انتظار بشر از دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتظار بشر از دین - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ محقق: محمدرضا مصطفی پور؛ ویرایش: سعید بندعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مي شود که اصل عليت، معلوم بالذات است و به هيچ وضع تعليل پذير نيست.

موضوع دليل (برهان مفيد قطع) نيز همين طور است؛ يعني دليل عقل، معلوم بالذات است؛ نه مجهول مطلق و چون
معلوم بالذات است، بايد آن را تبيين کرد و نه تعليل؛ زيرا «ذاتي»، علّـت بردار نيست.

پاسخ دوم

دليل عقلي دو قسم است: مفيد قطع و يقين و مفيد اطمينان؛ قسم اول دليل عقلي حجّت است؛ امّا
قسم دوم غير قطعي خواهد بود؛ چنان که سنّت قطعي را حجّت سنّـت ظني قرار مي دهيم؛ يعني اگر خبري به شکل
تواتر ثابت شد و دلالتش يقين آور نصّ بود، براي اعتبار خبر «ظنّي الدلاله» مي توان به آن استدلال
کرد؛ با توجّه به اين نکته؛ چون دليل غير از مدلول است، قهراً مصادره به مطلوب و دَوْر نخواهد بود؛
چنان که اگر نصوصي در قرآن کريم داشتيم که دلالتشان بر مطلب قطعي بود، مي توان با آن نصوص، حجيت
ظواهر قرآن را اثبات کرد. بنابراين، حتماً بايد بين دال و مدلول، تعدّد فرض کرد تا از محذور دَوْر
رها شويم.

در برهان صد يقين نيز که از خود شي ء به خود شي ء استدلال مي شود، مرجعش به اين است: دو مفهومي که از يک
ذات انتزاع مي شوند، يکي بديهي است و ديگري اوّلي که از اوّلي به بديهي مي رسيم و آن گاه از بديهي به
نظري نايل مي شويم و سپس از نظري نزديک، به نظري دور دسترسي پيدا مي کنيم.

حاصل آن که منبع اثباتي بودن عقل براي دين، قطعي و بين است و احتياج به دليل ندارد؛ بلکه با دليل عقلي
بين، منبع اثباتي بودن نقل نيز ثابت مي شود؛ مثلاً با معيارهاي عقلي، ثابت مي شود که صاحب وحي بايد
معجزه داشته باشد و با معيارهاي عقلي، مي توان فهميد که بين معجزه و علوم غريبه، از قبيل سحر و کهانت
فرق است و بر اساس معيارهاي عقلي،مي فهميم که قرآن معجزه است و وقتي معجزه بودن قرآن ثابت شود، حجيت
قرآن اثبات خواهد شد.

براي روشن شدن موضوع در مسأله عقل و اعتبار آن و حجيتش، مي توان چنين گفت: عقل، گاهي علم شهودي و گاهي
علم حصولي دارد. سرّ انحصار علم در شهودي و حصولي، آن است که معلوم، يا حقيقت وجود است يا مفهوم وجود،
يا ماهيتي است که موجود است؛ چون موجود، از دو حال بيرون نيست ؛ يا وجود است يا ماهيت و مفهوم؛ علم
نيز از دو حال بيرون نيست: اگر عالِم، به هستي و وجود راه يافت، علم او امر شهودي است و اگر به ماهيت
يا مفهوم راه يافت، علم او امر حصولي است عالم در علم شهودي به معلوم مي رسد و هر چه علم پيشرفته تر
باشد، معلوم را بيشتر مي يابد؛ چون در علم شهودي خودِ مشهود خارجي، آينه خود است و بيگانه اي عالم را
به آن راهنمايي نمي کند؛ ولي عالِم در علم حصولي، هر چه به دنبال معلوم مي رود، علم نصيب او مي شود و

او در آيينه علم، چهره معلوم را مي بيند؛ براي نمونه، اگر کسي بخواهد آب را بشناسد، گرچه به سراغ آب
مي رود، ولي معرفت آب نصيب او مي شود؛ نه حقيقت آب. بنابراين، در جهان بيني هاي حصولي، انسان به سراغ
واقع مي رود؛ ولي علمِ به واقع نصيب او مي شود؛ البته علم، واقع را به انسان نشان مي دهد.

/ 253