تاملى در كتاب الوسطية فى الاسلام
سيد حسن اسلامى مؤلف اعتدال در اسلام را دستمايه كار خود قرار داده و به اين موضوع شناخته شده و تقريبا بديهى از ديدگاهى ديگر نگريسته است. مؤلف مشكل اصلى جهان اسلام را نه عوامل بيرونى چون استكبار جهانى يا صهيونيزم، كه عاملى درونى، يعنى از ميان رفتن حالت اعتدال مىداند. كتاب در يك مدخل، سه باب و يك خاتمه سامان يافته است: در مدخل كتاب تعريف لغوى و اصطلاحى «وسط» به استناد منابع لغوى و قرآن كريم آمده است. در معناى اصطلاحى نيز معناى لغوى حفظ شده است و از نظر علما حالت پسنديده برآمده از عقل سليم و فطرت است كه مانع از گرايش به افراط و تفريط مىشود. باب اول درباره حدود و اندازههاى اشيا است. مؤلف معتقد است كه هر حقيقتى، چه عينى و چه انتزاعى و چه جعلى، حد وحدودى دارد و خداوند متعال براى هر چيزاندازهاى معين كرده است. خداوند خوددر سيزده آيه از سورههاى قرآن به اينمطلب تصريح دارد. مانند «قد جعل الله لكل شىء قدرا» و «كل شىء عنده بمقدار». حال كه خداوند، كه قادر مطلق است، خود را به محدود و معين كردن اشيا ملزم كرده است، آيا ما مىتوانيم از اين حدود فراتر برويم؟ حقايق شرعى، چه حلال و چه حرام آن، داراى حدودى است و كاستى از آنها تفريط و افزودن بدانها غلو است. در اينجا مؤلف به افراط و تفريط و نمونههاى آن در زندگى عادى اشاره مىكند و زيانهاى آنها را برمىشمارد. سپس افراط و تفريط را در مفاهيم دينى و رفتارهاى دينى بيان مىكند و هر دو را پا فراتر گذاشتن از مقاصد شريعت مىداند. در باب دوم مؤلف بحث علمى درباره اعتدال دارد. در فصل نخست آن، با نقل اشعار و اقوالى از متفكران وشاعران، توجهآنان را به اهميت اين گرايش نشان مىدهد. سپس ديدگاه حدوسط را از نظرگاهفلاسفه اسلامى باز مىنمايد. در اينمبحث ريشه فضيلتها سه چيز دانسته شدهاست: حكمت، عفت و شجاعت كههرسه حدوسط ميان افراط و تفريطدرقواى عاقله، شهويه وغضبيه استوهماهنگى اين سه مولد عدالت است.اين نظرگاه، كه از ارسطو گرفته شدهاست، بتفصيل و با تاييد بيان شدهاست. در دومين فصل اين باب كه كمتر از يك صفحه است مؤلف مىگويد اعتدال در همه شؤون زندگى فردى و اجتماعى فرد و در تمام امور حاكم و مورد قبول خردمندان است. در باب سوم كه مفصلترين باب كتاب است مؤلف در سه فصل درباره اعتدال دراسلام بحث مىكند. نخست پنج آيه راكهماده «وسط» و مشتقات آن در آنها به كاررفته است، نقل و دوتا از آنها را تفسيرمىكند. سپس با بيان اينكه اصولاسلام براساس اعتدال نهاده شدهاست، از افراط وتفريط در مفاهيم دينى و غلو در اعتقادات اسلامى سخن مىراند و نمونهاى از آن را ازنوشته دكتر رمضان البوطى در نقدتفكرشيعى و بويژه حضرت امام خمينىرضوان الله تعالى عليه نقل مىكند، كه به اين مطلب در ملاحظات خود خواهيم پرداخت. آنگاه مؤلف از نقش اعتدال براى استنباط احكام فقهى سخن مىگويد و با تعيين ضوابط و در نظرگرفتن موارد استثنايى مىگويد كه ما مىتوانيم از اين قاعده در ابواب فقه كمك بگيريم. اين ضوابط شش تا هستند بدين شرح: اعتدال در چهارچوب كليات اسلامى و براساس روح آن باشد. با ضروريات دين مغايرت نداشته باشد. اسلام در آن مساله موضع خاصى از قبيل سختگيرى يا آسانگيرى نداشته باشد و معتقد به زياده و نقصان در آن نباشد. مثلا لزوم چهار شاهد براى اثبات زنا يا يك شاهد براى اثبات برخى موارد خاص. در امور منصوصه نباشد. به مفسده و خطر بزرگترى منجر نشود. در موارد دائمى و امور مستمر نه كوتاه مدت و ضربتى باشد. آنگاه مؤلف دلايلى از عقل و نقل براى مشروعيتبه كار بستن اعتدال مىآورد و مىكوشد با ذكر مواردى از فقه اسلامى (در حقيقت فقه حنفى كه مقبول مؤلف و به همين دليل فقه وسط و معتدل است!) گفته خود را مستند مىكند. پس از آن مؤلف به بحث از افراط و تفريط در زندگى شرعى افراد مىپردازد و انواع آن را برمىشمارد و با آوردن نمونههايى از برخورد پيامبر اكرم وصحابه راه درست از نادرست را بازمىنمايد. سپس مؤلف به جايگاه اين قاعده در اسلام مىپردازد و مىگويد امت اسلامى از هر نظر وسط و معتدل هستند و اساسا دين اسلام دين اعتدال است. مهبط وحى وسط زمين و محل ارتباط قارهها و ميانه شمال و جنوب و شرق و غرب و رابط راههاى آبى با راههاى خشكى است و حتى برخى عالمان مسلمان پس از بحث و كاوش دريافتهاند كه مكه و در قلب آن بيتالحرام، مركز كره زمين است(ص141-139). اعتدال برهمه زندگانى مسلمانان حاكم است و اين امت وسط بايد بر ديگر امتها شاهد باشد. نتيجه اين اعتدال، توازن در وجود و خوديابى مسلمانان و حفظ خويش از آفت افراط و تفريط است. در پايان اين باب طى دو صفحه مواردى از اعتدال و ميانهروى پيامبر اكرمص در امور زندگانى و توصيههاى ايشان به اصحاب آورده شده است. آنگاه طى دو صفحه گفتههاى برخى از معاصران، مانند محمد رشيد رضا و محمد عبده درباره اعتدال آمده است. خاتمه كتاب در پنجبند كه به گفته مؤلف شاه بيت اين كتاب استبه اين شرح آمده است: اعتدال اسلامى، آن هم در همه چيز، سمبل حركت اين آيين است و همه انسانها بدان خوانده شدهاند. اعتدال در همه اصول و فروع اسلام، چه عباديات و چه اجتماعيات، رعايتشده است. رعايت توازن در امور معاد و معانى بارزترين جلوه اعتدال در اسلام است. اعتدال در اسلام قاعده است و سختگيرى يا آسانگيرى در برخى از احكام و موارد خاصى استثناست. هرگونه افراط و تفريط، غلو يا تساهل،عقلا و شرعا ممنوع و از روح اسلامى و منطق انسانى سليم به دور است (ص160). حسن ختام مباحث كتاب، اين گفته امامشاطبى (در الموافقات) است: «فلوسط هو معظم الشريعة و ام الكتاب». خلاصه مطالب و فهرست منابع در پايان كتاب آمده است. مساله اعتدال و نقش آن در زندگانى مسلمانان و حتى غيرمسلمانان آنقدر بديهى است كه هركس درباره آن حداقل آيهاى، حديثى، بيتى و يا ضربالمثلى مىداند. آياتى درباره اعتدال در انفاق (فرقان، 67 و اسراء،29)، خوردن و نوشيدن (اعراف،31)، راه رفتن و روشزندگى (لقمان،19) گوياى اهميت اينحالت در زندگانى فردى و اجتماعى است. سعدى متاثر از اين آموزه اخلاقى قرآن است كه مىگويد:
چو نرمى كنى خصم گردد دلير
درشتى و نرمى به هم در به است
چو رگزن كه فصاد و مرهم نه است
وگر خشمگيرى شوند از تو سير
چو رگزن كه فصاد و مرهم نه است
چو رگزن كه فصاد و مرهم نه است