فریقین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فریقین - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فريقين

بينات ـ شماره 35 ، پاييز 1381

ارزش روايات تفسيري

مليحة السادات سيّد رضا

مقدمه

قرآن با ارائه­ي برنامه­ي کامل و جامعي در عرصه­هاي مختلف از جمله اعتقادي، اخلاقي، فقهي و تاريخي سخن رانده، و راه و رسم زندگي و رسيدن به سوي اهداف عاليه و سعادت واقعي را، به صورت کلي و به اجمال براي انسان روشن کرده است. لذا براي درک دقيق مفاهيم قرآن نياز به متخصصي است که به تبيين مجملات قرآن و باز کردن مطالبي که جز به اشاره يا ذکر کليات، سخني به ميان نيامده است، اقدام نمايد.

چنان که قرآن کريم مي­فرمايد:

فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثمّ انّ عليناه بيانه (قيامت، 75/ 18 ـ 19) يعني: چون قرآن را (برتو) خوانديم تو از قرائت آن دنباله روي کن، سپس (بدان که) شرح و بيان آن نيز برعهده ماست.

اين وظيفه­ي مهم ـ تبيين مجملات قرآن ـ در آيات متعددي بر عهده­ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گذارده شده، قرآن کريم در اين باره مي­فرمايد:

... و أنزلنا إليک الذّکر لتّبين للنّاس ما نزّل إليهم... (نحل، 16/ 44): ... و ما اين ذکر (ـ قرآن) را بر تو نازل کرديم،تا آن چه به سوي مردم نازل شده است براي آن­ها روشن سازي.

لذا قول پيامبر در تبيين آيات قرآن داراي حجيت است. ضمن آن که مطابق اين آيه مي­بايد تمام آيات قرآن توسط پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تبيين شده باشد.

به عبارت ديگر در کنار نزول الفاظ قرآني، حقايقي از مفاهيم قرآن نيز بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرود آمده است. چنان که پيامبر فرمودند:

الا انّي قد اوتيت القرآن و مثله معه. آگاه باشيد که به من قرآن و (حقايقي) مثل آن ارزاني شد.

لذا پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تبيين کننده و توضيح دهنده­ي آيات قرآن است. بدين ترتيب مشخص مي­شود که اعراب نسبت به معاني قرآن معرفت کامل نداشتند، بلکه در بسياري از موارد نياز به توضيح پيامبر پيدا مي­نمود. ايشان نيز در سراسر عمر پر برکت خود به اين امر مهم اقدام کردند. ضمن آن که مسلمانان تجسم شريعت اسلام را در عملکرد پيامبر مشاهده کردند.

از طرف ديگر برخي از آيات، مؤمنان را مكلّف به اطاعت از پيامبر در کنار اطاعت خداوند مي نمايد: از جمله ميتوان به آيات 32 و 132 سوره ي آل عمران، آيه ي 59 سوره ي نساء، آيه ي 92 سوره ي مائده، آيات 1، 20 و 46 سوره ي انفال، آيه ي 54 سوره ي نور، آيه ي 33 سوره ي محمّد` آيه ي 13 سوره ي مجادله، آيه ي 12 سوره ي تغابن اشاره كرد.

اما بعد از رحلت ملكوتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بين صحابه اختلاف نظر به وجود آمد، عده اي از نقل و نگارش حديث ممانعت كردند، لذا تا اواخر قرن نخست هجري احاديث ضبط نشد. بدين ترتيب بخش كثيري از روايات پيامبر مفقود گرديد و يا دچار تحريف شد. لذا روايات موجود از پيامبر، تفسير تمامي آيات قرآن را در بر نمي گيرد. علاّمه ي طباطبايي مي نويسد:

اين احاديث از اول تا آخر قرآن جمعاً دويست و چهل و چند حديثند كه سند بسياري از آن ها ضعيف و متن برخي از آن ها منكر است.

بنابراين جهت جبران نياز تفسيري و درك مفاهيم آياتي از قرآن، اهل سنت به تدريج متوجه آراي صحابه و تابعان شدند، در حالي كه شيعيان بنا به سفارشات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ـ از جمله حديث متواتر ثقلين ـ به تعاليم و ارشادات امامان معصوم عليهم السلام روي آوردند و در نتيجه دو مكتب تفسيري به وجود آمد كه هر دو متأثر از دو دسته روايات به شرح زير بود:

الف ـ روايات تفسيري شيعه

ب ـ روايات تفسيري اهل سنت

ذيلاً در مورد هر كدام از اين دو دسته از روايات توضيحاتي ارائه مي گردد.

الف ـ روايات تفسيري شيعه و ارزش آن

چنان چه در كتب شيعه وارد شده، تفسير مأثور يا اثري و يا روايي، به تفسيري گفته مي شود كه از روايات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار عليهم السلام نقل شده باشد.

شيعيان در مراجعه به روايات تفسيري امامان معصوم عليهم السلام، دو ملاك مهم قرآن و روايات متواتر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را مد نظر گرفتند، كه آن ها عبارتند از:

1. آيات قرآن

قرآن كريم در آيات متعددي، عصمت و صلاحيت علمي اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بيان مي دارد، در صدر آن ها مي توان از آيات زير نام برد:

الف) آيه ي تطهير كه مي فرمايد: انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيرا (احزا، 33/33) خداوند مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.

با توجه به اين آيه، اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم معصوم بوده و لذا دچار سهو و اشتباه نبوده اند.

ب) آيه ي مسّ كه مي فرمايد: انّه لقرآن كريم. في كتاب مّكنون. لا يمسّه الاّ المطهّرون. (واقعه، 56/ 77 ـ 79) آن قرآن كريم است، كه در كتاب محفوظي جاي دارد، و جز پاكان نمي توانند به آن دست زنند (ـ دست يابند).

در نتيجه آنان به حقيقت واقف شده و از جهت علمي دچار نقصان معلومات نبوده اند.

2. روايات متواتر

روايات متعددي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، تمسك به اهل بيت عليهم السلام و ضرورت بهره گيري از سخنان گوهر بار آن ها را بيان مي دارد كه از جمله مي توان به حديث معروف و متواتر ثقلين اشاره كرد. در اين حديث لزوم تمسّك توأمان به كتاب و اهل بيت را مورد تأكيد قرار داده است. آن جا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

من دو چيز گرانبها براي شما باقي مي گذارم: كتاب خدا و اهل بيتم را، اگر به آن ها تمسّك جوييد هرگز گمراه نمي شويد.

از آن جا كه در اين حديث، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تمسّك به قرآن و اهل بيت عليهم السلام را به صورت توأمان به مسلمانان تكليف كرده است مي توان نتيجه گرفت، همان گونه كه قرآن كريم جهت هدايت مسلمانان اعتبار و حجّيت دارد، قول و فعل اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نيز ـ به عنوان تفسير و تبيين آيات قرآن ـ داراي حجيت و اعتبار است. به عبارت ديگر هدايت و نجات مسلمانان در تمسّك به هر دو آن ها مي باشد. لذا معصومان عليهم السلام عارف ترين مردم به وحي و بهترين مفسّران و معلمان قرآن هستند. از اين جهت علاّمه ي طباطبايي مي نويسد:

موقعيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او در برابر قرآن، موقعيت معلمان معصومي مي باشد كه در تعليم خود هرگز خطا نكنند و قهرا تفسيري كه آنان كنند با تفسيري كه واقعا از انضمام آيات به هم ديگر به دست مي آيد، مخالف نخواهد بود.

بدين ترتيب امامان معصوم عليهم السلام همانند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، به تبيين و توضيح آيات پرداختند. و سخنان ايشان در توضيح آيات قرآن در صورت صحت سند، داراي اعتبار و ارزش ديني مي باشد. به عبارت ديگر آن ها وارثان علوي نبوده و رواياتشان انعكاسي از سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به شمار رفته و نهايتاً ماهيّتي جز تفسير كتاب خدا ندارد.

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نيز در طول حيات خود مقامات علمي اهل بيت را براي مردم تشريح كرده است. چنان كه در خصوص حضرت علي عليه السلام فرموده : «انا مدينه العلم و عليُّ بابها». اين حديث از شواهد قطعي علم و دانش علي عليه السلام است.

حضرت علي عليه السلام نيز در بيان مقام علمي خود مي فرمايد:

سلوني فو الله لا تسألوني عن شيء الا اخبرتكم، و سلوني عن كتاب الله فوالله ما من آية إلا و أنا أعلم أبليل نزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل. از من بپرسيد. پس به خدا قسم كه از چيزي از من نپرسيد مگر اين كه به شما خبر دهم، و از من درباره كتاب خدا سئوال كنيد كه به خدا سوگند هيچ آيه اي نيست مگر اين كه مي دانم در شب نازل شده يا روز، و يا در دشت فرود آمده يا در كوه.

ابوبكر بن عياش از نصير بن سليمان احمسي از پدرش از حضرت علي عليه السلام آورده كه فرمود: به خدا سوگند كه هيچ آيه اي نازل نشد مگر آن كه دانستم درباره ي چه، و در كجا نازل شده، براستي كه پروردگارم به من دل پر فهم و زبان پر سؤالي بخشيده است. ابن ابي حمزه از ايشان آورده كه فرمود:

اگر خواسته باشم كه هفتاد شتر از تفسير امّ القرآن بار كنم، اين كار را انجام مي دهم.

ابن مسعود نيز درباره ي علم و دانش حضرت علي عليه السلام گفت:

قرآن بر هفت وجه نازل شده، و هر يك از اين وجوه، ظاهري دارد و باطني، و ظاهر و باطن قرآن همه نزد علي عليه السلام است.

علت كثرت دانش و مرويات از علي عليه السلام به خاطر نزديكي ايشان با پيامبر مي باشد.

ضمن آن كه اولين فردي است كه به پيامبر ايمان آورد و تحت تأثير سيره و سخنان آن بزرگوار واقع شد. به طوري كه در داستان مشهور مؤاخاه، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ايشان را برادر خود ناميده و مي فرمايد:

«انت اخي في الدنيا و الاخره.

هم چنين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وي را در غزوه ي تبوك جانشين خود قرار داده و منزلت وي را مانند هارون مي داند. در روايتي از شيخان آمده:

انّ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خلف علي بن ابي طالب في غزوة تبوك فقال: يا رسول الله اتخلفني في النساء و الصبيان، فقال: أما ترضي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي؟ غير انه لا نبي بعدي. هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم علي بن ابي طالب عليه السلام را در جنگ تبوك جانشين خود قرار داد، علي بن ابي طالب فرمود: اي رسول خدا آيا مرا در بين زنان و كودكان جانشين مي گرداني؟ رسول خدا فرمود: آيا راضي نيستي كه به منزلت هارون از موسي براي من باشي؟ جز اين كه بعد از من پيامبري نيست.

هم چنين در روز غدير خم رسول اللله صلى الله عليه و آله و سلم در بيان مقام و منزلت علي عليه السلام فرمود:

من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

و بدين طريق وي را ولي مؤمنان قرار داد.

به هر حال مقامات علمي و اخوتي حضرت علي عليه السلام كه مورد اعتراف اهل سنت نيز مي باشد، دليلي است كه پس از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، شايسته ترين مرجع، جهت پاسخ به سئوالات و رفع ابهامات همو مي باشد. در صورتي كه اهل سنت تحت تأثير جو سياسي قرار گرفته و از وجود پر بركت حضرت علي عليه السلام استفاده ي لازم را نبرده و فرزندان بزرگوار ايشان را نيز كنار گذاشتند، اما شيعيان تفسير قرآن را از دوازده وصي پيامبر اخذ نمودند.

در مجموع مي توان گفت: با توجه به آيات قرآن و روايات قطعى الصدور از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، قول اهل بيت پيامبر، يعني امامان معصوم عليهم السلام داراي حجيت و اعتبار ديني است.

ب ـ روايات تفسيري اهل سنت و ارزش آن

اهل سنت با وجود سفارش اكيد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، در پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، آن ها را كنار گذاشته و جهت جبران نياز تفسيري خود به تدريج متوجه ي آراي صحابه و تابعان شدند. چنان كه بنا به عقيده ي علماي اهل سنت از جمله ذهبي:

تفسير مأثور يا اثري عبارت است از تفسير قرآن به وسيله ي آيات قرآن، روايات پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و نيز بيانات صحابه و تابعان در ذيل قرآن.

روايات صحابه

سيوطي، مفسّران مهم صحابه را چنين بيان مي دارد:

پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم جمعي از صحابه به تفسير قرآن پرداختند كه ده نفر بين آن ها مشهورترند و عبارتند از: خلفاي راشدين كه از سه نفر اول بسيار كم نقل شده ولي از علي بن ابي طالب بسيار روايت شده است. و نيز ابن مسعود و ابن عباس و ابي بن كعب و زيد بن ثابت و ابو موسي اشعري و عبدالله بن زبير.

مصادر تفسير صحابه

جالب توجه است كه صحابه در تفسير آيات قرآن به چهل مصدر اعتماد كردند. و آن ها چنان كه ذهبي مي گويد، عبارتند از:

1. قرآن كريم؛

2. روايات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم؛

3. اجتهاد و قوه ي استنباط؛

4. اهل كتاب از يهود و نصاري

بنابراين، صحابه در تفسير آيات قرآن از قوه ي استنباط و اجتهاد خود استفاده مي كردند. اهل سنت نيز اين مصدر را معتبر دانسته و از ديدگاه آن ها قول صحابه به دلايل زير داراي ارزش ديني بوده است.

ارزش قول صحابه از ديدگاه اهل سنت

اهل سنت قول صحابه را به دلايلي داراي ارزش مي دانند. آن دلايل عبارتند از:

1. شاهد نزول وحي

اهل سنت معتقدند صحابه شاهد نزول وحي بوده و اين امر باعث فهم بسياري از آيات قرآن است. هم چنين صحابه را داناترين مردم به معاني و الفاظ قرآن دانسته، و معتقدند به دليل عرب بودن، بهتر از هر كسي به لغت عرب آشنا مي باشد.

2. تعليم پيامبر

صحابه در روشن شدن آيات قرآن و فهم معاني آن به پيامبر مراجعه مي كردند و ايشان قرآن را به صورت ده آيه ده آيه به اصحاب تعليم مي فرمود. چنان چه از ابن مسعود و عثمان بن عفان و غير اين دو روايت شده:

انهم كانوا اذا تعلموا من النبي صلي الله عليه و آله و سلم عشر آيات لم يجاوزوها حتي يتعلموا ما فيها من العلم و العمل، قالوا: فتعملنا القرآن و العلم و العمل جميعا. صحابه از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم ده ايه ده آيه فرا مي گرفتند و از اين حد تجاوز نمي كرد تا به آن عمل نيز مي كردند. (ابن مسعود و ديگران از صحابه) گفتند: پس همه ي قرآن را به همراه علم و عمل آموختيم.

3. پرسش از پيامبر

به عقيده ي اهل سنت، صحابه افرادي هستند كه قرآن را شنيده و تفسير آن را از پيامبر آموخته اند و اگر در فهم آيه اي دچار مشكل مي شدند، به پيامبر مراجعه مي كردند. ايشان نيز به تبيين آن آيات مي پرداخت. لذا تفسير صحابه نزديك ترين تفسير به سنت است. بلكه بسياري از علما آن را از سنت مي دانند، مادامي كه مجالي از تفسير به رأي در آن نباشد.

به عنوان مثال وقتي آيه ي الّذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم... (انعام، 6/82) نازل گرديد، برخي از صحابه به پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلم عرض کردند : کدام يک از ماست که به نفس خود ظلم نکرده است؟ پس پيامبر آن را به شرك تفسير نمود و به اين آيه استدلال كرد كه: إنّ الشّرك لظلم عظيم (لقمان، 31/13) همانا شرك ستم بزرگي است.آ

4. آشنا به لغت و عادات عرب

اهل سنت معتقدند شناخت عادات و لغت عرب موجب فهم صحيح قرآن مي شود كه صحابه به اين امر داناتر از ساير اعراب بودند. به طوري كه يكي از محققان معاصر مي نويسد: «صحابه در تفسير قرآن از ادواتي استفاده نمودند، كه هر كدام، از مظاهر اجتهاد به شمار مي رود. آن ادوات عبارتند از:

الف) آشنايي با وضع لغت عرب؛

ب) آشنايي به عادات عرب در زمان نزول قرآن: زيرا اين امر موجب فهم دقيق معاني برخي از آيات قرآن كريم مي گردد. مانند آيه ي: ... وليس البّر بأن تأتوا البيوت من ظهورها... (بقره، 2/189)، ... كارنيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد... .

بايد دانست: كسي كه عادات عرب در زمان جاهليت را نداند، مراد از اين آيه را نمي فهمد. زيرا در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه ي احرام مي پوشيدند، از در خانه وارد نمي شدند و از نقب پشت خانه وارد مي شدند.

لذا صحابه، آشنا به لغت، و بلاغت، و فصاحت و بيان و نيز داناترين مردم به عادات و احوال و اخبار عرب بوده اند و بدين خاطر است، كه بسياري از آيات در جهت اصلاح احوال جاهليت مي باشد، از اين رو، در صورتي كه صحابه عادات و احوال جاهليت را نشناسند، قادر به تفسير كثيري از آيات نيستند. لذا ابن عباس در فهم بسياري از الفاظ قرآن و تفسير آيات كريمه به لغت عربي در شعر جاهليت مراجعه مي كرد.

چنان چه سيوطي از ابن الانباري آورده كه ابن عباس گفت:

الشعر ديوان العرب، فاذا خفي علينا الحرف من القرآن الذي انزله الله بلغة العرب، رجعنا الي ديوانها فالتمسنا ذلك؛ شعر، ديوان عرب است، پس هر گاه لفظي از قرآني كه خداوند آن را به زبان عرب نازل فرموده بر ما مخفي بود، به ديوان عرب رجوع نموده و شناخت آن را جست و جو مي كنيم.

هم چنين از طريق عكرمه از ابن عباس آورده كه گفت:

اذا سألتموني عن غريب القرآن، فالتمسوه في الشعر فان الشعر ديوان العرب؛ هر گاه از غريب قرآن از من پرسيديد آن را در شعر جست و جو نماييد كه شعر، ديوان عرب است.

5. اتصاف به علم صالح و علم صحيح

اهل سنّت معتقدند صحابه افرادي عالم، همراه با قوه ي فهم و وسعت درك و نظر در امور مختلف بودند كه تاريخ مانند آن ها را گواهي نمي دهد، ضمن آن كه صفاي نفس و طهارت قلب و شدّت اخلاص آن ها باعث اعتبارشان گشت، لذا به مقام بزرگي در اسلام نائل گرديدند. سيوطي مي گويد:

صحابه تفسير را بهتر مي دانند از جهت قرائن و احوالي كه هنگام نزول آن ديده اند، و فهم كامل و علم صحيح و عمل صالحي كه داشته اند.

در مجموع مي توان گفت: اهل سنت اقوال صحابه را در تفسير آيات قرآن مانند روايات پيامبر دانسته و معتقدند آنها آشنا به زبان عربي و شاهد نزول وحي بوده اند و نيز به عادات و احوالات اعراب آگاهي داشته و در آن چه برايشان مشكل بود به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مراجعه مي كردند، لذا سخن آنان مانند حديث مرفوع است. سيوطي از قول حاكم نيشابوري آورده است:

تفسير صحابي كه وحي و تنزيل را مشاهده كرده، حكم حديث مرفوع را دارد. گويا از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آن را روايت كرده اند.

لازم به ذكر است كه حديث مرفوع در نزد اهل سنت به حديثي گفته مي شود كه سلسله ي اسناد آن به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم منتهي شود.

متأخران اهل سنّت نيز اكثراَ روايات تفسيري صحابه را در شمار اثر تفسيري ياد كرده اند.

به اين ترتيب روايات تفسيري صحابه از نظر برخي از علماي اهل سنّت ارزش و اعتباري دارد، بدين خاطر كه معلومات خود را از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم گرفته اند.

حتي گاه پا فراتر گذاشته و قول صحابه را در حكم حديث مسند مي دانند، چنان كه از قول شيخين آمده:

ان تفسير الصحابي الذي شهد الوحي و التنزيل عند الشيخين حديث مسند تفسير صحابى كه وحى و تنزيل را مشاهده كرده اند در نزد شيخين در حكم حديث مسند است. ابن كثير در مقدمه ي تفسيرش گفته:

اذا لم نجد التفسير في القرآن و لا في السنه، رجعنا في ذلك الي اقوال الصحابه، فانهم ادري بذلك، لما شاهدوه من القرائن و الاحوال التي اختصوابها، و لما لهم من الفهم التام و العلم الصحيح و العمل الصالح؛ هر گاه تفسير را در قرآن و سنت نيافتيم، در اين مورد به اقوال صحابه مراجعه مي كنيم، زيرا ايشان به شهود قرائن و احوالي كه به آن اختصاص دارد، آگاهند و اين به خاطر فهم كامل و علم صحيح و عمل صالح آنان است.

لذا صحابه در عصر خود به كمك قوه ي استنباط و اجتهاد به تفسير قرآن پرداختند. به عبارت ديگر صحابه در تفسير آيات قرآن، اعمال نظر شخصي كردند. و بدين طريق تفسير به رأي ايجاد شد.

روايات تابعان

روايات تفسيري ديگري كه در كتب اهل سنت ديده مي شود، رواياتي است كه سند آن ها به يكي از تابعان مي رسد. تابعان طبقه اي هستند كه خود از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم خبري نشنيده اند، بلكه به نقل قول از صحابه پرداخته اند. به عبارت ديگر ايشان شاهد تفسير قرآن توسط پيامبر نبوده و در زمان نزول آيات حضور نداشتند. بلكه شاگرد مفسّران از صحابه بوده و تفسير و سنت را از آن ها آموخته اند. از جمله ي تابعان مي توان از مجاهد، سعيد بن جبير، عكرمه، ضحاك، حسن بصري، عطاءبن ابي رباح، ابوالعاليه، محمد بن کعب قرظي، قتاده، عطيه، زيد بن اسلم و طاووس يماني را نام برد. چنان­چه مجاهد گويد:

عرضت المصحف علي ابن عباس، اوقفه عند کل آية منه، و اسأله عنها مصحف را بر ابن عباس عرضه داشتم، وي مرا از (تفسير) هر آيه­اي آگاه کرد، و من درباره­ي (آن آيه) از او سؤال مي­کردم.

اکثر مفسّران اهل سنّت، اقوال تابعان را در کتاب­هايشان نقل کرده­اند. به اين دليل که به روايات آن ها اعتماد داشته اند. گاه نيز تفسير تابعان را به دليل اين که علوم خود را از صحابه گرفته­اند، به تفسير مأثور ملحق مي­دانند. سيوطي به نقل از ابن تيميه آورده که وي گفت:

داناترين مردم به تفسير، اهل مکه هستند، زيرا شاگردان ابن عباس بوده­اند.

اما بايد در نظر گرفت که تابعان آنچه از صحابه در تفسير قرآن أخذ کرده بودند، بيان کردند و در اين راستا به رأي و اجتهاد اصحاب اعتماد نمودند و حتي خود نيز در تفسير آيات قرآن به اجتهاد دست زدند. از طرف ديگر اعتماد صحابه به اهل کتاب در تفسير قرآن کريم باعث ايجاد مشکلاتي در فهم اسلام گرديد. اسرائيليات توسط تعدادي از علماي يهود و نصاري که اسلام را اختيار کرده و در بين مسلمانان رفت و آمد داشتند، نقل شده و به تدريج منتشر گرديد. در اين جا آيات قرآن بر اساس آيين تحريف شده­ي يهود مورد تفسير قرار گرفت و يهوديان عقايد باطل خود را در غالب تفسير قرآن به مسلمانان تحميل کردند. ضمن آن که بين افراد نيز اختلافاتي وجود داشت، که باعث کثرت اختلافات بين تفسير آن­ها شده است.

به عبارت ديگر با مسلمان شدن برخي از بزرگان اهل کتاب، اسرائيليات و نصرانيّات در تفسير قرآن کريم داخل گرديد. ضمن آن که تابعان بيشتر از اين گونه افراد از جمله: عبدالله بن سلام، کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبدالملک بن العزيز بن جريح روايت کرده­اند. در نتيجه اين موضوع سبب ضعف روايات مأثور شد.

البته واژه­ي اسرائيليات، به قصه و داستان­هايي اطلاق مي­شود که از مصادر يهودي اخذ و نقل شده، سپس معناي وسيع­تري پيدا کرده و در اصطلاح مفسّران به هر گونه افسانه و حکايتي اطلاق گرديده، که از منابع ديني يهود و نصاري يا هر منبع قديمي ديگر اقتباس شده است.

در مجموع بايد گفت: روايات وارده از تابعان در تفسير قرآن غالباً اظهار نظرهاي شخصي صحابه و يا روايات وارده از تورات تحريف شده و نيز خود تابعان مي­باشد. چنان چه ذهبي پيرامون اين مطلب چنين گفته است:

تابعان در تفسير کتاب خدا بر آن چه در خود کتاب آمده و آن چه از صحابه از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم روايت شده و نيز آن چه صحابه في نفسه در معني آيه بيان کرده­اند، و آنچه از تورات گرفته شده، اعتماد کردند. گاه خود نيز به اجتهاد در تفسير کتاب خدا پرداختند.

لذا برخي از علما، تفسير تابعان را تفسير به رأي دانسته و آن را مرفوع به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نمي­دانند. زيرا آنان استماع حديث از پيامبر ننموده­اند، و روايات آن­ها را مورد قبول نمي­دانند. ابن تيميه از شعبة بن حجاج آورده که اقوال تابعان خالي از حجّت است.

از اواخر قرن دوم هجري، برخي از محدثان و مفسّران اهل سنت به فکر تدوين روايات تفسيري افتادند و در داخل جوامع روايي، بخشي را به تفسير اختصاص دادند که از جمله مي­توان بخاري، محمّد بن عيسي ترمذي اشاره کرد. سپس در قرن سوم و چهارم ابن جرير طبري دست به تدوين مفصلي از روايات تفسيري زد، وي کتاب معروف جامع البيان را تأليف کرد. همو در تفسير خود گاهي در ترجيح ميان اقوال اظهار نظر مي­کرد. سپس برخي از مفسّران به اختصار سند احاديث اقدام کردند، و روايات مأثور را با حذف سند از مفسران گذشته نقل نمودند، به طوري که محققان تذکر داده­اند در اين زمان اقوال بسياري در تفاسير داخل گرديد. بسياري از مفسّران متأخر نيز اين اقوال را در تفاسيرشان نقل کردند، و بدين ترتيب اسرائيليات در کتب تفسيري به صورت حقايق ثابته درج گرديد.

در نتيجه­ي ورود اسرائيليات به تفاسير مأثور و حذف اسانيد و کثرت اقوال، باعث ضعف حديث گرديد. چنان چه ذهبي نيز اين سه امر را بر شمرده است.

در مجموع بايد گفت: با وجود اين که بسياري از منقولات صحابه در تفسير قرآن کريم حاصل اجتهادات آن­ها و يا متأثر از اسرائيليات است، چگونه مي­توان اين منقولات را به عنوان اثر تفسيري معتبر شمرد و در طول روايات نبوي از آن استفاده کرد؟!

بررسي ارزش روايات تفسيري اهل سنّت

همان طور که بيان شد، غالب روايات تفسيري اهل سنّت از صحابه و تابعان نقل شده است و به دلايل زير اين روايات داراي ارزش ديني نمي­باشند.

1. تأخير در تدوين حديث پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و پيامدهاي آن

به طوري که در تاريخ حديث به تفصيل آمده است، احاديث اهل سنّت به فاصله­ي يک قرن پس از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به رشته­ي تدوين کشيده شد که اين موضوع پيامدهاي مختلفي از قبيل، از بين رفتن بسياري از روايات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يا وقوع جعل و تحريف و نقل به معني را در احاديث آن بزرگوار به دنبال داشت.

طرح اين مطلب درباره­ي احاديث تفسيري پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، گرچه به معني عدم حجّيت اين روايات نيست، اما روايات موجود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، کل آيات قرآن را در بر نمي­گيرد. ضمن آن که روايات موجود از ايشان نيز تماماً داراي سند صحيح نمي­باشد.

نتيجه آن که اکثر روايات تفسيري اهل سنّت، عبارت از نقل­هاي تفسيري صحابه و تابعان شده است. در صورتي که در تبيين آيات قرآن بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ، نياز به منابعي است که هم چون پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم داراي عصمت باشند، تا در توضيح آيات دچار خطا و اشتباه نشوند و آن وجود مبارک ائمه­ي اطهار عليهم السلام، به سفارش قرآن کريم و روايات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است.

2. نقل­هاي اجتهادي صحابه و تابعان

همان گونه که اشاره شد، در صد زيادي از روايات تفسيري اهل سنت را نقل­هاي صحابه و تابعان تشکيل مي­دهد و اين نقل­ها خالي از ديدگاه­هاي شخصي آن­ها و نفوذ اجتهاد نبوده و تحت تأثير موارد گوناگوني، به تفسير آيات قرآن پرداخته­اند. اجتهاد و اظهار نظرهاي آن­ها در تفسير آيات، گاه متأثر از اصول فکري خاص آن­ها و يا بينش سياسي متفاوت آن­ها، و گاه به دليل عدم تعمق در قرآن کريم بوده است. البته لازم به تذکر است که تفسير تمامي آيات را به طور يکسان از پيامبر دريافت نکردند. ضمن آن که خلوص و قرب آن­ها به درگاه الهي در يک حد نبود. در نتيجه داراي درجات مختلفي بودند. اما امت بدون تميز بين مخلصين و منافقين از صحابه، تمامي آن­ها را عادل دانسته و بين اقوال آن­ها به يک اندازه اعتماد نمودند. لذا اقوال صحابه در تفسير آيات قرآن خالي از نقاط ضعف نبود و از نظر شرعي دليلي بر حجيت و اعتبار آن­ها وجود ندارد.

3. ورود اسرائيليات در روايات تفسيري

چنان چه ملاحظه گرديد، يکي از مصادر نقل روايت در کتب تفسيري اهل سنّت، اقوال اهل کتاب از يهود و نصاري بود. در حالي که صحابه اين تفصيلات را بدون اطلاع ازذات تورات و انجيل از تازه مسلمان شدگان اهل کتاب مي­گرفتند. قابل توجه است که برخي از اهل کتاب تظاهر به اسلام مي­نمودند در حالي که در اين عمل خالص نبودند.

صحابه بدون توجه به اين موارد، در تفسير آيات قرآن کريم از اقوال آن­ها بهره مي­جستند ـ به خصوص رواياتي که در تفسير قصص تاريخي و داستان زندگي انبيا عليهم السلام از آن­ها وارد شده بود ـ برخي از اهل سنّت در توجيه اين عمل مي­گويند:

قرآن کريم در برخي از مسايل با تورات متفق است، به خصوص در داستان پيامبران و آن چه درباره­ي امت­هاي گذشته ذکر شده است. با اين تفاوت که قرآن کريم ذکر جزييات ننموده است.

لذا در روايات صحابي بسياري، از سخنان علماي يهود که مسلمان شده بودند مانند کعب الحبار بدون اسناد يافت مي­شود. چنان چه ذهبي، اقوال اهل کتاب را به عنوان يکي از مصادر صحابه به شمار مي­آورد.

بدين طريق سخن قرآن کريم و تورات تحريف شده را در برخي از مسايل مانند قصص انبيا عليهم السلام يکي دانستند! و متأسفانه در تفسير قرآن از آن استفاده نمودند و بدين ترتيب باب استفاده از منقولات يهوديان در تفسير قرآن باز شد. غافل از آن که قسمت­هايي از تورات تحريف شده، کاملا مخالف با نص قرآن مي­باشد. به عنوان مثال مي­توان حديثي که ابوهريره به صورت مرفوع نقل کرده است بيان نمود، آنجا که آورده:

لم يکذب ابراهيم الاّ في ثلاث، قوله انّي سقيم و قوله بل فعله کبيرهم و قوله لساره، اختي؛ ابراهيم جز سه مورد دروغ نگفت، سخن وي در «اني سقيم» و «بل فعله کبيرهم» و سخن وي در مورد ساره که خواهر من است.

در حالي که اين حديث را بايد از اسرائيليات دانست بدين خاطر که ابراهيم عليه السلام را متهم به کذب کرده است. به خصوص اين که در قرآن چنين ادعايي که ساره خواهر ابراهيم معرفي شده باشد، نيامده است. ضمن آن که بارزترين صفتي که در پيامبران و حاملان وحي الهي لازم و ضروري است صداقت مي­باشد، تا آن­ها فرمان پروردگار را بي کم و کاست به بندگان خدا برسانند. صدق در گفتار و اعمال انبيا عليهم السلام، موجب ايجاد اطمينان و اعتماد مردم به پيام­آوران الهي است و زمينه را براي پذيرش دعوت آن­ها مي­گشايد. علاّمه­ي طبرسي معتقدند:

دلايل عقلي غير قابل تأويل دلالت دارند بر اين که پيامبران دروغ نمي­گويند. اگر چه قصدشان فريب و ضرر نباشد.

نکته­ي ديگر اشاره­ي صريح قرآن کريم به صداقت حضرت ابراهيم عليه السلام است. آنجا که مي­فرمايد: واذکر في الکتاب إبراهيم إنّه کان صدّيقاً نبيّاً (مريم، 19/41) در اين کتاب، ابراهيم را ياد کن، که او بسيار راست گو، و پيامبر (خدا) بود.

با ذکر صفت صداقت قبل از نبوت، گويا صداقت زمينه ساز نبوت است. به عبارت ديگر نبوت بر پايه­ي صداقت استوار است.

لازم به تذکر است که صديق کسي را گويند که در صدق مبالغه کند يعني آن چه را انجام مي­دهد مي گويد ، و آنچه را مي گويد انجام مي دهد و ميان گفتار و کردارش تناقضي نباشد و ابراهيم عليه السلام چنين بود.

لذا روايات اهل سنت که ابراهيم عليه السلام را کاذب مي­دانند، مردود و مخالف آيات قرآن کريم است. در ريشه يابي اين روايات مي­توان نظر تورات را جويا شد.

در تورات چنين آمده است:

ابراهيم به مصر فرود آمد تا آنجا بسر برد. زيرا که قحط در آن زمين شدّت مي­کرد. و واقع شد که چون نزديک به ورود مصر شد به زن خود ساراي گفت اين که مي­دانم که تو زن نيکو منظر هستي. همانا چون اهل مصر تو را بينند گويند اين زوجه­ي اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستي تا به خاطر تو براي من خيرات شود و جانم به سبب تو زنده بماند.

همان طور که ملاحظه گرديد، به وضوح هماهنگي بين تورات و روايات اهل سنّت در اعتقاد به کاذب بودن ابراهيم عليه السلام مشاهده مي­شود. به عبارت ديگر اين روايات، تأثير مستقيم تورات تحريف شده بر کتب روايي اهل سنّت را مي­رساند.

لذا اعتماد صحابه و تابعان به اسرائيليات در تفسير قرآن باعث مفارقت بين اقوال آنان گرديد. در صورتي که تورات و انجيل فعلي به دليل تحريف، قابل اعتماد نيست. قرآن کريم نيز تحريف اين دو کتاب را در مواضع مختلف به صراحت بيان کرده است. ضمن آن که به ذم اهل کتاب که به اين تحريف قيام نموده­اند، پرداخته است.

4. اغراض سياسي و شخصي

برخي از صحابه به دليل عدم ايمان و خلوص يکسان، گاه در تفسير آيات قرآن به قصد استفاده­ي سياسي و يا شخصي، نظرات مختلفي در تفسير قرآن وارد کردند.

با توجه به اين که در بين صحابه از حضرت علي عليه السلام بيشترين تفسير قرآن و از ابا هريره کم ترين تفسير وارد شده است، اما با مراجعه به کتب تفسيري و حديثي اهل سنّت عکس اين موضوع ديده مي­شود، به عبارت ديگر روايات وارده از ابا هريره در تفسير آيات قرآن، بيش از روايات وارده از حضرت علي عليه السلام است. بدون شک اين موضوع نشأت گرفته از عوامل سياسي مي­باشد، که متأسفانه در تفسير قرآن اثر گذارده است.

5. اهتمام نسبي در ضبط و نگهداري حديث

اهتمام تمام صحابه در نگهداري و ضبط احاديث پيامبر يکسان نبود. گاه احاديث پيامبر نقل به معني شده و اختلافاتي در آن بوجود مي­آمد.

6. فهم متفاوت صحابه

صحابه از نظر درک و حافظه در يک سطح نبودند. برخي بر برخي فضيلت داشتند، چنان که حضرت علي عليه السلام مي­فرمايد: تمام صحابه­ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، از لحاظ فهم يکسان نبودند. برخي از آن­ها سؤالي مي­کردند و مفهوم آن را درک نمي­کردند. همان طور که در مورد ابن عباس گفته­اند: وي صاحب فهم و شعور بالاتري بود و اين امر به برکت دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم درباره­ي ابن عباس بود، که فرمود: «اللهم فقهه في الدين و علمه التاويل».

گاه اختلافاتي بين تفاسير آن­ها در مورد يک آيه بوجود مي­آمد که نشان دهنده­ي تأثير افکار آنان بر تفسير قرآن بوده و مشخص مي­سازد که فهم آن­ها از قرآن يکسان نبوده. برخي از اهل سنت در توجيه آن گويند:

تفاوت صحابه در فهم معاني قرآن به جهت اختلاف شناخت آن­ها نسبت به ادوات لغت، عادات عرب و قوه­ي فهم و درک بوده است.

لذا آن­ها به کمک اين ابزارها، به تفسير قرآن پرداخته و هر کدام رأي و سليقه­ي شخصي خود را ـ به نام اجتهاد ـ در تفسير قرآن اعمال کردند.

تفاوت صحابه در شناخت و فهم آيات قرآن کريم به دلايلي بستگي دارد:

الف ـ استفاده نسبي از محضر پيامبر

صحابه به صورت يکسان از وجود پيامبر بهره نبردند، گاه برخي از آن­ها ساعتي از محضر پيامبر استفاده نموده و تنها يک حديث از ايشان نقل کرده­اند، و برخي بيشترين مصاحبت را داشته­اند. لذا تمام سؤالات آن­ها به دليل عدم استفاده­ي يکسان از محضر پيامبر توسط ايشان پاسخ داده نشده و در نتيجه اقوال آن­ها ارزش يکسان ندارد.

ب: تقديم و تأخير در ورود به اسلام

صحابه در زمان واحدي به اسلام وارد نشدند و تقديم و تأخير آن­ها در ورود به اسلام باعث عدم مصاحبت يکسان آن­ها از محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. لذا شاهد نزول تمامي آيات نبوده و تحت تعليم يکسان توسط پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قرار نگرفته­اند.

ج: شناخت نسبي لغات عربي

صحابه در معرفت لغات عربي يکسان نبودند و گاه براي فهم لغات به شعر عرب و يا افراد باديه نشين مراجعه داشتند. چنان که مجاهد از ابن عباس روايت کرده است:

معني فاطر السموات (فاطر، 35/1) را نمي­دانستم تا اين که دو تن از اعراب باديه نشين براي مخاصمه درباره­ي چاهي به نزد من آمدند يکي از آن­ها گفت: «انا فطرتها» يعني: من آن را ابتدا کردم.

آن­ها بدين طريق معني لغات را درک مي­کردند. حتي در فهم برخي لغات ناموفق بودند. ابن جرير از سعيد بن جبير روايت کرده است، که درباره­ي: وحنانا من لدنا (مريم، 19/13) از او سؤال شد، گفت: از ابن عباس معني اين آيه را پرسيدم، جوابي به من نداد. از طريق عکرمه از ابن عباس روايت کرده است که گفت: نه به خدا نمي­دانم معني «حنانا» چيست؟

/ 1