نگرشي بر سير تاريخي و تطبيقي موقعيت زنان در ايـــران
فائزه عظيمزادهاردبيلي با نگرش تاريخي به سير تطبيقي حقوق زن ميتوان دريافت كه در ميان اعراب جاهلي و ايران باستان، نظام پدرسالاري حاكم بوده است. مردان جامعه، زن را به دليل ارزش اقتصاديش استثمار ميكردند؛ ولي پس از ظهور اسلام در شبه جزيره عربستان و ورود آن به ساير ممالك، تساوي برخي حقوق زن با مرد مانند تعالي انسان، تكامل در انسانيت و عمل صالح مطرح شد و زن نه تنها در اين حقوق با مرد برابر گرديد؛ بلكه به دليل الطاف خفيه خاصي كه اسلام، قرآن و دينداران واقعي به جنس زن دارند، زن عامل آرامش روح و تعالي فكر معرفي و رعايت حقوق او بسي مقدمتر از مردان گرديد. برخي از آيات قرآن بيانگر حقوق حقه فردي و اجتماعي زنان مانند استقلال اقتصادي زنان، مالكيت زن و تعالي در علم، فكر و انديشه است. كليدواژهها:
زن، حقوق زن، زن ساساني، پدرسالاري«امروز زنان در جمهوري اسلامي، همدوش مردان در تلاش سازندگي خود و كشور هستند و اين است معناي آزادزنان و آزادمردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته ميشد كه آزادي آنان در حبس و اختناق و آزار و شكنجه بود. اينجانب به زنان توصيه ميكنم كه رفتار زمان طاغوت را فراموش كنند و ايران عزيز را كه از آن خودشان و فرزندانشان است، بطور شايسته بسازند كه با همت همه قشرها از وابستگيها به تمام ابعادش نجات يابيم.1»تا كنون بالغ بر صدها جلد كتاب و هزاران صفحه مقاله در باره زن نوشته شده، اما درباره مرد كسي قلم به دست نگرفته است.راستي چرا اينقدر درباره زن سخن گفتهاند، قلم زدهاند و گاه گريبان دريدهاند؟ شايد به اين دليل كه زن گاهي به عنوان محبوب مورد ستايش شاعران، هنرمندان و داستانسرايان قرار گرفته است؛ محبوبي كه مرد را به اسارت خويش در آورده، يا او را از عشق زميني به عشق آسماني هدايت كرده است. در عرصه زندگي، محور گردش چرخ خانواده و در صحنه جامعه عامل پيشرفت و گاه عامل عقبماندگي بوده است.نقش زن در جامعه، گرايشهاي مختلف او توقعي كه زن از خانواده و اجتماع دارد و تصويري كه ديگران از نقش او در ذهن دارند و بالاخره محدوديتها و تنگناهاي فرهنگي در زمينه نقش زن در جامعه محصول وقايع و تجربيات گذشته در تاريخ بشري است.نگرشي تاريخي بر پايگاه اجتماعيـ اقتصادي زنان ايران
بررسي وضعيت اجتماعي ـ اقتصادي زنان در ايران حتي به گونهاي عام و اجمالي، كاري بس دشوار است. جامعه ما، جامعهاي كهنسال است كه فرازها و نشيبهاي بسيار پيموده و رنگها پذيرفته است. براي شناخت چنين جامعهاي، بايد دهها و صدها پژوهنده با اتكا به روش علمي و با پي كاوي در منابع و مدارك، ساليان دراز كار و كوشش كنند.مقاله حاضر موقعيت زنان را در زن در عصر پيامبر صلياللهعليهوآله ـ در حد نياز و ضرورت ـ در ساختن جامعه اسلامي فعالانه شركت ميجست، بيرون ميآمد، كار ميكرد و در ميدانهاي جنگ حاضر ميشد.گذشته و حال در مقابل هم قرار داده امكان
مقايسه و مطالعه تغيير و تطور آن را فراهم ميسازد. اين بررسي از دوران مادها (قرن هفتم ق.م) آغاز و به انقراض ساسانيان(2652) ختم ميشود. پايگاه اجتماعي ـ اقتصادي زن در ايران پيش از اسلام
از موقعيت اجتماعي ـ اقتصادي زنان در ايران، اطلاعات پراكندهاي در منابع تاريخي به چشم ميخورد. اين بررسي از دوران مادها (قرن هفتمق.م) آغاز و به عصر حاضر ختم ميشود. در طي تاريخ هزار و پانصد ساله كه از آن به عنوان ايران باستان ياد ميشود (دوران حكومت مادها، هخامنشيان، اسكندر و سلوكيان، پارتها و ساسانيان) دين زرتشت به نام «مزده يسنه» كه در آغاز هزاره پيش از ميلاد در شرق ايران ظهور كرده بود، در سراسر ايران رواج يافت. از ويژگيهاي جامعه در اين دوره، ثبات همراه تغيير است؛ تغييري كه موجب شد نظام دودماني يا نظام «ويس» اوليه مبتني بر رسوم پدرسالاري، بر اثر برخورد آرياها با تمدن بومي، بويژه تمدن مادها، راه تطور در پيش گيرد و بتدريج نظام شاهي و دولت متمركز، بازار و پيشهوري، بازرگاني، روابط پولي و بردگي پديدار شود و سپس اين جريان نيز بتدريج دگرگون گشته، تيول داري، فئوداليسم، اريستوكراسي و غيره ظهور كند. ويل دورانت ضمن اشاره به عدم تساوي زن و مرد در ايران باستان مينويسد: پس از داريوش، مقام زن مخصوصا در ميان طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد. زنان فقير چون براي كار كردن ناچار از رفت و آمد در ميان مردم بودند، آزادي حضور در خيابانها را براي خود حفظ كردند. در مورد زنان ديگر، گوشهنشيني ـ بويژه در زمان حيض كه اجتنابناپذير بودـ رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگي اجتماعي آنان را فرا گرفت. زنان طبقات بالاي اجتماع جرأت آن را نداشتند جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي، ولو پدر يا برادرشان را ببينند. در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده هيچ تصويري از زن ديده نميشود، جز مواردي اندك در حال رقصهاي مذهبي! كنيزكان آزادي بيشتري داشتند. زنان حرم شاهي حتي در دورههاي اخير نيز در دربار تسلط فراوان داشتند و در كنكاش با خواجهسرايان و در طرح ريزي وسايل شكنجه با پادشاهان رقابت ميكردند.1 ظاهرا زنان وابسته به طبقات متوسط و محروم براي امرار معاش و تأمين زندگي، دوشادوش مردان در كارهاي كشاورزي و ديگر امور اقتصادي شركت ميكردند. و جز زنان طبقات ممتاز، زنان ديگر مجبور به پردهنشيني نبودند. كريستين سن با استفاده از منابع روستايي و غيره مينويسد:2«... اصل تعدد زوجات اساس تشكيل خانواده به شمار ميرفت. عده زناني كه مرد ميتوانست داشته باشد، بستگي به استطاعت او داشت. ظاهرا مردان كمبضاعت، بطور كلي بيش از يك زن نداشتند. رئيس خانواده (كدخدا) از حق رياست دودمان بهرهمند بود. اهتمام در پاكي خون خانواده يكي از صفات بارز جامعه ايران در آن عهد بود. ازدواج با محارم نيز جايز شمرده ميشد. تربيت طفل به عهده مادر بود و در صورت احتياج، پدر طفل، خواهر يا دختر بزرگ خود را به تربيت او ميگماشت. حق شوهر دادن دختران به عهده پدر بود و خود دختر در اين زمينه حق اظهار نظر نداشت. ازدواج در جواني صورت ميگرفت. در پانزده سالگي معمولاً دختران شوهر ميكردند. وصلت با مداخله و پايمردي يك نفر صورت ميگرفت. مهر را معين ميكردند و اختيار تعيين شوهر و حق ازدواج دختر از آن پدر بود؛ اگر دختر جواني كه در موقع مناسب او را شوهر نداده بودند، ارتباط نامشروع پيدا ميكرد، حق نفقه از پدر خود داشت و از بردن ارث محروم نميشد؛ مشروط به آنكه آن ارتباط را قطع كند و حتي نفقه اطفالي كه از اين پيوند نامشروع به دنيا ميآمدند، به عهده پدر آن دختر بود.3 براساس شواهد موجود در هزاره چهارم قبل از ميلاد، زن اوقات خود را تماما مصروف اداره خانه و خانواده ميكرده است. البته مجلس آرايي و رقاصي نيز در ايران باستان رواج داشته است. زنان با رقصهاي به ظاهر مذهبي به زندگي خودنشاط ميبخشيدند و گاهي مردان هم در اينگونه شاديها شركت ميكردند. از اين دوره نقوش فراواني از انواع مختلف رقص بهجا مانده است. ظروف گلي كه از سيلك كاشان به دست آمده، چند زن را در حال رقص نشان ميدهد. در نقاط ديگر ايران مثل تپههاي ما قبل تاريخ فارس يا تپه ارسنجان، شهر ري و حفاريهاي چشمه علي نيز آثاري از اين قبيل به دست آمده است كه زنان را با لباسهايي در حال انجام حركات موزون و رقص نشان ميدهد. هنوز نظير اين گونه رقصها در قسمتهاي جنوبي و مركزي ايران متداول است.1 در ايران باستان، زن در صورت نارضايتي از شوهر ميتوانست از وي طلاق بگيرد، اما مرد فقط در چهار مورد ميتوانست زن خود را طلاق بدهد: 1ـ وقتي كه زن نازا بود.2ـ اگر به جادوگري ميپرداخت.3ـ هرگاه اخلاقش فاسد بود.4ـ اگر ايام قاعدگي را از شوهر پنهان ميكرد.2متأسفانه در ايران باستان حق تحصيل مخصوص شاهزادگان و اشراف بود و توده مردم حق تحصيل و آموزش نداشتند. فردوسي در اين زمينه حكايت تكان دهنده و غمانگيزي نقل ميكند. به روايت فردوسي در زمان انوشيروان، خزانه دولت خالي مانده بود. يك كفشگر حاضر شد هزينه سپاه شاه را بپردازد به شرط آنكه شاه اجازه دهد فرزند اين كفشگر نيز درس بخواند. خسرو انوشيروان با اين خواسته كفشگر موافقت نكرد و آن را مخالف موازين و سنن نظام شاهنشاهي ايران باستان دانست. در چنان جامعهاي طبيعي بود كه زنان طبقات متوسط به هيچ روي حق آموزش و تحصيل نداشته باشند و درس خواندن آرزويي باشد كه آن را از مهد تا لحد در خاطره خود حفظ كنند. البته گفته ميشود كه زنان درباري و اشراف زاده ميتوانستند در صورت تحصيل به مقام قضا نيز دست يابند. كريستين سن مينويسد: «در هيچ يك از تصاوير و نقوش بازمانده از ايران زمان ساساني، مجلس بزمي نيست كه در آن، زنان نقشي چه به شكل نوازنده و يا خواننده و چه بصورت رقاصه نداشته باشد.»3 از ديگر مسائل اجتماعي، وضع حقوقي زنان در ايران باستان است. در آن دوران، براي جناياتي كه در خانواده واقع ميشد، مثل قتل زن به دست شوهر يا پسر و دختر به دست پدر و يا خواهر به دست برادر و يا جناياتي مابين پسران و برادران، به عدليه رجوع نميشد و بايستي خود خانواده قراري در اين گونه جنايات بگذارند؛ زيرا به عقيده پارتها، اين نوع جنايات به حقوق عمومي مربوط نبود و تصور ميكردند كه فقط به حقوق خانواده خلل وارد ميآورد. وليكن اگر دختر يا خواهر شوهر دار موضوع چنين جنايتي واقع ميشد، امر به عدليه محول ميگشت؛ زيرا زني كه شوهر ميكرد جزء خانواده شوهر محسوب ميشد. از جنايات و مجازاتهاي اين دوره اطلاعاتي در دست نيست. اما همين بس كه مجازات خيانت زن به شوهر خيلي سخت بود و مرد حق كشتن زن را داشت.4هرگاه پسري به سن رشد و بلوغ ميرسيد پدر يكي از زنان متعدد خود را به عقد زناشويي وي در ميآورد. نكته اين است كه زن در تمدن ساساني شخصيت حقوقي نداشت و پدر و شوهر اختيارات وسيعي در دارايي او داشتند. هنگامي كه دختر به سن پانزده سالگي ميرسيد و رشد كامل ميكرد، پدر يا رئيس خانواده مكلف بود او را شوهر بدهد. اما سن زناشويي پسر بيست سالگي بود و در اين زناشويي رضايت پدر شرط بوده است. دختري كه به خانه شوي ميرفت از پدر يا كفيل خود ارث نميبرد و در انتخاب شوهر هيچگونه حقي براي او قائل نبودند.5بيگمان در جامعه پدرسالاري ايران باستان زن مقام اجتماعي والايي نداشت. زن در جامعه ساساني داراي شخصيت حقوقي نبود و اختيار او در دست پدر و شوهر بود. زن حتي از حق انتخاب شوهر هم بهره نميبرد.6 زن، «شخص » يعني انسان و موجودي كه صاحب حقي باشد، به شمار نميرفت. بلكه چيزي بود براي تملك و از هر لحاظ تحت قيموميترئيس خانواده يعني پدر و يا شوهر قرار داشت.1 ايرانيان باستان دختران را در كودكي نامزد ميكردند و كسي نميتوانست اين نامزدي را بهم بزند.2 اسارت زن تا آن پايه بود كه مرد حق داشت زن خود را بطور موقت در اختيار مرد ديگري قرار دهد. شوهر ميتوانست زن خود را براي مدت معيني به مردي كه پرستار كودكان او بود و به زن نياز داشت، به زني بدهد و در اين كار رضايت زن شرط نبود.3 سلطه مرد بر زن، مرزي نميشناخت و زن، حتي زن اشرافي از هر حيث محكوم مرد بود و همانند كودكان و بردگان، بدون چون و چرا از مرد اطاعت ميكرد. بر اثر اهميت اقتصادي خانواده، فزوني اعضاي آن مطلوب همه كس مخصوصا زمينداران بزرگ بود. خانواده دوره ساساني از نوع خانواده گسترده پدرسالار محسوب ميگرديد.پسران و همسران و فرزندان آنان در خانواده پدر و مادري باقي ميماندند و بدين ترتيب بر وسعت آن ميافزودند و حداقل تا زمان تقسيم ارث پدر اين قانون از هم نميپاشيد.4 هرودت نقل ميكند كه پادشاهان هخامنشي هرساله به كسي كه شماره اعضاي خانوادهاش بيشتر بود، جايزهاي ميدادند.5 اهميتي كه كثرت افراد خانواده در توليد فلاحتي داشت، سبب ميشد كه رسم چند زن گزيني رواج يابد. خانواده ايران باستان بر تعدد زوجات استوار گرديده و دين زرتشتي آن را تأييد كرده بود. گاهي مرد ميتوانست چند زن در خانواده داشته باشد.6 بزرگان و پادشاهان اين رسم را سخت رعايت ميكردند و در دربارهاي پادشاهان زنان كثيري گرد ميآمدند. يكي از آنان، ملكه شمرده ميشد. در زمان پارتها هم مانند هخامنشيان، پادشاه يك زن اصلي و گروهي زن فرعي ميگرفت و كثيري كنيز نيز نگاه ميداشت.7پادشاهان و بزرگان اين رسم را سخت رعايت ميكردند. با توجه به بخشهايي از كتاب تاريخ طبري ميتوان به تعداد زناني كه در حرمسراهاي شاهان وجود داشتهاند، پي برد. در اين كتاب به اطلاعاتي در خصوص دربار آخرين پادشاه بزرگ ساساني، خســـرو دوم برميخوريم، اوضاع مالي خسرو دوم از كليه پادشاهان ساساني بهتر بوده است. وي زمستانها را در قصر خود واقع در تيسفون بسر ميبرد و تابستانها را در ناحيه كوهستاني ميان تيسفون و همدان سپري ميساخت. در حرمسراي خسرو دوم دوازده هزار زن و كنيز بسر ميبردند. تعداد اين افراد بنا به روايت ديگري از همين مورخ، بالغ بر سه هزار زن و هزاران كنيز براي مقاصد خدمتكاري و رامشگري و غيره بوده است. دختران رامشگر هم در نزد شاهان از محبوبيت بسياري برخوردار بودند.8احتمالاً اهميت اقتصادي خانواده و حفظ قدرت و ثروت آن سبب شد كه از دير باز خانوادههاي اشرافي ايران، خانواده درون همسري را بصورتي افراطي ترتيب دهند و به ازدواج با محارم تمكين كنند. اما برخي از محققان برآنند كه ازدواج بين خويشان بسيار نزديك براي پاك نگاهداشتن خون معمول شده بود.9شرق شناسان اروپايي عموما عقيده اسلام بر برابري بين زن و مرد تأكيد كرده و به هر دوي آنها حق تصميمگيري درباره سرنوشت خودشان و بر خورداري از تمام آزاديها را داده است؛ حق انتخاب (رأي دادن و انتخاب شدن)، حق آموزش و كار و نيز حق اعمال تمام وظايف اقتصادي.دارند كه در ايران باستان، ازدواج خويشاوندان با يكديگر و حتي ازدواج پدر با دختر، پسر با مادر و برادر با خواهر جايز بوده است. شرق شناسان مذكور ادعاي خود را بر پارهاي از مندرجات اوستا و كتب پهلوي استوار كردهاند. دينكرد (كتاب اعمال ديني زرتشتيان) كاملترين نوع زناشويي را ازدواج ميان پدر و دختر، مادر و پسر و برادر و خواهر ميداند.10 در آن زمان، ازدواج با نزديكان مايه استواري پيوندهاي خانوادگي پنداشته ميشد. در تاريخ آمده است كه بهرام چوبين براي خود «گردويه» يا «گرديك» را به زني گرفت و قباد دختر يا خواهر زاده خود را همسر خويش كرد. اردشير بابكان در نامهاي به يكي از كارگزاران خود سفارش ميكند كه نزديكان را به زني بگيريد تا پيوندهاي خانوادگي استوار گردد.11 انوشيروان نيز، ازدواج مردان شريف را با زنان گروههاي پايين اجتماع ممنوع ساخته بود.12بطور كلي چنانكه از تاريخ و داستانهاي تاريخي نظير ويس ورامين، بيژن و منيژه و داستان سياوش بر ميآيد، در اين دوران، زنان با گرفتاريهايي نظير محروميتهاي جنسي، عدم رعايت تناسب سن با همسر و مداخله بياندازه پدر و مادر در امر ازدواج دست به گريبان بودهاند و در نتيجه، در بسياري از موارد متأسفانه با برقرار كردن رابطه پنهاني با مردان ديگر كمبودهاي عاطفي و جسماني خود را جبران ميكردند،13 و چون چنين رفتاري خيانت به شوهر محسوب ميشد، محكوم به مرگ ميشدند. اگر دختري پدر را چنان كه سزاوار شأن او بود، حرمت نميگذاشت قسمتي از ارث پدري او به مادر تعلق ميگرفت، لكن حق شوهر دادن او به پدر اختصاص داشت. ولي اگر پدر در قيد حيات نبود، اين حق نخست به مادر تعلق ميگرفت و اگر مادر مرده بود، يكي از عمهها يا خالهها اين مهم را برعهده ميگرفت. دختر خود مستقلاً حق اختيار شوهر را نداشت و پدر يا شخص ديگري كه ولي دختر محسوب ميشد، مكلف بود پس از رسيدن دختر به سن بلوغ، او را شوهر بدهد؛ زيرا كه منع دختر از توالد، گناه عظيمي به شمار ميآمد. مراسم نامزدي غالبا در سن طفوليت برگزار ميشد و ازدواج در جواني صورت ميگرفت. در پانزده سالگي دختر بايد شوهردار ميشد و معمولاً وصلت به وسيله يك نفر واسطه به عمل ميآمد و پس از تعيين مهريه، شوهر موظف به پرداخت آن به پدر دختر بود؛ ولي ميتوانست آن پول را در صورتي كه پس از عروسي معلوم ميشد كه زن نازاست دوباره پس بگيرد. پس از عقد و ازدواج، اجر كردار نيك زن به شوهرش ميرسيد.14 بدينترتيب دختر در حكم كالايي بود كه پدر ميتوانست عملاً او را به فروش برساند؛ در اين معامله آنچه ناديده گرفته ميشد، رضايت دختر بود. در مورد ارث چنين مقرر بود كه زن ممتاز و پسرانش يكسان ارث ببرند اما به دختران شوهر نكرده نصف سهم ميدادند. «چاكر زن» و فرزندان او سهمي از ارث نداشتند ولي پدر ميتوانست از زمان حيات سهمي از دارايي خود را به آنها ببخشد و يا وصيت كند كه پس از مرگ او به آنها بدهند و براي مراقبت در اجراي قوانين ارث نظّاري معين ميكردند و چنين مرسوم بود كه به هنگام وصيت كردن، مرد وظيفه داشت كه سهمي به هريك از دختران بيشوهر و دو سهم به زن ممتاز خود بدهد.15 البته مقصود از زن ممتاز همان سوگلي حرمسرا بود.زنان در ميان خود نيز از لحاظ حقوقي مساوي نبودند. يكي از زنان و گاهي نيز دو زن، زن ممتاز بودند و ديگران «زنان خدمتگزار» به شمار ميرفتند. هنگامي كه نخستين «زن ممتاز» عقيم ميماند، شوهر اجازه داشت زن ممتاز ديگري برگزيند. كنيزان و اسيران جنگي نيز در شمار زنان خدمتگزار محسوب ميشدند. اصولاً داشتن ثروت، آن طور كه مشهود است، در همه موارد اساس و معيار بود. كريستين سن در مورد ايران باستان بجا گفته است كه خون و مالكيت دو ركني هستند كه جامعه ايراني بر اساس آنها قائم است.16بطور خلاصه ميتوان گفت در جامعه باستاني ايران، زن زير دست مرد بود و به سبب ارزش اقتصادي خود، مورد استثمار قرار ميگرفت. مرد هنگام ازدواج، بهاي زن را با پول به پدر او ميپرداخت. ارزش زن بسته به ارزش كارش بود. هر زني كه بيش از ديگران به توليد اقتصادي كمك ميكرد و يا در مجلس بزم به كار ميآمد، «بهتر» و «زيباتر» به شمار ميرفت و اين واقعيتي است كه از كتب اخلاق و امثال و حكم ايران باستان برميآيد.17
پايگاه اجتماعي ـ اقتصادي زن در
ايران بعد از اسلام
در ايران بعد از اسلام اقتصاد مبتني بر كشاورزي، نقش مهمي را ايفا ميكرد؛ لذا خانواده همچنان نقش مؤثري را در توليد فلاحتي و صنعتي به عهده داشت.افراد خانواده تحت سرپرستي پدر يا رئيس خانواده ـ كه مسؤول تأمين نيازهاي خانواده بودـ در كشتزارها و كارگاههاي خانگي كار ميكردند؛ در حالي كه دستورات اسلام در مورد حقوق زن يك تحول جدي در پايگاه اجتماعي زنان ايجاد كرده بود.گسترش روز افزون كشاورزي و دامپروري كه مستلزم كار گروهي بود، وسعت خانواده را لازم ميساخت. اين كار با نگهداري فرزندان حتي پس از ازدواج و بوسيله رسم تعدد زوجات ـ كه البته اسلام آن را محدود كرده بود ـ ادامه يافت. در اين دوره، افراد خانواده كه به ده تا سي نفر ميرسيدند در يك جا زندگي ميكردند و در زميني اجارهاي يا زميني كه ملك همه آنها بود، با هم زراعت و محصول را به تناسب ميان خود تقسيم ميكردند. نقش مؤثر اعضاي خانواده در توليد فلاحتي سبب حمايت خانواده از زناشوئي ميشد. بنابراين جوانان از «همسرگزيني» بيمي نداشتند و بآساني تن به قيد تأهل ميدادند. با آغاز دوران اسلامي، صورت افراطي ازدواج بين خويشاوندان بتدريج محدود شد و ازدواج پدر و دختر، مادر و پسر و يا برادر و خواهر تحريم و ازدواج با افراد خارج از دايره بسته خانواده تشويق گرديد و اين عامل سبب رواج نوعي احساس همبستگي انساني و جلوگيري از رشد بيرويه خونپرستي و اريستوكراسي شد.رسم تعدد زوجات كه قبل از ظهور اسلام در ميان تمام افراد شرقي از جمله يهود، عرب و ايراني شايع بود، بشرط محدوديت، مورد قبول اسلام قرار گرفت. در صدر اسلام نظام اصيل اسلامي بر جامعه حاكم بود و زنان در امور مربوط به زندگي اجتماعي و حتي سياسي جامعه نقش مهمي را ايفا ميكردند. زن در جامعه صدر اسلام شخصيت انساني كاملي پيدا كرد و اسلام براي نخستين بار در تاريخ بشر، زن را از استقلال اقتصادي برخوردار ساخت.1اسلام زن را بر ارث، دستاورد مالي و مهريهاش مالك ميداند. حتي در بسياري از مناطق اسلامي، زن در كنار شوهر به فعاليتهاي اقتصادي مشغول بوده است. زن در عصر پيامبر صلياللهعليهوآله ـ در حد نياز و ضرورت ـ در ساختن جامعه اسلامي فعالانه شركت ميجست، بيرون ميآمد، كار ميكرد و در ميدانهاي جنگ حاضر ميشد.2در آن نظام، رسالت عمده زنان پرورش نسلهاي سالم و صالح و ساختن «انسانها» بود، نه فقط ساختن «ابزارها»؛ از سوي ديگر، آميزشهاي بيبندوبار زنان و مردان نيز در جامعه اسلامي اصلاً روا نبود.3 قرآن كريم سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد؛ با اين تفاوت كه:اولاً ، انگيزهاي كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادي بدهد جز جنبههاي انساني و عدالت دوستي و الهي اسلام نبود. در اسلام اهدافي از قبيل مطامع كارخانهداران دوران انقلاب صنعتي انگلستان وجود نداشت كه به خاطر گسترش بازار مصرف و تحصيل نيروي كار ارزان اين قانون را به رسميت شناختند، بلكه اين شعار را داد كه «للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الأقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الأقربون مما قل منه أو كثر نصيبا مفروضا»4ثانيا ، اسلام به زن استقلال اقتصادي داد، اما به قول «ويل دورانت» خانه براندازي نكرد، اساس خانوادهها را متزلزل نكرد، زنان را عليه شوهران و دختران را عليه پدران به تمرد و عصيان وادار نكرد. «و لكل جعلنا موالي مما ترك الوالدان و الأقربون و الذين عقدت أيمانكم فأتوهم نصيبهم إنّ الله كان علي كل شيء شهيدا.»5اسلام با اين دو آيه، انقلابي عظيم اما آرام و بيضرر به پا كرد. ثالثا ، آنچه دنياي غرب كرد، اين بود كه به قول «ويل دورانت» زن را از بندگي و جان كندن در خانه رهانيد و گرفتار بندگي و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد. يعني اروپا غل و زنجيري ديگر را كه كمتر ازاولي نبود، به دست و پاي او بست؛ اما اسلام زن را از بندگي و بردگي در خانه، مزارع و... رهانيد و با الزام مرد به تأمين بودجه خانوادگي، هرنوع اجبار و الزامي را از دوش زن براي تأمين مخارج خود و خانواده برداشت. زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزه انساني به تحصيل ثروت، حفظ و افزايش آن بپردازد، طوري نيست كه جبر زندگي، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبايي را كه هميشه با اطمينان خاطر بايد همراه او باشد، از او بگيرد.1اسلام بر برابري بين زن و مرد تأكيد كرده و به هر دوي آنها حق تصميمگيري درباره سرنوشت خودشان و بر خورداري از تمام آزاديها را داده است؛ حق انتخاب (رأي دادن و انتخاب شدن)، حق آموزش و كار و نيز حق اعمال تمام وظايف اقتصادي.اسلام دست زنان را گرفت و در كنار مردان و همطراز آنان نگهداشت؛ در حالي كه وقتي پيغمبر اسلام صلياللهعليهوآله ظهور كرد، زنها را هيچ حساب نميكردند. اسلام به زنها قدرت داده است. سلسله احكام ويژه زنان دارد كه با فيزيولوژي زن مناسب است، و اين بدان معنا نيست كه اسلام بين زن و مرد، فرقي گذاشته است.2از نظر اسلام، اصل تساوي مرد و زن در حقوق عمومي محفوظ بوده و به رسميت شناخته شده است، ولي نقشها و مسؤوليتهاي زن و مرد بر اساس خصوصيات روحي و جسمي آنها ترسيم و تنظيم شده است؛ چنان دقيق و فراخور استعدادها و كششهاي جسمي و روحي، كه دليل بر احاطه كامل تشريح كننده و دليل بر وحي و نبوت است كه تشعشع آن از مجموع آيات و سنتهاي اصيل عصر نبوت و پس از آن براي هر خودي و بيگانه صاحبنظر و بيغرض مشهود است.3زن و مرد در پيشگاه خدا و در وصول به مقامات معنوي در شرايط مشابه يكسانند و هرگز اختلاف جنسيت و تفاوت ساختمان جسماني و به دنبال آن پارهاي از تفاوتها در مسؤوليتهاي اجتماعي را دليل تفاوت ميان اين دو از نظر به دست آوردن تكامل انساني نميشمارد؛ بلكه هر دو را از اين جهت كاملاً در يك سطح قرار ميدهد و آنها را با هم ذكر كرده است.4 با ورود اسلام به ايران از سلطه بيانتهاي مرد بر زن كاسته و بر مسؤوليتهاي وي در مقابل زن افزوده شد. در اين دوران بسياري از زنان نويسنده و دانشمند ظهور يافتند و با آزادي تحصيل، علم و دانش رشد حيرت انگيزي پيدا كرد. از جمله اينكه ميگويند: هنگامي كه امام رضا عليهالسلام در عبور از نيشابور حديث «سلسلة الذهب» را نقل ميفرمود، چهل هزار زن و مرد قلم بدست اين حديث را نوشتند و ضبط كردند. متأسفانه با حمله مغول به ايران، دوران شكوفايي علمي و سياسي نيز سپري گرديد؛ زيرا مغولها به هيچ كس اجازه فعاليت سياسي نميدادند و تنها زماني مدارس رونق دوباره يافت كه خانهاي مغول يكي پس از ديگري اسلام آورده و در فرهنگ اسلامي ذوب شدند و اين سرآغاز پيدايش تمدن اسلامي در عصر مغولي در شبه قاره هند است كه آثار عظيم معماري جهان از جمله مسجد تاج محل از بقاياي آن ميباشد.از آداب و رسوم خاص ازدواج مغولان ميتوان چنين نتيجه گرفت كه در آن دوران پسران و دختران بسيار زود ازدواج ميكردند و معمولاً ازدواجها بين قبايل بيگانه صورت ميگرفت و همسريابي بصورت خواستگاري يا جنگ و دزديدن دختر انجام ميشد و پس از آن كه مراسم خواستگاري و توافق انجام ميگرفت، داماد آينده نزد خانواده عروس ميرفت و دوران نامزدي را در خانواده دختر سپري ميكردند.5از ديگر رسمهاي مربوط به ازدواج در اين دوران، بايد از مهريه و جهيزيه نام برد. در دوره ايلخاني و پس از رسمي شدن دين اسلام در نزد اين سلسله، مهريه نيز متداول گرديد كه در بين سلاطين و شاهزادگان و امرا مقدار آن بسيار زياد بود. از جمله اقدامات غازانخان كه دست به اصلاحات اجتماعي همه جانبهاي در مملكت زد، اصلاح و كاهش مهريه بود كه گرفتاريهاي فراواني براي خانوادهها ايجاد ميكرد. وي مهر را به «نوزده دينار و نيم» مقرر كرد.6 مقدار جهيزيه نيز بستگي به موقع و مقام پدر دختر و پدر پسر داشت. در دوران مغول نيز تعدد زوجات مرسوم بوده است و مردان مغول ميتوانستند داراي چندگونه زن عقدي و غير عقدي باشند. زنان صيغه از حيث اهميت اجتماعي در رديفي بعد از زنان عقدي قرار داشتند و از حقوقي خاص بهرهمند بودند و فرزندانشان قانوني محسوب ميشدند و حتي ميتوانستند طبق شرايطي در رديف خاتونها قرار بگيرند؛ ولي كنيزان برايگان در اختيار مردان قرار ميگرفتند و در خانه و قبيله به خدمت مشغول ميشدند و تقريبا هيچ نوع حقي نداشتند. فرزندان اين كنيزان نامشروع بودند و نه تنها از هيچ امتيازي برخوردار نميشدند بلكه از خانواده و قبيله نيز طرد ميگرديدند. شهادت كنيز در مورد جرمها و جنايات مسموع و قانوني نبود.از نظر حقوقي، زنان صاحب مال و اموال خود بودند و ميتوانستند با مردان برابري كنند بخصوص كه در دوران اوليه تكوين حكومت مغول، در گرداندن چرخهاي اقتصادي جامعه ايلي نقشي مهمتر و برتر از مردان را برعهده داشتند و چون هر زني براي خود چادر و اسباب و اثاثيه و اموال شخصي داشت، شوهر ميتوانست هر روز در مسكن يكي از زنان بسر برد.در مورد ارث، قانون مشخصي نبود و مقدار و ميزان ارثي كه زن از همسر خود ميبرد، بستگي به ثروت و تعداد نفرات زير دست شوهر داشته پيرو قانون خاصي نبود ولي آنچه مسلم است بيوههايي كه فرزندان كوچك داشتهاند تا هنگام بزرگ شدن و ازدواج آنان، مالك مطلق اموال خانواده بودند. در نتيجه اين نوع زنان جاي شوهر خود را بطور كامل ميگرفتند و از تمام حقوق و مزاياي او برخوردار بودند.1از ديگر قوانين خاص مغول ميتوان به ارث زنان اشاره كرد. به اين ترتيب كه اردوي خاتونها پس از مرگشان به خاتونهاي ديگر خوانين يا سلاطين تعلق ميگرفته است؛ نه به فرزندان آنان. طبق ديگر روايات اردوي زنان پس از مرگ به دختران آنان نيز تعلق ميگرفته است. البته بايد در نظر داشت كه منظور از اردو، افراد و ثروت افراد متعلق به آن خاتون بوده است؛ نه املاك او زيرا املاك خاتونها پس از مرگ به فرزندان ذكور آنان ميرسيد و اگر پسري نداشتند، به پسران خاتونهايِ ديگر سلطان ميرسيد و دختران از به ارث بردن املاك محروم بودند. در اين دوره تربيت و آموزش فرزندان به عهده مادر بود و پدر چندان نقشي نداشت؛ زيرا كه به دليل تعدد زوجات، مردان وقت زيادي براي رسيدگي به فرزندان نداشتند. حقوق و مزاياي فرزندان بر حسب وضع مادرشان متفاوت بود و فرزندان اولين زن، از حقوقي بيش از حقوق سايران برخوردار بودند. قدرت و اهميت زن بيش از همه در طبقه متوسط، يعني طبقه مولد ثروت آشكار ميگردد. در اين طبقه نقش زن مؤثرتر از مرد بوده است؛ به عبارت ديگر زنان بيشتر مورد بهرهكشي قرار ميگرفتند و اين در حالي است كه در لابلاي مفاهيم قرآني و كلام معصومين عليهمالسلام زن داراي ارزش و اقتدار معنوي و اجتماعي بالايي است. اينك به برخي از اين آيات و روايات اشاره ميكنيم: 1ـ «إن المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهموالحافظات و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات أعدّالله لهم مغفرة و أجرا عظيما.»2در اين آيه شريفه، زن و مرد در تمامي ارزشهاي والاي انساني با هم برابر ذكر شدهاند و خداوند سبحان از جهت پاداش بين زن و مرد فرقي قائل نشده است.2ـ «من عمل صالحا من ذكر أو أنثي و هو مؤمن فليحيينّه حياة طيبة و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون.»3با توجه به مفاد اين آيه شريفه ملاك برتري، زن و مرد بودن نيست بلكه هر مؤمني كه عمل صالح انجام دهد، خداوند متعال او را پاداش ميدهد.3ـ «و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودة و رحمة إنّ في ذلك لآيات لقوم يتفكرون.»4 در اين آيه مبارك خداوند متعال خلقت زن را از آيات و نشانههاي خود معرفي ميكند و زن را عامل رأفت، محبت، رحمت و سبب سكون و سكينه قلب ميداند و نكته مهم اينجاست كه در انتهاي آيه، «لقوم يتفكرون» آمده يعني آنها كه اهل تعقل و تفكر باشند، درمييابندكه زن و مرد مكمل هم هستند و برتري بين آنها مفهومي ندارد.4ـ «يا أيها الناس إنّا خلقناكم من ذكر أو أنثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عندالله أتقيكم إن الله عليم خبير.»5 در اين آيه شريف نيز خداوند سبحان هدف از خلقت زن و مرد را، شناخت بيشتر نسبت به شناخت مقدس احديّت قرار داده و ملاك و ميزان برتري انسانها را جنس، نسب، مال، مقام و غيره قرار نداده است، بلكه ميفرمايد گراميترين انسانها نزد خداوند پرهيزكارترين آنهاست.5ـ رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمودهاند: خيركم خيركم لأهله و أنا خيركم لأهلي ما أكرم النساء إلاّ كريم و لا أهانهن إلا لئيم. «بهترين شما كسي است كه با خانواده و همسر خود اخلاق نيكو داشته باشد و من بهترين شما با خانوادهام هستم؛ زنان را اكرام نميكنند مگر بزرگواران و به ايشان اذيت و اهانت روا نميدارند مگر فرومايگان.»66ـ پيامبر صلياللهعليهوآله فرمودند: نعم الولد البنات ملطفات مجهزات مؤنسات باكيات مباركات. «بهترين فرزندان دخترانند كه با لطف، آماده خدمت، انسبخش، گريهكننده و با بركت هستند.»77ـ لا تكرهوا البنات فإنهنّ المؤنسات الغاليات. «از وجود دختران كراهت نداشته باشيد كه آنها انس دهندگان گرانقدرند.»88ـ رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمودند: من دخل السوق فاشتري تحفة فحملهاإلي عياله كان كحامل صدقة إلي قوم محاويج و ليبدأ بالأناث قبل الذكور فإنه من فرّح إبنته فكأنما إعتق رقبة من ولد إسماعيل. «هركس تحفهاي از بازار بخرد و براي خانواده خود بياورد، اجرش در پيشگاه الهي مانند كسي است كه به مستمندان كمك كرده باشد. بايد اول از دختر شروع كند. هركس دختر خود را مسرور كند مانند كسي است كه بندهاي از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است.»9آيات متعدد قرآني، روح عدالت و رحمت را در مورد زنان قوت بخشيده و با عبارتي همچون «و إذا الموءودة سئلت» در قتل فكري و جسمي آنها انسانها را مؤاخذه نموده است. بر اساس اصالتي كه زن دارد، قرآن دو شرط فعاليت اجتماعي او را سازندگي بطن انسانها و زنده نگاهداشتن حساسيت و شعور آدمي و وجود قوانين حمايتگر قرار داده است؛ چرا كه اصل تعادل فعاليت خارجي زن منوط بر تحقق عدالت اجتماعي است.جامعه هنوز شكوفايي استعدادهاي مختلف زن را در انوار پرتوافكن جامعه اسلامي درك نكرده است و زن مسلمان براي رسيدن به اين سرچشمه حيات ميكوشد. اما اين ذخاير الهي در برهههاي حساس در موقعيتهاي خاص اجتماعي و در اختناق و استبداد حماسهها آفريدهاند كه گاه رهگشاي فعاليتهاي مذهبي، سياسي و اجتماعي مردان بوده است.طرح نظام حكومتي اسلام كه بر جهانبيني توحيدي استوار است به كراهت و شرافت انساني و آگاهي دادن به اين عظمت تأكيد دارد و با آزادي دروني فضاي محيط اسلامي را امن ميسازد و آن را زمينه محكمي براي پياده نمودن مجموعه قوانين و درك مسؤوليتها ميسازد. در طرح حكومتي پيامبر صلياللهعليهوآله و معصومان عليهمالسلام ، زنان جايگاه ويژهاي دارند. آنان كه به فرمان الهي از جمود تاريخي و شيء خانگي بودن خارج گشته به مقام و مرتبت انساني خود رسيدهاند، مراحل رشد را با هدايت معصوم به اوج ميرسانند. حتي در حركتهاي سياسي زمان پيامبر و امامان معصوم عليهمالسلام به نمونههايي از قبيل حضور سياسي ـ اجتماعي زنان در بيعت با رسول خدا صلياللهعليهوآله شركت در اقامه امر به معروف و نهي از منكر، هجرت و پناهندگي سياسي و... برميخوريم.10اسلام در مهمترين مسائل جاري (اجتماعي، خانوادگي، سياسي و...) به سراغ زنان رفته و حقوق سياسي آنان را با امتيازاتي نسبت به مردان بيان نمودهاست. حذف حضور اجتماعي زن در تاريخ از رفتارهاي خشن مرد در نظام خانواده حكايت ميكند؛ بطوري كه زن شخصيت خود را در چهارچوب خانه محصور ميبيند و از رشد كافي برخوردار نميگردد و اين عدم امكانات كافي در برخورداري از عوامل رشد، علتي براي عقب ماندگي بعدي ميگردد.قرن بيستم، قرن ايدئولوژي و عقيده است. قرني است كه علم و منطق حاكميت خود را اعلام داشته و افكاري را كه در جستجوي حقيقت پيمان بستهاند به خود جذب ميكند. در اين ميان، تمامي زمينهها نهايتا به معجزه ثابت آخرين پيامبر صلياللهعليهوآله ختم ميشود كه نشانگر تكامل بشري است؛ زيرا اين دين، ديني است كه عقل را به عنوان يكي از اركانش پذيرفته و آن را پيامبر دروني خوانده است. حكمت خداوند از وجود انسانهاي متكامل در انبيا و ذريه آنها متبلور است.حضرت زهرا عليهاالسلام انسان كاملي است از خاندان عترت كه قطب فكري جامعه ميگردد، تمام افكار را به خود جذب ميكند و آنان را از پراكندگي، به سوي وحدت، ايمان و خدا ميكشاند. او مظلومي است كه با فرياد دادخواهي اش انسانيت را به مبارزه با ستم فرا ميخواند و فدك را موجودي زنده در تاريخ حقايق انساني ميسازد تا نخستين زن آموزنده قيام باشد. زن با وجود فاطمه زهرا عليهاالسلام شكوفا شد و انقلاب دروني خود را با حقايق مكتبش بيآميخت. در چنين شرايطي و با وجود اسوههاي مقاومت و تقوا اسلام به ايران راه يافت و بالاخره پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران حقوق زن نيز تحت الشعاع حكومت اسلامي قرار گرفت.با توجه به آنچه گفته شد ميتوان دريافت كه ديانت اسلام ارزشهاي انساني مقام زن را به او بخشيد؛ زيرا زنان ركن ركين جامعه انساني هستند.قرن بيستم قرن تحول زن است؛ در حالي كه زنان شرق و غرب در اسارت تساوي و آزادي كاذب ميسوزند و نظارهگر قوانيني هستند كه پياپي تساوي كار مردان و زنان و نابودي فطرت ظريف آنان را زير چرخهاي خشن تمدن جوامع نوين تصويب ميكند! ميگويند آنان چشم به آسمان دوخته انتظار انساني حقيقي را ميكشند تا انقلابي فرهنگي را در درون خود بپرورد و ارزشها را دگرگون سازد. اما زنان مسلمان ما به رهبر خود اقتدا كردهاند كه فرمود: «... ما مفتخريم كه بانوان و زنان، پير و جوان، خرد و كلان در صحنههاي فرهنگي، اقتصادي و نظامي حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن فعاليت دارند.1 «آري زن فهيم و فكور مسلمان هرگز اجازه نميدهد با آرمان گرايي كاذب و با وضع عناوين و مفتريات، هويت او را بار ديگر مخدوش سازند و قلم پردازان مزدور غرب اين ارزش والا را مستمسك مقاصد شوم فرهنگي ـ سياسي خود قرار دهند. جامعه ما جامعه ديني است؛ جامعهاي كه تبلور شخصيت والاي انسان را در انسانيت، هويت و ارزشهاي متعالي الهي ميبيند. زن هم بعنوان عنصر فرهيخته اين جامعه ميتواند گام مؤثري را در سازندگي عرصههاي مديريت، اقتصاد، سياست، فرهنگ و علم و ... بردارد. و نداي الهي سر ميدهد: ربّنا إنّنا سمعنا مناديا ينادي للإيمان أن آمنوا بربّكم فآمنّا، ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّرعنا سيّئاتنا و توفنا مع الأبرار.خدايا ما صداي منادي را كه نداي ايمان ميداد، شنيديم كه گفت ايمان بياوريد. به خداي خود؛ پس ايمان آورديم. خدايا! گناهان ما را بيامرز و از بديهاي ما درگذر و ما را با نيكان بميران. منابع:
پيامها,آيتالله سيد محمود طالقاني,انتشارات جامعه زنان انقلاب اسلامي,tarikh=1361,jeld=2 تاريخ اجتماعي و سياسي ايران,سعيد نفيسي,بنياد,mahal=تهران,tarikh=1366 تاريخ ايران,سرپرستي سايكس، ترجمه سيد محمد تقي فخر داعي گيلاني,دنياي كتاب,mahal=تهران,tarikh=1363 زندگي ايرانيان در خلال روزگاران,مرتضي راوندي,زوار,mahal=تهران,tarikh=1362 زن از ديدگاه امام خميني,نهضت زنان مسلمان,mahal=تهران,tarikh=1360 تاريخچه مكتب مزدك,اوتاكر كليما، ترجمه جهانگير فكري ارشاد,توس,mahal=تهران,tarikh=1371 ميزان الحكمه,محمد محمدي ري شهري,مؤسسه فرهنگي دارالحديث,mahal=تهران نظام و حقوق زن در اسلام,مرتضي مطهري,صدرا,mahal=تهران,tarikh=1368 مزدك,خسرو خسروي,بي تا,mahal=تهران,tarikh=1359 ايران در زمان ساسانيان,كريستن سن ـ آرتور امانوئل، ترجمه رشيد ياسمي,اميركبير,mahal=تهران,tarikh=1367 تاريخ اجتماعي ايران,مرتضي راوندي,اميركبير,mahal=تهران,tarikh=1347 ـ تاريخ تمدن,ويل دورانت، ترجمه احمد آرام، ع. پاشايي و اميرحسين آريان پور,سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي,mahal=تهران,tarikh=1365,jeld=12 خاتمه مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل,حسين بن محمد تقي نوري,مؤسسه آل البيت(ع) لاحياء التراث,mahal=قم,tarikh=1373 ويس و رامين,فخر الدين اسعد، به كوشش اسماعيل حاكمي,امير كبير,mahal=تهران,tarikh=1362 نهج الفصاحه(فارسيـ عربي),ترجمه عبدالقاسم پاينده,جاويدان,mahal=تهران,tarikh=1371 ـ زن در ايران و جهان,پري شيخ الاسلامي,بي نا,tarikh=1365 زن در ايران عصر مغول,: شيرين بياني,mahal=تهران,tarikh=1360 زن در حقوق ساساني,كريستيان بارتولمه، ترجمه ناصرالدين صاحب الزماني,بيتا,mahal=تهران 1) تاريخ تمدن، ويل دورانت، كتاب اول، بخش اول، ص 522 10) تاريخ اجتماعي ايران، ج 1، ص 148 و البته اين، شنيعترين نوع ازدواج نيز هست زيرا سبب «هيبريداسيون» صفات و تولد فرزندان معيوب ميگردد كه در اسلام جزو محرمات محسوب ميشود. 15) ايران در زمان ساسانيان، ارتور كريستين سن، ص 346ـ357 1) تاريخ اجتماعي ايران، سعيد نفيسي، ج 2، ص 42 12) مزدك، خسرو خسروي، ص 73 16) تاريخ جنبش مزدكيان، ص 112 1) نظام حقوق زن در اسلام، ص 257 10) ر.ك: آيات ويژه بانوان: بيعت در آيه 12 سوره ممتحنه، امر به معروف در آيات 67 تا 68 و 71 تا 72 سوره توبه، پناهندگي سياسي در آيه 10 سوره ممتحنه، هجرت در آيه 26 عنكبوت 1) زن در ايران و جهان، ص 27 ـ28 1) ر.ك: زن در ايران عصر مغول، ص 44ـ45 1) ارزش اهميت اسلام به زن، زماني بيشتر ميشود كه بدانيم مدعيان اروپايي و آمريكايي تا قرون اخير براي زن حق مالكيت قائل نبودند و دارايي و ملك زن را ملك پدر، شوهر و يا فرزندش محسوب ميكردند. 1) قسمتي از پيام رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران به مناسبت روز زن و ولادت حضرت فاطمه(س) در پانزدهم ارديبهشت 1359 13) ويس و رامين، فخرالدين اسعد گرگاني، به اهتمام محمد جعفر محجوب، ص55 14) تاريخ اجتماعي ايران، ج 1، ص662 1) قسمتي از پيام حضرتامام، كيهان 15/2/59 11) تاريخ اجتماعي ايران، ج2، ص 35ـ38 17) اين در حالي است كه در اسلام نقش زن در كنار مرد، نقش سازنده و همسو و بعنوان مشاور و ركن زندگي است. مادر همان «ام» يعني پايه و اساس خانه لقب ميگيرد و وظيفه سنگين تعليم و تربيت نسل را بر عهده دارد. 2) تاريخ اجتماعي ايران، مرتضي راوندي، ج 1، ص661 2) احزاب، 35 2) جامعهشناسي غربگرايي، علي محمد نقدي، ص 58 2) زن از ديدگاه امام خميني، نهضت زنان مسلمان، ص 6 2) زن در ايران و جهان، پري شيخ الاسلامي، ص 31 2) زن در حقوق ساساني، كريستيان بارتولمه، ص12 3) پيامها، آيتالله طالقاني، دفتر نخست، ص129 3) نحل، 97 3) زندگي ايرانيان در خلال روزگاران، مرتضي راوندي، ص 35 3) تاريخ اجتماعي ايران، ص 35 3) زن در ايران و جهان، ص 33 3) همان منبع، ص 60 4) نساء، 7 4) تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج سوم، ص 223 4) روم، 21 4) زندگي ايرانيان در خلال روزگاران، ج 1، ص588 4) زن در حقوق ساساني، ص 17 5) نساء، 32 5) حجرات، 13 5) زن در ايران عصر مغول، شيرين بياني، ص36ـ38 5) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، ص 249 6) نهج الفصاحه، به اهتمام پاينده، ص 152 6) ) زن در ايران عصر مغول، شيرين بياني، ص 40 6) تاريخ اجتماعي زنان، ج 2، ص 42 6) تاريخ اجتماعي ايران، سعيد نفيسي، ج 1، ص30 7) مستدرك الوسائل، حسين نوري طبرسي، ج 2، ص 615 7) تاريخ ايران، ج 2 8) تاريخ جنبش مزدكيان، اوتاكر كليما، ص 118 8) ميزان الحكمه، محمد محمدي ريشهري، ج10، ص 705 9) مستدرك الوسائل، ص 616 9) تمدن ايراني، چندتن از خاور شناسان، ص27