فصل سوم:
تبيين انتظار بشر از دين از راه انسان شناسي
در تاريخ تفکر بشري، دو نوع رويکرد وجود دارد: رويکرد حق مدارانه و رويکرد انسان مدارانه. در رويکرد حق مدارانه، انسان به انگيزه حقيقت جويي به دين روي آورده، بعد از معرفت حقيقتِ دين، آن را در دل جا
مي دهد و مي پذيرد و پس از معرفت و ايمان به آن حقايق، دين را در زندگي به کار مي گيرد و رفتار خود را
براساس آن تنظيم مي کند.در رويکرد انسان مدارانه، توجه انسان به دين، برخاسته از نياز به چيزي و رفع آن نياز به دست دين است.به ديگر سخن، انسان به دين روي مي آورد؛ چون نيازهايي را در خود احساس مي کند و نيز مي يابد که جز دين
نمي تواند آن نيازها را برآورده سازد؛ يعني دينداري رفتاري از رفتارهاي انسان است و همه اعمال آدمي
از احساس و انديشه اي خاص برمي خيزد. اگر انساني به دين روي مي آورند، دليلش احساس نياز دروني است که
در خود مي يابند و تأمين آن نياز را در دين جست وجو مي کنند.بنابراين، تا سه مطلب براي انسان روشن نباشد، به آييني روي نمي آورد:1 ـ احساس نياز و دردي خاص در درون.2 ـ جست وجوي درمان آن درد در دين.3 ـ انحصار برآوردن آن نياز به دست
دين.گرچه اين رويکرد در رابطه با انتظار بشر از دين وجود دارد، اما بايد توجه داشت