معقول، نياز صادق يا نياز کاذب باشد؛ ليکن از طريق رجوع به دين و مطالعه در آن، بسياري از حقايق براي
او روشن و امور عقلاني از غير عقلاني و صادق از کاذب متمايز مي گردد؛ زيرا دين، سعادت واقعي و نهايي
انسان را قرب به حق و تأمين حيات ابدي مي داند و همه برنامه ها را در راستاي آن هدف واقعي قرار مي دهد
تا انسان از آن برنامه ها در رسيدن به حيات جاودانه خود بهره ببرد.بنابراين، دين خواسته هاي انسان را تصحيح و تعديل مي کند تا او به حيات جاودانه اش نايل شود و نقش دين
در هدايت انسان، يک نقش فعّال و مؤثر است؛ نه يک نقش انفعالي و تابع و تأثير پذير.چون انسان به دين رجوع مي کند و بلکه بايد به دين رجوع کند، شايسته است که حقيقت انسان و ابعاد وجودي
و نيازهاي او را بشناسيم. وقتي انسان، حقيقت خود و نيازهايش را شناخت، مي فهمد که به دين نيازمند است
تا به خواسته هاي صادق و حقيقي او پاسخ دهد. خلاصه آن که اوّلاً دين پژوهي، تبيين انتظار بشر از دين ...از رشته هاي علوم انساني اند و ثانياً علوم انساني، بدون انسان شناسي به نتيجه کامل نمي رسد و ثالثاً
جامع ترين راه براي شناخت انسان، بررسي تطبيقي ادلّه عقلي، نقلي و تجربه هاي باطني خود انسان است.
انسان موجودي طبيعي و فرا طبيعي
انسان، موجودي مرکب از حيثيت طبيعي و فراطبيعي است؛ حيثيت طبيعت او از خاک آغاز مي شود و مراحل تکاملرا يکي پس از ديگري طي مي کند تا پيکري مستوي و کاملاً پرداخته، هستي مي يابد: إنّي خالق بشراً من طين.1 اين حيثيت
1. سوره ص، آيه71.