بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و هم در صورت فقدان دليل، وظيفه عملي را بيان نموده است.همان طور که دليل قرآني يا سنت بر دو قسم است، عقل نيز دو نوع دستور دارد:يک . عقل در بسياري از موارد، مستقلاً به حرمت يا وجوب چيزي فتوا مي دهد؛ مثلاً عقل مي گويد: نجات جان و مال مردم واجب است؛ اگر هم در آن مورد، دليل نقلي موجود باشد، مؤيد حکم عقل است؛ يعني در اين موارد، دليل نقلي مي گويد که عقل درست فهميده است. نيز عقل مي گويد: وفاي به عهد واجب است؛ خيانت در امانت حرام است؛ رعايت حق مظلوم واجب است و ... .دو . عقل در مواردي مي گويد: اگر شما در مسأله اي جست وجو کرديد، ولي هيچ کدام از دليل عقلي و نقلي نيافتيد، آن جا، جاي براءت است؛ يعني قبح عقاب بلابيان، فتوا و حکم عقل است؛ عقل در اين جا دليل فقاهتي ارائه مي کند؛ چنان که در موارد قبلي ، دليل اجتهادي ارائه کرده بود.پس، عقل همتاي نقل سير مي کند؛ گاهي در حد دليل اجتهادي، حکم واقعي را نشان مي دهد و گاهي در حد دليل فقاهتي، وظيفه عملي را بازگو مي نمايد. با توجه به اين که دليل دو قسم است( اجتهادي و فقاهتي) ، روشن مي شود که چرا «ابن ادريس» رحمه الله عقل را در پايگاه چهارم قرار داد و گفت: در صورت فقدان کتاب و سنت متواتر و اجماع، بايد به سراغ دليل عقل رفت؛ حال اين که عقل جايگاه خود را مشخص کرده است؛ گاهي مي گويد: من در رديف نَقـْلم؛ يعني در جايي که دليل اجتهادي صادر مي کند، خود را کفو و همتاي دليل نقلي مي داند و در جايي که دليل فقاهتي صادر مي کند، تابع دليل نقلي و متأخر از اوست.بنابراين، ابن ادريس در مقدمه «سرائر» نيز عقل را از منابع دين و شريعت دانست که از اين طريق مي توان به جميع احکام شرعيه دسترسي پيدا کرد و به بيان خلاصه تر،