين قدرت صادق را ندارد و به جاي
تسخير دنيا، مقهور آن مي شود و به جاي حکومت بر مواهب طبيعي، محکوم آن مي گردد و فرد يا جامعه مقهور و
محکوم، هرگز مقتدر نخواهد بود.
1. حکيم سنايي، حديقه، ص 132.2. نهج البلاغه، خطبه 165، بند 33.3. حکيم سنايي، حديقه، ص 491.4. همان، ص 492.