راه اثبات منبع بودن منابع دين
با عقل يا قرآن يا سنت نمي توان منبع بودن آن ها را اثبات کرد؛ زيرا اگر چيزي را بخواهيم با خودش ثابتکنيم، در حقيقت مصادره به مطلوب و دَوْر خواهد بود؛
مگر اين که آن شيء، داراي حيثيت متعدد باشد. مراد از: «آفتاب آمد دليل آفتاب»، نيز اين نيست که با
آفتاب، خود آفتاب را اثبات مي کنند؛ بلکه مراد چيز ديگري است ؛ يعني در علم هاي شهودي، خود شيء مشهود
است و نياز به برهان و استدلال ندارد؛ اما در علم هاي حصولي، چون دو مفهوم را از يک شي ء انتزاع مي
کنيم، در تحليل و تعليل نياز به تبيين دارد. از اين رو، نمي توان حجيت قرآن را با قرآن و سنت را با سنت
و عقل را با عقل ثابت کرد؛ چون مستلزم دَوْر است امّا براي حلّ شبهه دور، دو پاسخ مطرح است:
پاسخ يکم
اقامه دليل براي حجيت عقل برهاني که مفيد قطع باشد، ممکن نيست؛ زيرا حجيت عقل، معلومبالذات است و فقط احتياج به تبيين دارد؛ يعني حجيت عقل و قطع و يقين دليل پذير نيست؛ نه اين که دليل
دارد ولي چون دور لازم مي آيد، خود عقل دليل آن نيست و بايد دليل ديگري اقامه نمود؛ بلکه اصلاً دليل
ندارد؛ نظير اصل قانون عليت که تعليل پذير نيست؛ زيرا اگر بخواهيم قانون عليت را تعليل کنيم دَوْر
است؛ چون بايد براي اثبات آن استدلال کنيم و در هر استدلالي بايد صغرا و کبرا تنظيم شود و از آن دو
مقدمه، به نتيجه برسيم؛ در حالي که رابطه مقدمات با نتايج، رابطه علّي است. از اين رو، براي اصل عليت
نمي توان دليل اقامه کرد؛ چنان که نمي توان براي ابطال آن نيز اقامه کرد؛ چون اگر کسي بخواهد دليل
اقامه کند، در حقيقت از قانون علّيت استفاده مي کند؛ زيرا بين مقدمات و نتيجه، ربط ضروري است. از اين
رو، بين آن ها عليت است و کسي که بخواهد اصل عليت را ابطال کند، بايد قبل از ابطال آن، اصل عليت را
پذيرفته باشد. لذا، مي گويند: قانون عليت، نه اثبات پذير و نه ابطال پذير است و چيزي که نه اثبات پذير
است و نه ابطال پذير، يا مجهول بالذات است يا معلوم بالذات و چون ما در فضاي استدلال، تنفس و در فضاي
براهين عقلي زندگي مي کنيم، معلوم