2 ـ فقاهت و اصلاح معيشت
«من فقه الرجل أن يصلح معيشته و ليس من حبّ الدنيا طلب ما يصلحک» ؛ 1 فقاهت يک ملت، اقتضا مي کند کهزندگي صالح داشته باشد و مقصود از اصلاح معيشت، خصوص اصلاح اخلاقي نيست؛ بلکه مراد، تمام آن چيزهايي
است که در بهتر زيستن و خوب تر زندگي کردن و سالم تر به سر بردن دخيل است؛ البته صلاح عيش، نه تنها
مستلزم اسراف، اتراف و مانند آن نيست، بلکه معيشت دنيا با آن ها فاسد و آلوده مي گردد. دنيايي که
دوستي آن رأس هر خطيئه است، هرگز در جست وجوي مال حلال و کسب هزينه هاي لازم زندگي، اعم از مسائل
بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، تجهيز نيروي نظامي و انتظامي و نظاير آن ظاهر نمي شود؛ زيرا همه اين
امور، جزء وظايف محمود و ممدوح عقلي و نقلي است.فهم دقيق دين که همان معناي فقه است، مرز دنيا دوستي باطل را از اصلاح معيشت حق جدا مي کند تا کسي
بدون اطلاع از فقه عريق و ريشه دار اسلام، طلب معاش به معناي جامع و کامل را ناآگاهانه محبت دنيا
تلقي نکند.
1. نهج الفصاحه، ج 2، ص 942.