زمينه هرگونه صنعت بديع و هر نوع نوآوري را در نهان بشر نهادينه کرده است تا اصل کار از سادگي صدف به
پيچيدگي گوهر، بار يابد و از تکرار پرهيز شود و به سمت خلاقيت جهت گيري کند.اصل حاکم بر کار، تزيين موادّ خام سنّتي به چهره دل پذير صنعتي است که يکي را خداوند با دست طبيعت در
خارج از ذهن فراهم نموده و ديگري را همان خداوند با دست صنعت در قلمرو انديشه بشر، شکوفا کرده است تا
تمام خواسته هاي انساني، «از علم به عين آيد و از گوش به آغوش»؛ چنين کار گوهرين را کيميا گويند.حضرت امام صادق عليه السّلام از صنعت کشاورزي به کيمياي اکبر ياد فرمود: «الکيمياء الاکبر
الزراعة» ؛ 1 زيرا در پرتو چنين صنعتي به موادّ جامد طبيعي، حيات گياهي بخشوده مي شود و هنر اين فنّ
ويژه، فراهم نمودن شرايط جهش از مرحله جماد و مردگي به منطقه نبات و زندگي است. پس، اصل کار بايد به
منزله دميدن روح هنر در مادّه به ظاهر بي روح طبيعت باشد تا صنايع آدميان، تبلوري از حيات هنر و
تجلّي زنده بودن و زنده شدن باشد.
8 ـ کارِ دل و کارِ گل
کار گُل، اگر با کار دِل هماهنگ نباشد، چون کار گِل است و کار گِل، اگر با کار دل همسو و هم آوا باشد،کار گُل خواهد بود. راز و رمز چنين ترسيمي آن است که اصل هر چيزي را روح ملکوتي آن تشکيل مي دهد.بنابراين، براي آن که کار هر کارگزار، صبغه ملکوتي پيدا کند، لازم است دل پذيري و دلاويز بودن، در
متن آن
1. وسايل الشيعه، ج 19، ص 34، ح 8.