مذهب شافعي
قسمت اول
بخشعلي قنبري شرح حال امام شافعي
ابوعبدالله محمدبن ادريسبن عباسبن عثمانبن شافع مؤسس مذهب شافعي بوده و نسبش با هفت واسطه به هاشمبن مطلب ميرسد. وي در ظهر روز جمعه آخر رجشب و بنا بر قولي در روز وفات ابوحنيفه در سال 150 هـ.ق به دنيا آمد. مورّخين در محل ولادتش اختلاف نظر دارند، گروهي «غزه» يا «عقلان» يا «يمن» را ذكر كردهاند و برخي نيز «مكه» را. البته مناقبنويسان در جهت جمع بين اقوال تلاش كردهاند كه در كتابهاي مفصل بدان اشاره شده است. در اين ميان برخي را اعتقاد بر اين است كه «مولد اين امام همام بنا به اصح روايات غزه (مشرق شام و مدفن جد پيغمبر) بوده است».قول اخير را منابع ديگر نيز مورد تأييد قرار داده و مولد شافعي را غزه ميدانند. «جد چهارم شافعي كه شافع نام داشته و شافعي به او منسوب است خود و پدرش سائب به شرف اسلام نائل گشته و به مناسبت شرف صحبت [درككردن حضور پيامبر اكرم صليالله عليه و اله]، محمدبن ادريس خود رابه او منسوب ساخته است. مادر امام شافعي فاطمه دختر عبيدالله بن الحسن فرزند حسينبن علي عليهالسلام است. عليبن ابيطالب عليهالسلام هم پسر عم و هم پسرخاله شافعي است زيرا مادر سائب جد شافعي شفاد دختر ارقم بن هاشم فرزند عبد مناف بوده و مادر مادرش خليده دختر اسد پسر هاشم فريور و مادر علي عليهالسلام دختر اسد مرقوم است.» مادر شافعي از قبيله «ازد» و كنيهاش «ام حبيبه» بود. اكثر مورخين قريشيبودن مادر امام شافعي را رد ميكنند. تحصيلات امام شافعي
«شافعي در حدود ده سالگي پدرش را از دست داد و مادرش او را از فلسطين (= غزه) به مكه برد. در مكه در درس چند نفر از فقهاي مشهور شركت جست و آنگاه براي ادامه تحصيل به مدينه نزد مالك بنانس (متوفي به سال 796 ميلادي برابر با 179 ه . ق) فقيه برجسته حجاز و بنيانگذار مكتب فقهي مالكي رفت. در مدينه الموطأ مالك را آموخت و يكي از پيروان مكتب فقهي او شد و به زودي به عنوان يكي از طلاب علم شريعت شد». اما مدتي بعد، از وي جدا شد و به جرگه پيروان امام يحيي بن عبدالله زيدي كه از مخالفان خلفاي عباسي به شمار ميرفت، پيوست. در اين رهگذر امام شافعي در حفظ اشعار اصيل عربي از خود علاقه زيادي نشان داد و حتي بعد از بازگشت به مكه آن شعرها را همواره در زير زبان زمزمه ميكرد، و از آداب و رسوم قبايل متعدد ياد ميكرد. بدين ترتيب امام شافعي با ادبيات عرب بيش از پيش آشنا شد. اين بخش از دانش شافعي در ابتدا از چنان اهميتي برخوردار بود كه او را بيشتر به عنوان اديب ميشناختند تا فقيه. «شافعي بعد از مسافرت به عراق و خواندن كتاب اوسط ابوحنيفه و تدريس مذهب او و يارانش و برخورد به مسائلي كه در حجاز نبود، آراء نويني براي او پيدا شد كه با نظريات سابقش مخالف بود. لذا مذهب قديم خود را تدوين و روي? اهل حجاز را با طريقه اهل عراق ممزوج و در مسائل زيادي با مذهب استادش مالك مخالفت كرد و پس از مسافرت به مصر در سال 198 هـ.ق در مدت چهار سال استنباطات جديدي براي او دست داد و مذهب قديمش را جرح و تعديل و خلاصه و تنقيح كرده و مذهب جديدش را تحرير و مهذب نمود.» برخي منابع او را به واسطه نوشتن اولين رساله در اصول فقه به عنوان اولين تدوينكننده و توسعه دهند? علم اصول ميدانندكه در اين علم به طور روشمند دست به ابتكار تازهاي زد. ناگفته نماند كه اين سبقت براي شافعي در تدوين علم اصول اختصاص به اهل سنت دارد و شامل علم اصول تشيع نميشود. زيرا در عالم شيعه، امام صادق عليهالسلام و شاگردان وي را مدون فقه و اصول ميدانند. چنانكه پيش از اين متذكر شديم شافعي در سال 198 ه . ق وارد مصر شد و توسط محمد بن عبدالله بن عبدالحكم در فسطاط مورد اكرام واقع شد. دوستي و مودت بين او و شافعي تا حدّي پيش رفت كه از موقعيت اجتماعي خود در رشد آواز? شافعي و همكاري با او نهايت استفاده را كرد. عامل دوم تثبيت شافعي در مصر اين بود كه وي هنگام ورود به آنجا با عباسبن موسيالعباس والي منتصب از سوي مأمون همراه بود. سومين عامل هواداري مالكيها از وي اين بود كه او را از شاگردان مورد توجه مالك ميشناختند. در حمايت مالك از شافعي هيچ شكي نيست تا حدي كه اگر كمك مادي مالك نبود شافعي هرگز نميتوانست به تكميل تحصيلات خود بپردازد. شافعي از نزديكي به مالك حسن استفاده را برد چه مردم مصر از پيروان مذهب مالكي بودند و شافعي را كه از پيروان و شاگردان مالك بن انس به شمار ميرفت مورد احترام و اكرام قرار داده و روز به روز اقبال بيشتري به او ميكردند تا اين كه شافعي نظرات اختلافي خود با مالك را مطرح كرد. پس از آن اين اقبال به ادبار و دلسردي نسبت به شافعي مبدل شد به طوري كه شافعي به ناچار مصر را به مقصد مكه ترك گرفت. اما پس از مدتي در آن ديار پيروان قابل توجهي براي خود دست و پا كرد و در سال 200 ه . ق دوباره به مصر بازگشت و آن جا را به عنوان مركز نشر مذهب خود قرار داد به طوري كه امروزه مصر از مراكز مذهب شافعي به شمار ميرود. اما شافعي پس از مالك در محضر درس حسن شيباني، شاگرد امام ابوحنيفه حاضر شد و فقه اهل رأي را نيز فرا گرفت و توانست پس از فراغت از تحصيل از جمع بين نظر اهل حديث (مالك و پيروانش) و اهل رأي (ابوحنيفه و پيروانش) مشي سومي را در فقه اهل سنت پديد آورد در ارزيابي كلي ميتوان گفت كه در فقه امام شافعي هم استدلالات عقلي (به تأثير اهل رأي) و هم تأكيد بر نقل و حديث (به تأثير مالك) يافت ميشود. از اين جهت شايد بتوان مكتب شافعي را معدل و ميانگين عقايد فقهي دو مكتب معروف اهل سنت دانست. بايد درنظر داشت كه شافعي اصل اجتهاد و تحقيق در علم را پيش از آنكه به ديگران توصيه كند در خود محقق ساخته بود زيرا معتقد بود اولاً تمام انسانها هرچند مراتب عالي علم را طي كرده باشند، در عين حال قابل نقد و بررسياند و هيچ وقت دانشمندي را نبايد به خاطر سطح بالاي علميش، فوق نقد و چون و چرا دانست. از همين رو بود كه با نظرات استاد خود مالك به مخالفت برخاست و نظريات جديدي را مقابل نظريات استادش ابراز نمود. در تكوين شخصيت و نظريات علمي شافعي از سه عامل اساسي ميتوان نام برد: اول مكتب اهل حديث مدينه، دوم مكتب اهل رأي و سوم مكتب نه چندان در سطح وسيع ابنعباس كه مبتني بر تفسير قرآن و آشنايي با شأن نزول آيات و بررسي روايات و نهايتاً فهم قرآن بود، گذشته از عوامل فوق ميتوان از موقعيت مناسب در عصر شافعي به عنوان عامل ديگري نام برد كه هم گسترش علم و سرازيرشدن آن از شرق و غرب كشور اسلامي و كثرت منابع فقهي و هم برخورد علمي بين مكاتب مختلف، بستر مناسبي را براي رشد و بالندگي امام شافعي فراهم كرده بود. عصر امام شافعي
زندگي علمي امام شافعي در عصر عباسيان از آخر خلافت منصور (تولد، 158 ه .) تا اول خلافت مأمون ادامه داشت. در اين مدت او پنج خليفه را درك كرد: 8 سال از خلافت منصور، خلافت مهدي (متوفي 165 ه .) خلافت هادي (متوفي 170 ه .)، خلافت رشيد (متوفي 193 ه .) و شش سال از خلافت مأمون. چنان كه پيش از اين متذكر شديم عصر شافعي نسبت به ديگر ائمه اهل سنت دوران مساعدتري براي ر شد علمي بوده است و همين علت باعث شكوفايي بيشتر اين مذهب شده است. در عين حال نبايد از نظر دور داشت كه شافعي به دليل حمايت از قيام علوي متحمل سختيها و مصائبي از قبيل خانه بدوشبودن ميشد و از طريق عدم همكاري با حكومت مبارزه منفي را پيش ميگرفت. امام شافعي و ارادت او به اهل بيت عليهمالسلام
امام شافعي همچون ساير ائمه اهل سنت از ارادتمندان اهل بيت عليهمالسلام بوده است و در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكرده و حتي از اينكه او را به خاطر اين ارادتمندي رافضي بدانند ابا نكرده است. به همين دليل برخي او را شيعه دانستهاند ولي در برخي از منابع آمده است كه محبت او به اهل بيت عليهمالسلام «اگرچه بسيار زياد بود ولي نميتوان او را شيعه دانست و حتي بدين خاطر او را در سال 184 و در سن سي و چهار سالگي به زور به بغداد كشاندهاند». امام شافعي در ابراز محبت خود به اهل بيت به هيچ وجه دريغ نميكرد او در شعر بلندي درباره علي عليهالسلام و آل او چنين گفته است:
لوفشي قلبي لالفوا به
العدل و التوحيد في جانب
و اخبر هم اني من النفرالذي
ان كان رفضاحب آل محمد
و الله مخلوط بلحمي و دمي
حبهّم هم الهدي و الرشد
سطران قد خطاه بلاكاتب
وحب اهل البيت في جانب
لولا اهل البيت ليس بناقض
فليشهد وا الثقلان اني رافض
حبهّم هم الهدي و الرشد
حبهّم هم الهدي و الرشد
اذا نحن فضلنا علياً فا ننا
و فضل ابي بكرا ذاما ذكرته
فلازلت ذا رفض و نصب كلاهما
ادينُ به حتي او سد فيالرمل
روافض بالتفضل عند ذويالجهل
رميت بنصب عند ذكري للفضل
ادينُ به حتي او سد فيالرمل
ادينُ به حتي او سد فيالرمل