انتظار بشر از دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتظار بشر از دین - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ محقق: محمدرضا مصطفی پور؛ ویرایش: سعید بندعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طبيعت و سِمَت ها و شغل هاي محسوس دنيايي را نبيند؛ ولي همين کلمه در فرهنگ عقل گرا و وحي گرا، به
شخصي گفته مي شود که فقط مظاهر طبيعت را مي بيند، ولي درون و باطن و پشت پرده آن ها را نمي بيند. چنين
شخصي، مانند کسي که اصلاً مظاهر طبيعت را نمي بيند، نابيناست؛ گرچه درجه نابينايي متفاوت است.

گفتار اميرالمؤمنين عليه السّلام که با رفتار آن حضرت عليه السّلام آميخته است، اين است: «و إنّما
الدنيا منتهي بصر الاعمي، لايبصر ممّا ورائها شيئاً و البصير ينفذها بصره ويعلم أنّ الدار ورائها،
فالبصير منها شاخصٌ و الاعمي إليها شاخصٌ و البصير منها منزوّد و الاعمي لها متزود» ؛ 1 يعني کور،
کسي است که فقط زرق و برق دنيا را مي بيند و از بيرون و باطن و پشت آن آگاه نيست و بينا، کسي است که
گذشته از مظاهر دنيا، حيات بعد از آن و خانه پس از آن را مي بيند؛ بينا، کسي است که از دنيا کوچ کند و
کور، کسي است که به سوي دنيا کوچ نمايد؛ يکي، دنيا را نردبان مقصد مي بيند و ديگري، دنيا را هدف و
مقصود مي پندارد. همچنين در تحصيل ره توشه، يکي زاد دنيا تهيه مي کند و ديگري از تحصيل توشه آخرت،
غافل نيست.

آنچه درباره واژه بينا و نابينا گفته شد، درباره لغت شنوا و ناشنوا و ساير کلماتِ دارجِ در ادبيات
جاري است. بنابراين، فرهنگ عَلـَوي، مايه اقتدار ملّي خواهد بود؛ زيرا به جامعه، ديد وسيع و درون
بين مي بخشد. از اين رو، هم از فريب دادن پرهيز مي کند و هم از فريب خوردن برحذر است. رسول گرامي اسلام
صلي الله عليه و اله و سلّم فرمود: «المکر و الخداع و الخيانة في النار» ؛ 2 حيله و خدعه و خيانت در
دوزخند. پيداست چيزي که دوزخي باشد، عامل اقتدار ملّي نخواهد بود.

اکنون واژه بينايي و نابينايي در فرهنگ علوي، معناي خاص خود را دارد، لازم
است به دو عنصر محوري عنايت کامل شود: يکي عامل پديد آمدن چنين بيماري که از آن به نابينايي ياد مي
شود و ديگري عامل درمان اين رخداد تلخ.

1. نهج البلاغه، خطبه 133.

2. نهج الفصاحه، ج 1، ص 285.

/ 253