بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وقتى حسين (ع ) به بالاى سر او مى آيد، مى بيند دست در بدن او نيست ، مغز سرش با يك عمو آهنين كوبيده شدهو به چشم او تير وارد شده است . بى جهت نيست كه گفته اند: لما قتل العباس بان الانكسار فى وجه الحسين ؛عباس كه كشته شد، ديدند چهره حسين شكسته شد. خودش فرمود: الان النقطع ظهرى و قلب حيلتى .
281 - دعاى امام صادق (ع ) در حق حضرت عباس (ع )
امام صادق عليه السلام فرمود: رحم الله عمى العباس لقد آثر وابلى بلاء حسنا. (290) فرمود: خدا رحمت كندعمويم عباس را، عجب نيكو امتحان داد، ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد. براى نيكو عموى ماعباس مقامى در نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطه مقام او را مى برند. اينقدر جوانمردى ، اينقدرخلوص نيت ، اينقدر فداكارى ! ما تنها از ناحيه پيكر عمل نگاه مى كنيم ، به روح عمل نگاه نمى كنيم تاببينيم چقدر اهميت دارد.
282 - مقام حضرت عباس
ابوالفضل عليه السلام كسى است كه : ان له عند الله درجه يغبطه بها جميع الشهدء. (291)پس در اينجا سه مطلب است :الف - مقام شهيد در ميان ساير برجستگان و خدمتگزاران بشر.ب - مقام شهداى كربلا در ميان ساير شهدا.ج - مقام ابوالفضل العباس در ميان شهداى كربلا. (292)
فصل نهم : ويژگى هاى پيام و شعارهاى نهضت حسينى
283 - شروط موفقيت يك پيام
موفقيت يك پيام چند شرط دارد: غناى محتواى خود پيام ، استخدام وسائل مشروع و پرهيز از وسائل ضد،استفاده از متد صحيح ، شخصيت حامل پيام .بحث ما فعلا درباره دو مطلب است : يكى بحث كل درباره شرايط حامل پيام ، ديگر بحثى شخصى درباره تاءثيرشخصيت اهل بيت در تبليغشان ، كه البته دو جنبه دارد، يكى اينكه اسلام را شناساندند، ديگر اينكه مردمرا به ماهيت اوضاع آگاه ساختند. (293)
284 - پيام حسينى
كسانى كه به خاطر يك سلسله اصول و مبادى قيام مى كنند و نهضت مى نمايند، در حقيقت به همه جهانيان بعداز خودشان پيامى دارند و به اصطلاح معروف وصيتى دارند. آيندگان بايد باى پيام آنها آشنا باشند و نداىآنها را بشناسند.حسين بن على عليه السلام فرمود: انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسرا و لا ظالما، انما خرجت لطلبالاصلاح فى امه جدى صلى الله عليه و آله ، اريد ان المر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى وابى . (294)
285 - منطق عاشورا
منطق شهيد يعنى منطق كسى كه براى جامعه خودش پيامى دارد و اين پيام را جز با خون با چيز ديگرى نمىخواهد بنويسد. خيلى ها در دنيا حرف داشتند، پيام داشتند. در حفرياتى كه دائما در اطراف و اكناف عالممى كنند، مى بينند از فلان پادشاه يا رئيس جمهور سنگ نوشته اى در مى آيد به اينكه : منم فلان كس پدرفلان كس ، منم كه فلان جا را فتح كردم ، منم كه چقدر در دنيا زندگى كردم ، چقدر زن گرفتم ، چقدر عيشكردم ، چقدر نوش كردم ، چقدر ظلم و ستم كردم . روى سنگ مى نويسند كه محو نمى شود. ولى در عين حال روىهمان سنگ ها مى ماند، مردم فراموش مى كنند، زير خاك ها دفن مى شود، بعد از هزاران سال از زير خاكهابيرون مى آيد، تازه در موزه ها مى ماند. (295)
286 - مهاجمى با منطق شهيد
امام حسين كه مهاجم است و منطقش ، منطق شهيد؛ آن روزى كه پيامش را در صحراى كربلا ثبت مى كرد، نهكاغذى بود: نه قلمى ؛ همين صفحه لرزان هوا بود. ولى همين پيامش روى صفحه لرزان هوا، چرا باقى ماند؟چون منتقل شد روى صفحه دلها؛ روى صفحه دلها آن چنان حك شد كه ديگر محو شدنى نيست . (296)