پيامي براي مادران بياييد مهارتهاي زندگي را به فرزندان خود بياموزيم «قسمت اوّل»
مريم معينالاسلام يكي از عوامل آسيبزا در عرصه تربيت فرزندان در جامعه فعلي ما اين است كه پدران و مادران، بالاخص مادران به عنوان سكانداران اصلي تربيت فرزندان در سبد توجه خود، صرفا توجه به موفقيت فرزندان در كنكور و دانشگاه را قرار دادهاند به همين جهت تمام اهتمام خود را در طول زندگي تحصيلي فرزند خود مصروف به تحصيلات و نهايتا رساندن فرزند خود به نبوغ و موفقيت تحصيلي و افزايش ضريب هوشي و فكري مينمايند و در اين راه صرف صدها هزار تومان و همچنين از هيچ گونه تلاش و زحمتي دريغ نميورزند. و نهايتا هم از باب «ليس للانسان الا ما سعي» در يكي از رشتههاي خوب دانشگاهي هم اين دخترخانم يا آقاپسر پذيرفته ميشوند و به عنوان آقاي دكتر و يا خانم دكتر و يا خانم و آقاي مهندس وارد عرصه زندگي ميشوند. ولي آيا صرف موفقيت در دانشگاه و اخذ مدرك عالي دانشگاهي براي موفقيت در زندگي و نهايتا احساس رضايتمندي از زندگي و مهارت براي برخورد با معضلات و مسائل زندگي كافي است؟براي يافتن پاسخ اين پرسش كافي است گذري بر خوابگاههاي دانشگاهي داشته باشيد و يا در سالنهاي دادگاههاي خانوادگي؛ تا درماندگي و مستأصل شدن آنان را در رويارويي با واقعيتهاي زندگي ببينيد. مشكلاتي را كه آنان در تعاملات اجتماعي با ديگران دارند، خودباختگي مذهبي و اعتقادي، عدم سازگاري محيطي، خانوادگي و عدم رعايت حقوق ديگران و هزاران مسئله ديگر نشانگر آن است كه پدران و مادران به مهارتهاي لازم براي يك زندگي موفقيتآميز براي آينده فرزندانشان توجه نداشتهاند. يك آقاي دكتر و يا خانم دكتر و مهندس بدون برخورداري از مهارتهاي لازم زندگي و آداب اجتماعي و آداب ديني و اخلاقي چه مشكلي از مشكلات جامعه اسلامي ما را ميتواند برطرف نمايد. و شايد بتوان گفت يكي از عوامل عمده در افزايش آمار طلاق كه متأسفانه خبر تأسفآور آن در رسانهها مطرح شد كه ايران چهارمين كشور از نظر آمار طلاق است و از هر چهار ازدواج يك ازدواج منجر به طلاق ميشود كه آماري بسيار نگرانكننده ميباشد، همين مسئله است. بله توجه به موفقيت تحصيلي و پيشرفت تحصيلي در تعيين رشته دانشگاهي و همچنين نوع مدركي كه افراد ميگيرند، در نهايت در شغلشان مؤثر است ولي موفقيت در زندگي و شغل به عوامل ديگري وابسته است.براي مثال براي كنار آمدن با ديگران، فرو بردن خشم و يا افزايش تحمل ناكاميها و هزاران تعارض ديگر از واقعيتهاي زندگي روزمره است كه به عوامل ديگري غير از موفقيت تحصيلي نيازمند است.اگر از شما بخواهند مهارتهايي را كه براي ازدواج موفقيتآميز ضروري هستند و يا منجر به رضايتمندي ميشوند را فهرست كنيد، بعيد به نظر ميرسد كه شما هوش و موفقيت تحصيلي (يعني آنچه به وسيله آزمونهاي استاندارد شده مشخص ميشود) را در فهرست خود در رديف نخست بنويسيد. عوامل ديگري نظير مهارتهاي اجتماعي، پشتكار، توان مقابله با مشكلات، قادر بودن به ابراز وجود، چگونگي حل تعارض، سازگاري با محيط و توانايي به تأخير انداختن كامروايي احتمالاً در فهرست شما در رتبههاي بالاتر قرار خواهند گرفت.به هر حال توجه به موفقيت تحصيلي و افزايش هوشبهر (lQ) به تنهايي موجب موفقيت نميشود. بعضي از صاحبنظران اعتقاد دارند كه روانشناسان بر هوشبهر بيش از اندازه تأكيد ميكنند و اهميت تواناييهاي شخصي و بين شخصي را كمتر از حد برآورد ميكنند.اخيرا بعد از ايجاد مشكلات عديدهاي كه در نظام تعليم و تربيت غرب اتفاق افتاد آنان پس از بررسيهاي مختلف به اين نتيجه رسيدند كه در نظام تعليم و تربيت فقط تأكيد بر هوش شناختي داشتهاند. آنان در بررسيها اذعان كردند كه دانشآموز آلماني كه 14 معلم را ميكشد، از نظر هوشبهر ـ نمرات رياضي ـ درك و فهم و حل مسئله مشكل نداشته است. به همين دليل دانيال گلمن در پرفروشترين كتابش به نام «هوش هيجاني» مطرح ميكند، كه هوش، هيجاني است، كه تعيين ميكند شخص در زندگي چگونه عمل كند، در واقع برخورداري از هوش هيجاني است كه سازگاري عاطفي فرد را با موقعيتها كه شامل كنترل عواطف، ابراز هيجانهاي متناسب با موفقيتهاي ناخوشايند است را افزايش ميدهد.علاوه بر اين گلمن، مؤلفههاي ديگري را براي هوش هيجاني نام ميبرد. او معتقد است كامروايي تأخيري به اين بيان كه افرادي داراي هوش هيجاني هستند كه بتوانند كامروايي خود را به تأخير بيندازند و همچنين همدردي و همدلي با ديگران و توانايي مقابله با استرسها و توانايي ابراز وجود خودآگاهي، داشتن مهارتهاي اجتماعي از مؤلفههاي اساسي هوش هيجاني ميباشد كه طبيعي است كه با برخورداري از اين مؤلفهها، ضريب موفقيت فرد در جامعه افزايش مييابد.گلمن اعتقاد دارد كه افراد هم ذهن استدلالي دارند و هم ذهن هيجاني كه معمولاً آنها به صورت هماهنگ و متعادل عمل ميكنند.كودكاني كه ميتوانند هيجاناتشان را درك و كنترل كنند تا بهتر بتوانند با ديگران سازش داشته باشند، شانس بيشتري براي موفقيت در مدرسه دارند.نتيجه تحقيقات و پژوهش گلمن نشان ميدهد: او وقتي كودكان خردسال را به يك اتاق دعوت ميكند و به آنها ميگويد كه آنها مفهوم هوش هيجاني
مهارتهاي شخصي و هيجاني
را به ذهن انسان ميآورد
كه ميتوان آنها را پروراند
و سپس به شيوهاي از آنها
استفاده كرد كه زندگي ما را
غنيتر و لذتبخشتر ميكند.
ميتوانند همين حالا يك شيريني مخصوص داشته باشند ولي اگر آنها منتظر بمانند ميتوانند دو تا از آن شيرينيها را داشته باشند، پژوهشگر اتاق را ترك و بعد از 20 دقيقه برميگردد. بعضي از كودكان بلافاصله شيريني را برداشته و تعدادي منتظر ماندهاند. زماني كه كودكان به مقطع دبيرستان رسيدند معلمان و والدين مشاهده كردند آنهايي كه در چهار سالگي قادر بودند تا كامروايي خودشان را به تأخير بيندازند حالا كه بزرگ شدهاند سازگاريافتهتر، مردمپسندتر، مورد اعتمادتر و نوجوانان مستقلتري هستند. آنها از نظر اجتماعي شايستهتر، از نظر شخصي كارآمدتر و بهتر قادر بودند تا با ناكاميها كنار بيايند. بر عكس گروه اول به آساني دچار ناكامي ميشدند، لجباز و يكدنده و در كنار آمدن با استرسها دچار مشكلاتي بودند.گلمن نبود هوش هيجاني را به مسائلي نظير خشونت، افسردگي، جرم و حتي اختلالات خوردن ارتباط ميدهد زيرا همه اين مسائل ناتواني ما را در كنار آمدن به احساساتمان نشان ميدهد.گلمن خاطرنشان ميكند كه برنامهريزان درسي ميتوانند برنامههايي را جهت آموزش اين مهارتها به كودكان تهيه كنند. اگر ما از آنها آگاهي داشته باشيم و روابط آنها با يادگيري و زندگي را درك كنيم ميتوانيم اين ويژگيها و خصوصيات را بپرورانيم و آموزش بدهيم.افراد ميتوانند ياد بگيرند كه چگونه از احساساتشان آگاهي يابند و خشم و افسردگي خود را كنترل كنند. آنها ميتوانند مهارتهاي سازش با مردم نظير نشان دادن همدلي، مهربان شدن و درك موقعيتهاي اجتماعي را به طور مؤثرتري ياد بگيرند.كار گلمن ارزشمند بود به خاطر اينكه براي ما نشان داد كه هوشبهر يك سازه نسبتا محدودي است كه كاربردها و محدوديتهاي خاص خودش را دارد. او نشان داد مهارتهايي كه به وسيله يك آزمون Q اندازه گرفته ميشود تنها مهارتهاي ضروري براي موفقيت در زندگي نيستند.مفهوم هوش هيجاني، مهارتهاي شخصي و هيجاني را به ذهن انسان ميآورد كه ميتوان آنها را پروراند و سپس به شيوهاي از آنها استفاده كرد كه زندگي ما را غنيتر و لذتبخشتر ميكند.از اينرو است كه پدر و مادر علاوه بر اهتمام جدي كه نسبت به پرورش هوش ذهني فرزندان خود دارند و بايد به همان ميزان سعي در پرورش هوش هيجاني و مهارتهاي شخصي در زندگي فرزندشان داشته باشند، تا آنان بتوانند در آينده ضمن اينكه برخوردار از قدرت رويارويي بيشتري با مسائل و مشكلات زندگي ميگردند، بتوانند براي جامعه افرادي مؤثر، مفيد و كارآمد و پويا باشند. به بيان ديگر پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه كودك امروز آنان مادران و پدران فردا ميباشند و كساني هستند كه آينده كشور به دست آنان سپرده ميشود پس بايد برنامه تربيتي خانواده با توجه به رسالتهاي آينده فرزندانشان باشد و برنامه آنها منجر به مادرپروري، پدرپروري و همسرپروري و ... گردد تا بدين وسيله رسالت عظيم تربيتي خود را به انجام رسانند.پس بايد تمامي مهارتها و آموزشهايي را كه فرزندان ما در آينده نيازمند به آن هستند به آنان بياموزيم و اين است رسالت بزرگ تربيتي خانوادهها كه بايد در صدد ايفاي اين نقش حساس و مهم باشند. چه زيباست كلام نوراني منسوب به مولاي متقيان حضرت علي(ع):«اولي الاشياء أن يتعلّمها الاحداث، الاشياء التي اذا صاروا رجالاً احتاجوا اليها؛بهترين مواد آموزشي براي نسل نو جامعه، چيزهايي است كه چون بزرگ شوند به آن نيازمندند.»1يعني در دوران كودكي فرزند بايد نگاه به آينده او دوخت «اذا صاروا رجالاً ...» آن زمان كه يك مرد ميگردد و عهدهدار رسالتهاي بزرگ چون مسئوليت خطير اداره و سرپرستي منزل و رسالتهاي اجتماعي ديگر ميگردد. بايد به گونهاي براي او برنامهريزي نمود كه نتيجه و دستاورد اين برنامه اين باشد كه در آينده بتواند از توانمنديهاي علمي و عملي لازم براي اداره زندگي و مشاغل اجتماعي خود برخوردار گردد. اين بيان درسآموز حضرت نشان ميدهد كه بايد آموزشهاي نوجوانان و جوانان اولويتبندي شود و اولويت به آموزشهايي داده شود كه در زندگي آينده «احتاجوا اليها ...» به آنان احتياج دارد. و اين اولويتبندي بايد بر اساس نقشهايي باشد كه در آينده يك دختر جوان و يا يك پسر جوان بايد ايفا نمايد.براستي يك دختر جوان در آينده چه نقشهايي را بايد ايفا نمايد. و با توجه به اين نقشهاست كه بايد از الان مهارتهاي لازم را براي ايفاي نقشهاي خود پيدا نمايد تا در جريان رويارويي با مسئوليتهاي آينده دچار تحير و سردرگمي نگردد و نهايتا فردي وامانده كه احساس درماندگي و ضعف و ناتواني او را زمينگير نموده است.متأسفانه اين خلاء جدي و اساسي در نظام تربيتي موجب آثار سوئي در خانوادهها و جامعه گرديده است. و اين مسئوليت تمامي دستاندركاران تعليم و تربيت و نظريهپردازان ديني است كه با ارائه طريق و رهنمودهاي كارشناسانه، روشنگر خانوادهها باشند و به ياري آنان بشتابند چرا كه بسياري از نابسامانيهاي اخلاقي ـ رواني در جامعه و علي(ع):بهترين مواد آموزشي
براي نسل نو جامعه
چيزهايي است كه
چون بزرگ شوند
به آن نيازمندند.
بسياري از آسيبهاي وارد بر كانونهاي خانوادگي دختران جوان و پسران جوان ريشه در اين مسئله دارد زيرا آن طور كه بايد براي زندگي آينده تربيت نشدهاند و گامي مؤثر براي مهارتافزايي آنان براي آينده برداشته نشده است. يكي از افتخارات ما اين بود كه داراي خانوادههايي هستيم كه از سلامت و استحكام بالايي برخوردارند ولي همان طور كه گفته شد آخرين تحقيقات و يافتههاي آنان نشان ميدهد كه متأسفانه آمار طلاق در كشور ما رو به افزايش است كه اين مسئله سلامت جامعه را به جد به خطر مياندازد و بايد تدابيري براي اين مهم انديشيده شود.به نظر ميرسد توجه به اين مهم و اولويتبندي آموزشها و برنامهريزي دقيق از طرف كارشناسان، با مساعدت خانواده عامل بسيار مهم براي رفع بسياري از اين ناكاميها در حوزه خانواده و جامعه خواهد بود به همين جهت در اين نوشته ما در صدد آن هستيم برخي از مهارتهاي لازم زندگي را كه ضروري است مادران در سبد تربيتي خود قرار دهند و به آن توجه نمايند تا نوجوانان و جوانان آنان در آينده از يك زندگي سالم، پرنشاط، پويا و با كيفيت برخوردار باشند، بازگو كنيم.
مهارت حفظ دين و اعتقادات
همه اذعان دارند كه باورها و رفتارهاي متعالي مذهبي، همچون نماز، عفاف و حجاب، صداقت و درستي، حلم و شكيبايي و خوشخلقي و گشادهرويي تأمينكننده آرامش روان و زمينهساز شكوفايي شخصيت و رويش خلاقيتها و نوآوري و بروز و ظهور جلوههايي از زندگي عاقلانه و خردمندانه است.از اينرو براي تأمين سلامت روان، پويايي ذهن و رشد معقول و مطلوب فردي و اجتماعي و سعادت دنيوي و اخروي از هيچ كوششي در جهت پرورش احساس مذهبي و متبلور شدن رفتارهاي متعالي مذهبي در شخصيت و وجود آنان نبايد كوتاهي كرد و يكي از رسالتهاي اساسي والدين پرورش حس مذهبي و ايجاد مهارتهاي لازم در توانمندي كافي براي حفظ دين است. آن هم در زمانهاي كه تمامي دشمنان آشكار و پنهان همقَسَم شدهاند براي استحاله فرهنگي و مذهبي نوجوانان و جوانان. با وجود راهزنهاي اعتقادي فراوان بر سر راه آنان، يكي از مهارتهاي اساسي در زندگي، مهارت مبارزه با تاكتيكهاي دشمن در دينزدايي و نهايتا حفظ دين از تمامي آسيبها و خطرهاي احتمالي است.پدر و مادر بايد بدانند كه بهترين راه حفظ فرزندانشان از بديها دين است همان طور كه حضرت علي(ع) ميفرمايند: «الدين يعصم؛2 دين حافظ و نگهبان انسان از بديهاست.» و در بيان نوراني ديگري ميفرمايند:«عليكم بلزوم الدين و التقوي اليقين و فمن احسن الحسنات بهن ينال رفيع الدرجات؛ ملازم و همراه با دين و تقوا و يقين باشيد، زيرا اينها بهترين نيكيها هستند و به وسيله اينهاست كه انسان به بالاترين درجات ميرسد.»3همان طور كه ملاحظه ميكنيد سفارش حضرت به ملازم بودن با دين است كه انسان را به بالاترين درجات ميرساند. و بهترين نيكيها برخورداري از دين و تقوا و يقين است. و خسارت و غبن زماني است كه انسان دچار فساد در دين شده باشد و دين او رو به تباهي رود.اينها باورها و اعتقادات قلبي است كه والدين بايد از آن برخوردار باشند و به آن ايمان بياورند كه زيباترين مصلحتها در دينداري و بالاترين خسرانها، مفسده در دين است. و اين باور و اعتقاد را بايد به فرزندان خود القا نمايند. در حالي كه متأسفانه حتي ما در گفتگوهاي خود با بچهها مكرر مطرح ميكنيم اگر تو دانشگاه قبول نشوي بدبخت ميشوي، آينده و سعادت و خوشبختي تو در گرو موفقيتهاي تحصيلي توست. و اين از القائاتي است كه مكرر سعي در دروني كردن آن داشتهايم ولي كمتر با آنها در رابطه با آثار دينداري، نقش آن در سعادت و خوشبختي او سخن گفتهايم و انتظار هم داريم كه او ديندار باشد و معتقد!اين در حالي است كه در آموزههاي ديني، بيشترين تأكيد و اهتمام نسبت به تبيين آثار دين و نقش حياتي و سازنده آن در ايجاد امنيت و آرامش وجود دارد و نهايتا قرار گرفتن در مسير سعادت و خوشبختي را منوط به اطاعت الهي و دينداري، ميدانند. در اين راستا ميفرمايند:«مفارقة الدين، مفارقة الامن؛4 مفارقت از دين، باعث جدايي از امنيت و آرامش است.»«من لا دين له لا نجاة؛5 فردي كه دين ندارد اهل نجات نيست.»«الا و انه لا يضركم تضييع شيء من يكي از رسالتهاياساسي والدين
پرورش حس مذهبي
و ايجاد مهارتهاي لازم در
توانمندي كافي
براي حفظ دين است.
دنياكم بعد حفظكم قائمة دينكم. الا و انه لا ينفعكم بعد تضييع دينكم شيء حافظتم عليه من امر دنياكم؛6 بيدار باشيد به درستي كه بعد از حفظ ستون خيمه دينتان، نابودي چيزي از امور دنيا به شما ضرر نميزند. همانا بيدار باشيد كه بعد از نابودي دينتان، آنچه از امور دنيا حفظ نمودهايد براي شما نفعي ندارد.»بعضا مشاهده ميشود خانوادهها براي فراگيري زبان انگليسي، كامپيوتر و وسائل هنري مبالغ هنگفتي را هزينه ميكنند ولي حاضر نيستند براي ارتقاي بينش و معرفت ديني كه مانع آسيبپذيري ديني است، سرمايهگذاري مادي و معنوي نمايند. زيرا همان طور كه گفته شد هنوز اين باور و اعتقاد در درون برخي از ما نهادينه نشده است كه دين مايه نجات است، دين است كه مايه آرامش و امنيت است و نهايتا حفظ دين و دينداري است كه راه به سوي همه كمالات و خيرات انسان ميگشايد. و به همين جهت هنگام گفتگو با فرزندانمان با آن جديت و اهتمامي كه روي نقش امور ديگر در آينده تأكيد ميكنيم به نقش دين در زندگي آينده آنان تأكيد نميورزيم.ثمره چنين تفاوتي، فقر فرهنگي و معرفتي در حوزه معارف دين در دوران جواني و بزرگسالي است و فقر و ضعف فرهنگي در حوزه معارف ديني نيز فراهمكننده، زمينه آسيبپذيري جوانان در گرايشهاي ديني خواهد بود.به هر حال براي استحكام عقيدتي و ديني افراد و مقابله با تهاجمات فرهنگي و به بيان ديگر مهارتيابي براي دفاع از دين و ارزشها، تمسك به قرآن و اهلبيت يك راهكار عملي و مؤثر است.مربيان به عنوان عناصر تأثيرگذار بايد از سنين كودكي و خردسالي، ذهن و قلب پاك فرزند خود را با معارف زلال و گواراي قرآن و حديث آشنا و مأنوس كنند. در انديشه امام علي(ع) اولين سنگ بناي تربيت ديني و اسلامي كودك، آشنايي با تعاليم قرآن و احكام اسلام و حلال و حرام الهي است و خود چنين اقدامي براي فرزند خود امام حسن(ع) داشتهاندچنان كه ميفرمايند من تربيت تو را با آشنايي تو با تفسير قرآن و احكام الهي آغاز نمودم.به هر حال هر چه شناخت و يقين انسان از قوت و استحكام بيشتري برخوردار باشد از مهارت بيشتر و شايستهتري براي حفظ دين برخوردار خواهد بود. كما اينكه حضرت علي(ع) ميفرمايند: ثمره و فائده شناخت، حفظ و بقاي دين است.7و در روايت ديگري وارد شده است «و اذا اراد اللّه بعبد خيرا فقّهه في الدين؛ هر گاه خداوند براي بندهاي اراده خير و نيكي نمايد او را در دين فقيه و ريزهبين مينمايد.»تفقه در دين، سعي در پيدا كردن معرفت ديني از عمده عوامل جهت مهارتافزايي در حفظ دين است و بايد مربيان بالاخص والدين به اين مسئله توجه جدي مبذول نمايند.براي جمعبندي نهايي اين محور به اين كلام نوراني بزرگترين مربي جهان اسلام حضرت رسول اكرم(ص) اشاره ميكنيم كه در باره مادران و پدران دوره آخرالزمان است. ايشان فرمودند: «ويل لاولاد آخرالزمان من آبائهم. فقيل يا رسول اللّه! من آبائهم المشركين؟ فقال لا من آبائهم المؤمنين لا يعلمونهم شيئا من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسير من الدنيا فانا منهم بريء و هم مني براء؛8پيامبر اكرم(ص) به بعضي از بچهها نگاه كردند و سپس فرمودند: واي به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! گفته شد: از پدران مشرك آنها شكايت داريد؟ فرمودند: خير، از پدران مؤمن آنها كه چيزي از واجبات ديني به آنها آموزش نميدهند و اگر خود فرزندان به دنبال فراگيري معارف ديني باشند آنها را از آن منع ميكنند و نسبت به فرزندان به متاع اندك و كمارزش دنيا راضي ميشوند، من و چنين پدراني از همديگر بيزار هستيم.»واقعيت تلخ اين است كه بخش زيادي از آسيبهاي ديني جوانان در عصر حاضر معلول سهلانگاري در امور ديني و اهتمام جدي و رضايت به موفقيت بچهها در امور دنيايي است.در قسمت پاياني بحث، شش محور ديگر از مهارتهاي لازم را بازگو خواهيم كرد.
1 ـ نهجالبلاغه، شرح ابنابيالحديد، ج20، ص333، حكمت 817. 2 ـ غررالحكم، ص86. 3 ـ تصنيف غررالحكم، حديث 1427. 4 ـ همان، ص86. 5 ـ همان، حديث 1435. 6 ـ نهجالبلاغه، خطبه 172. 7 ـ غررالحكم، ص85. 8 ـ مستدرك الوسائل، ص35.