اصل حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصل حکمت - نسخه متنی

عنایت ‏الله شریفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصل حكمت

عنايت اللّه شريفي

قرآن مجيد از روشهاي متعدد و مؤثّر تبليغي همچون: استدلال عقلي و منطقي، مجادله نيكو، مناظره، بحث آزاد و... استفاده كرده است.

به كارگيري «حكمت» در امر هدايت و تبليغ يكي از اصول ارزشمندي است كه قرآن كريم در كنار «موعظه» و «مجادله» مورد توجه قرار داده است:

«أُدْعُ إلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ»1

«با حكمت و پند نيكو مردم را به سوي پروردگارت بخوان و با آنان به روشي كه نيكوتر است، استدلال كن».

«حكمت» در لغت به معناي «منع»2 است و از آنجا كه علم، دانش، منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است، به آن حكمت گفته مي‏شود3.

در ميان مفسران درباره حقيقت حكمت، دو ديدگاه وجود دارد:

1 ـ مشهور مفسران حكمت را به معناي حجت، معرفت، كلام صواب و سخن استوار گرفته‏اند. و بر اين باورند كه حكمت ناظر به محتواست يعني سخني است كه بر اساس دليل، برهان و مباني منطقي و معقول باشد ؛ چنانكه «زمخشري» در تفسير «كشّاف» مي‏گويد:

«الحكمة: المقالةُ المُحكمةُ الصّحيحةُ و هي الدّليلُ المُوضِح لِلحقِّ و المُزِيلُ لِلشُّبْهَة»4. «حكمت، سخن استوار و درست است و آن عبارت است از دليل روشنگر حق و برطرف كننده شبهه».

2 ـ برخي ديگر از مفسران از جمله سيد قطب در تفسير «في ظلال القرآن» حكمت را ناظر به محتوا ندانسته‏اند، بلكه ناظر به شيوه تبليغ مي‏دانند بدين معني كه در راه دعوت و تبليغ بايد راه حكمت را پيمود و هر چيزي را سر جاي خود نهاده و مقتضيات را منظور داشت و مطابق با مقتضاي حال عمل كرد.5

به نظر مي‏رسد، بين دو ديدگاه منافاتي وجود ندارد و شامل حكمت در محتوا و نيز برهان و حكمت در شيوه تبليغ و حكمت در رعايت حال مخاطبين و مقتضاي حال است زيرا آيات فراواني «حكمت و حكيم» را از اوصاف قرآن بيان نموده‏اند:

«يس وَ القُرْآنِ الحَكِيمِ»6 «يس، سوگند به قرآن حكيم».

«تِلْكَ آياتُ الكِتابِ الحَكِيمِ»7 «اين آيات كتاب استوار و حكمت‏آميز است».

چنين استفاده مي‏شود كه حكمت قرآن منحصر به براهين منطقي و فلسفي نيست، بلكه عموميت دارد و شامل هر دو قسم از حكمت ـ حكمت به معناي برهان و استدلال و حكمت در رعايت حال مخاطبين و مقتضاي حال ـ مي‏باشد. بر اين اساس، روشهاي «برهان و استدلال» و «رعايت مقتضاي حال» براي اصل حكمت پيشنهاد مي‏گردد:

1 ـ روش «برهان و استدلال»:

اين روش از روشهايي است كه قرآن كريم در شيوه تبليغي خود به كار برده و براهين منطقي علمي در سطوح مختلف براي مسائل گوناگوني آورده است و در موارد فراواني مخالفان را دعوت به اقامه برهان واستدلال نموده است:

«قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»8 «اي پيامبر! بگو اگر راست مي‏گوييد، برهانتان را بياوريد».

در مواردي هم به شبهات كفّار، منافقين و اهل كتاب پرداخته و با براهين فلسفي به آنها پاسخ داده است؛ چنانكه درباره وجود خداوند مي‏فرمايد:

«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَي‏ءٍ أَمْ هُمُ الخالِقُونَ»9 «آيا آنها بي سبب آفريده شده‏اند يا خود خالق خود هستند».

اين عبارت كوتاه در حقيقت اشاره به برهان معروف عليّت است كه در فلسفه و كلام براي اثبات وجود خداوند آمده است10. و گاهي نيز با بيان فلسفه و چراييِ احكام، انسانها را براي عمل به احكام آماده مي‏سازد چنانكه نماز را ياد خدا، موجب دوري از منكرات و انحرافات اخلاقي و اجتماعي بيان مي‏كند:

«...أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللّه‏ِ أَكْبَرُ...»11

«نماز را بپادار كه نماز انسان را از زشتيها و گناه باز مي‏دارد و ياد خدا بزرگتر است».

و حكمت روزه را فلاح و رستگاري از زندان طبيعت و ماديت و غرائز حيواني مي‏شمرد:

«...كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَليَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»12

«روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه به كساني كه قبل از شما بودند، نوشته شده شايد پرهيزگار شويد».

و فلسفه زكات و صدقات را طهارت مال، طهارت جسم و روح و تزكيه نفس در سايه بذل، ايثار و ... مي‏داند:

«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيْهِمْ ...» 13

«از اموال آنها صدقه‏اي (زكاتي) بگير (تا به وسيله آن) آنها را پاك‏سازي و پرورش دهي»

2. روش رعايت مقتضاي حال:

از آنجا كه ميزان عقل و ايمان انسانها تفاوت دارد، مبلّغ بايد با هر انساني به اندازه عقل و ايمان او سخن بگويد و چيزي را از او بخواهد كه توان انجام آن را داشته باشد چنانكه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند:

«إنّا مَعاشِرَ الأنبياء اُمِرْنا اَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ علي قَدْرِ عُقُولِهم»14 «ما گروه پيامبران مأموريم كه با انسان به اندازه عقلشان سخن بگوئيم».

با دقت در شيوه تبليغي قرآن نمونه‏هاي زيادي را مي‏بينيم كه رعايت مقتضاي حال نموده است و با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن گفته است كه نمونه هائي از آن را در روش مخاطب‏شناسي بيان نموديم .

4 ـ اصل مجادله به احسن

مجادله در لغت به معناي پيچاندن طناب است و سپس به پيچاندن طرف مقابل و گفتگو براي غلبه بر او به‏كار رفته است. به عبارت ديگر، سخن گفتن از طريق نزاع و غلبه‏جوئي را مجادله گويند15.

از موارد استعمال لفظ جدال در قرآن كريم به خوبي استفاده مي‏شود كه داراي مفهوم وسيعي است كه هر نوع بحث و گفتگوي طرفين را شامل مي‏شود خواه به حق باشد و يا به باطل.

مجادله بر سه قسم است:

1 ـ مجادله احسن

2 ـ مجادله حسن

3 - مجادله غير حسن(بد).

از آنجا كه اساس شيوه تبليغي قرآن «بلاغ مبين»، واقع‏نگري و حقيقت‏نگري است، مجادله به غير حسن را تجويز ننموده و شيوه مجادله أحسن و مجادله حسن را به كار برده است.

قرآن كريم با روشهاي ذيل اصل مجادله به احسن را در شي وه تبليغي خود به كار برده است:

1. روش مناظره ـ بحث آزاد

يكي از روشهاي تبليغي رهبران و پيامبران الهي در برخورد با مخالفان، بحث آزاد و منطقي بوده است كه نمونه بارز آن گفتگوي حضرت ابراهيم عليه‏السلام و دلايل دندان شكن او در برابر «نمرود» است و نيز احتجاج حضرت موسي عليه‏السلام در برابر «فرعون» كه قرآن اين گفتگو و مناظره را در آيه 47 تا 54 سوره عنكبوت بيان كرده است.16

2 ـ روش همراهي

گاهي براي روشن شدن حقيقت و رسيدن به هدف بايد در ظاهر تسليم طرف مقابل شد و اندك اندك ذهن او را براي قبول آن آماده ساخت. اگر مبلّغ بخواهد در ابتدا بدون آمادگي مخاطب وي را به سوي حقيقت فراخواند، ممكن است با عكس‏العمل مواجه شود.

بر اين اساس، قرآن در مجادلات خود، روش همراهي را به كار برده است كه نمونه بارز آن در مجادلات حضرت ابراهيم عليه‏السلام با ستاره پرستان است كه در آغاز با آنها همراهي مي‏كند و سرانجام عقيده خود را بيان كند و پيام خويش را اعلام مي‏كند.17

3 ـ روش مقايسه‏اي

در اين روش مبلّغ نوعي فرضيه سازي مي‏كند و براي رسيدن به هدف، راههايي را در مجادله پيشنهاد مي‏كند و انتخاب يكي از اين راهها را به مخاطب خويش واگذار مي‏كند و چون مخاطب با فكر و اختيار خويش يكي از راهها را بر مي‏گزيند، دليل گوينده آسانتر و راحت‏تر در او اثر مي‏بخشد.

قرآن كريم از اين روش بسيار استفاده نموده است:

«يا صاحِبَيِ السِّجْن ءَاَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّه‏ُ الواحِدُ القَهّارُ»18

«اي هم بنديهاي من آيا خدايان متعدّد بهتر است يا خداي يگانه قهار..».

در اين آيه بين يگانگي خدا و تعدّد خدايان دروغين مقايسه شده و توحيد را اثبات مي‏نمايد.

«وَ ما يَسْتَوِي الأَعْمي وَ البَصِيرُ* وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ* وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الحَرُور»19

«و هرگز (كافر تاريكدل) كور و (مؤمن روشن روان) بينا، يكسان نيستند و هيچ ظلمتي با نور مساوي نخواهد بود و هرگز آفتاب و سايه همرتبه نباشند».

در اين آيه بين تاريكي‏ها و نور، و مقام كافر و مؤمن مقايسه شده است.

4 ـ روش پرسش و پاسخ

يكي از روشهاي تبليغ، پرسش و پاسخ است و قرآن كريم در بسياري از موارد براي اثبات حقايق مهمي نظير توحيد، نفي شرك، معاد و ... در شيوه تبليغي خود اين روش را به كار برده است كه بهترين نمونه آن حديثي است كه امام صادق عليه‏السلام به آن اشاره كرده و مي‏فرمايد:

مجادله به احسن همانند مطلبي است كه در آخر سوره يس در مورد منكران معاد آمده است: هنگامي كه استخوان پوسيده را در مقابل پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آوردند و سؤال كردند كه چه كسي قدرت زنده كردن آن را دارد؟ در پاسخ فرمودند:

«...يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَاَها اَوَّلَ مَرّةٍ...»20 «همان خدايي كه روز نخست آن را آفريده، دوباره زنده مي‏كند» 21.

13- سوره توبه / 103.

14. ترجمه اصول كافي، جلد 1 ص 27.

15- راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 87.

12- سوره بقره / 183.

19. سوره فاطر / 20.

18. سوره يوسف / 39.

11. سوره عنكبوت / 45.

17- سوره آل عمران / 8-76.

10. آيت‏اللّه، مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه ج 22، ص 452 الي 454.

16- آية‏اللّه‏ مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص 300.

1. سوره نحل / 125.

2. طبرسي، مجمع البيان ج 6 - 5، ذيل آيه 125 سوره نحل.

20.سوره يس / 79.

21. آية‏اللّه‏ مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص 300.

3. آية‏اللّه‏ مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 11، ص 455.

4. زمخشري، تفسير كشّاف، ج 2، ص 644.

5 . سيد قطب، تفسير في ظلال القرآن ج 5 (چاپ بيروت). ص 292.

6- سوره يس / آيه 2.

7- سوره يونس / 2، سوره زخرف / 4، سوره بقره / 151، آل عمران / 58 و سوره جمعه / 2.

8. سوره بقره / 111، سوره انبياء / 24، سوره نمل / 64 و سوره قصص / 75.

9. سوره طور / آيه 35.


/ 1