بیایید مهارتهای زندگی را به فرزندان خود بیاموزیم (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بیایید مهارتهای زندگی را به فرزندان خود بیاموزیم (1) - نسخه متنی

مریم معین الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيامي براي مادران بياييد مهارت‏هاي زندگي را به فرزندان خود بياموزيم «قسمت اوّل»

مريم معين‏الاسلام

يكي از عوامل آسيب‏زا در عرصه تربيت فرزندان در جامعه فعلي ما اين است كه پدران و مادران، بالاخص مادران به عنوان سكان‏داران اصلي تربيت فرزندان در سبد توجه خود، صرفا توجه به موفقيت فرزندان در كنكور و دانشگاه را قرار داده‏اند به همين جهت تمام اهتمام خود را در طول زندگي تحصيلي فرزند خود مصروف به تحصيلات و نهايتا رساندن فرزند خود به نبوغ و موفقيت تحصيلي و افزايش ضريب هوشي و فكري مي‏نمايند و در اين راه صرف صدها هزار تومان و همچنين از هيچ گونه تلاش و زحمتي دريغ نمي‏ورزند. و نهايتا هم از باب «ليس للانسان الا ما سعي» در يكي از رشته‏هاي خوب دانشگاهي هم اين دخترخانم يا آقاپسر پذيرفته مي‏شوند و به عنوان آقاي دكتر و يا خانم دكتر و يا خانم و آقاي مهندس وارد عرصه زندگي مي‏شوند. ولي آيا صرف موفقيت در دانشگاه و اخذ مدرك عالي دانشگاهي براي موفقيت در زندگي و نهايتا احساس رضايت‏مندي از زندگي و مهارت براي برخورد با معضلات و مسائل زندگي كافي است؟

براي يافتن پاسخ اين پرسش كافي است گذري بر خوابگاههاي دانشگاهي داشته باشيد و يا در سالن‏هاي دادگاههاي خانوادگي؛ تا درماندگي و مستأصل شدن آنان را در رويارويي با واقعيت‏هاي زندگي ببينيد. مشكلاتي را كه آنان در تعاملات اجتماعي با ديگران دارند، خودباختگي مذهبي و اعتقادي، عدم سازگاري محيطي، خانوادگي و عدم رعايت حقوق ديگران و هزاران مسئله ديگر نشانگر آن است كه پدران و مادران به مهارت‏هاي لازم براي يك زندگي موفقيت‏آميز براي آينده فرزندانشان توجه نداشته‏اند. يك آقاي دكتر و يا خانم دكتر و مهندس بدون برخورداري از مهارت‏هاي لازم زندگي و آداب اجتماعي و آداب ديني و اخلاقي چه مشكلي از مشكلات جامعه اسلامي ما را مي‏تواند برطرف نمايد. و شايد بتوان گفت يكي از عوامل عمده در افزايش آمار طلاق كه متأسفانه خبر تأسف‏آور آن در رسانه‏ها مطرح شد كه ايران چهارمين كشور از نظر آمار طلاق است و از هر چهار ازدواج يك ازدواج منجر به طلاق مي‏شود كه آماري بسيار نگران‏كننده مي‏باشد، همين مسئله است. بله توجه به موفقيت تحصيلي و پيشرفت تحصيلي در تعيين رشته دانشگاهي و همچنين نوع مدركي كه افراد مي‏گيرند، در نهايت در شغلشان مؤثر است ولي موفقيت در زندگي و شغل به عوامل ديگري وابسته است.

براي مثال براي كنار آمدن با ديگران، فرو بردن خشم و يا افزايش تحمل ناكامي‏ها و هزاران تعارض ديگر از واقعيت‏هاي زندگي روزمره است كه به عوامل ديگري غير از موفقيت تحصيلي نيازمند است.

اگر از شما بخواهند مهارت‏هايي را كه براي ازدواج موفقيت‏آميز ضروري هستند و يا منجر به رضايت‏مندي مي‏شوند را فهرست كنيد، بعيد به نظر مي‏رسد كه شما هوش و موفقيت تحصيلي (يعني آنچه به وسيله آزمون‏هاي استاندارد شده مشخص مي‏شود) را در فهرست خود در رديف نخست بنويسيد. عوامل ديگري نظير مهارت‏هاي اجتماعي، پشتكار، توان مقابله با مشكلات، قادر بودن به ابراز وجود، چگونگي حل تعارض، سازگاري با محيط و توانايي به تأخير انداختن كامروايي احتمالاً در فهرست شما در رتبه‏هاي بالاتر قرار خواهند گرفت.

به هر حال توجه به موفقيت تحصيلي و افزايش هوشبهر (lQ) به تنهايي موجب موفقيت نمي‏شود. بعضي از صاحب‏نظران اعتقاد دارند كه روانشناسان بر هوشبهر بيش از اندازه تأكيد مي‏كنند و اهميت توانايي‏هاي شخصي و بين شخصي را كمتر از حد برآورد مي‏كنند.

اخيرا بعد از ايجاد مشكلات عديده‏اي كه در نظام تعليم و تربيت غرب اتفاق افتاد آنان پس از بررسي‏هاي مختلف به اين نتيجه رسيدند كه در نظام تعليم و تربيت فقط تأكيد بر هوش شناختي داشته‏اند. آنان در بررسي‏ها اذعان كردند كه دانش‏آموز آلماني كه 14 معلم را مي‏كشد، از نظر هوشبهر ـ نمرات رياضي ـ درك و فهم و حل مسئله مشكل نداشته است. به همين دليل دانيال گلمن در پرفروش‏ترين كتابش به نام «هوش هيجاني» مطرح مي‏كند، كه هوش، هيجاني است، كه تعيين مي‏كند شخص در زندگي چگونه عمل كند، در واقع برخورداري از هوش هيجاني است كه سازگاري عاطفي فرد را با موقعيت‏ها كه شامل كنترل عواطف، ابراز هيجان‏هاي متناسب با موفقيت‏هاي ناخوشايند است را افزايش مي‏دهد.

علاوه بر اين گلمن، مؤلفه‏هاي ديگري را براي هوش هيجاني نام مي‏برد. او معتقد است كامروايي تأخيري به اين بيان كه افرادي داراي هوش هيجاني هستند كه بتوانند كامروايي خود را به تأخير بيندازند و همچنين همدردي و همدلي با ديگران و توانايي مقابله با استرس‏ها و توانايي ابراز وجود خودآگاهي، داشتن مهارت‏هاي اجتماعي از مؤلفه‏هاي اساسي هوش هيجاني مي‏باشد كه طبيعي است كه با برخورداري از اين مؤلفه‏ها، ضريب موفقيت فرد در جامعه افزايش مي‏يابد.

گلمن اعتقاد دارد كه افراد هم ذهن استدلالي دارند و هم ذهن هيجاني كه معمولاً آنها به صورت هماهنگ و متعادل عمل مي‏كنند.

كودكاني كه مي‏توانند هيجاناتشان را درك و كنترل كنند تا بهتر بتوانند با ديگران سازش داشته باشند، شانس بيشتري براي موفقيت در مدرسه دارند.

نتيجه تحقيقات و پژوهش گلمن نشان مي‏دهد: او وقتي كودكان خردسال را به يك اتاق دعوت مي‏كند و به آنها مي‏گويد كه آنها

مفهوم هوش هيجاني

مهارت‏هاي شخصي و هيجاني

را به ذهن انسان مي‏آورد

كه مي‏توان آنها را پروراند

و سپس به شيوه‏اي از آنها

استفاده كرد كه زندگي ما را

غني‏تر و لذت‏بخش‏تر مي‏كند.

مي‏توانند همين حالا يك شيريني مخصوص داشته باشند ولي اگر آنها منتظر بمانند مي‏توانند دو تا از آن شيريني‏ها را داشته باشند، پژوهشگر اتاق را ترك و بعد از 20 دقيقه برمي‏گردد. بعضي از كودكان بلافاصله شيريني را برداشته و تعدادي منتظر مانده‏اند. زماني كه كودكان به مقطع دبيرستان رسيدند معلمان و والدين مشاهده كردند آنهايي كه در چهار سالگي قادر بودند تا كامروايي خودشان را به تأخير بيندازند حالا كه بزرگ شده‏اند سازگاريافته‏تر، مردم‏پسندتر، مورد اعتمادتر و نوجوانان مستقل‏تري هستند. آنها از نظر اجتماعي شايسته‏تر، از نظر شخصي كارآمدتر و بهتر قادر بودند تا با ناكامي‏ها كنار بيايند. بر عكس گروه اول به آساني دچار ناكامي مي‏شدند، لجباز و يكدنده و در كنار آمدن با استرس‏ها دچار مشكلاتي بودند.

گلمن نبود هوش هيجاني را به مسائلي نظير خشونت، افسردگي، جرم و حتي اختلالات خوردن ارتباط مي‏دهد زيرا همه اين مسائل ناتواني ما را در كنار آمدن به احساساتمان نشان مي‏دهد.

گلمن خاطرنشان مي‏كند كه برنامه‏ريزان درسي مي‏توانند برنامه‏هايي را جهت آموزش اين مهارت‏ها به كودكان تهيه كنند. اگر ما از آنها آگاهي داشته باشيم و روابط آنها با يادگيري و زندگي را درك كنيم مي‏توانيم اين ويژگي‏ها و خصوصيات را بپرورانيم و آموزش بدهيم.

افراد مي‏توانند ياد بگيرند كه چگونه از احساساتشان آگاهي يابند و خشم و افسردگي خود را كنترل كنند. آنها مي‏توانند مهارت‏هاي سازش با مردم نظير نشان دادن همدلي، مهربان شدن و درك موقعيت‏هاي اجتماعي را به طور مؤثرتري ياد بگيرند.

كار گلمن ارزشمند بود به خاطر اينكه براي ما نشان داد كه هوشبهر يك سازه نسبتا محدودي است كه كاربردها و محدوديت‏هاي خاص خودش را دارد. او نشان داد مهارت‏هايي كه به وسيله يك آزمون Q اندازه گرفته مي‏شود تنها مهارت‏هاي ضروري براي موفقيت در زندگي نيستند.

مفهوم هوش هيجاني، مهارت‏هاي شخصي و هيجاني را به ذهن انسان مي‏آورد كه مي‏توان آنها را پروراند و سپس به شيوه‏اي از آنها استفاده كرد كه زندگي ما را غني‏تر و لذت‏بخش‏تر مي‏كند.

از اين‏رو است كه پدر و مادر علاوه بر اهتمام جدي كه نسبت به پرورش هوش ذهني فرزندان خود دارند و بايد به همان ميزان سعي در پرورش هوش هيجاني و مهارت‏هاي شخصي در زندگي فرزندشان داشته باشند، تا آنان بتوانند در آينده ضمن اينكه برخوردار از قدرت رويارويي بيشتري با مسائل و مشكلات زندگي مي‏گردند، بتوانند براي جامعه افرادي مؤثر، مفيد و كارآمد و پويا باشند. به بيان ديگر پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه كودك امروز آنان مادران و پدران فردا مي‏باشند و كساني هستند كه آينده كشور به دست آنان سپرده مي‏شود پس بايد برنامه تربيتي خانواده با توجه به رسالت‏هاي آينده فرزندانشان باشد و برنامه آنها منجر به مادرپروري، پدرپروري و همسرپروري و ... گردد تا بدين وسيله رسالت عظيم تربيتي خود را به انجام رسانند.

پس بايد تمامي مهارت‏ها و آموزش‏هايي را كه فرزندان ما در آينده نيازمند به آن هستند به آنان بياموزيم و اين است رسالت بزرگ تربيتي خانواده‏ها كه بايد در صدد ايفاي اين نقش حساس و مهم باشند. چه زيباست كلام نوراني منسوب به مولاي متقيان حضرت علي(ع):

«اولي الاشياء أن يتعلّمها الاحداث، الاشياء التي اذا صاروا رجالاً احتاجوا اليها؛

بهترين مواد آموزشي براي نسل نو جامعه، چيزهايي است كه چون بزرگ شوند به آن نيازمندند.»1

يعني در دوران كودكي فرزند بايد نگاه به آينده او دوخت «اذا صاروا رجالاً ...» آن زمان كه يك مرد مي‏گردد و عهده‏دار رسالت‏هاي بزرگ چون مسئوليت خطير اداره و سرپرستي منزل و رسالت‏هاي اجتماعي ديگر مي‏گردد. بايد به گونه‏اي براي او برنامه‏ريزي نمود كه نتيجه و دستاورد اين برنامه اين باشد كه در آينده بتواند از توانمندي‏هاي علمي و عملي لازم براي اداره زندگي و مشاغل اجتماعي خود برخوردار گردد. اين بيان درس‏آموز حضرت نشان مي‏دهد كه بايد آموزش‏هاي نوجوانان و جوانان اولويت‏بندي شود و اولويت به آموزش‏هايي داده شود كه در زندگي آينده «احتاجوا اليها ...» به آنان احتياج دارد. و اين اولويت‏بندي بايد بر اساس نقش‏هايي باشد كه در آينده يك دختر جوان و يا يك پسر جوان بايد ايفا نمايد.

براستي يك دختر جوان در آينده چه نقش‏هايي را بايد ايفا نمايد. و با توجه به اين نقش‏هاست كه بايد از الان مهارت‏هاي لازم را براي ايفاي نقش‏هاي خود پيدا نمايد تا در جريان رويارويي با مسئوليت‏هاي آينده دچار تحير و سردرگمي نگردد و نهايتا فردي وامانده كه احساس درماندگي و ضعف و ناتواني او را زمينگير نموده است.

متأسفانه اين خلاء جدي و اساسي در نظام تربيتي موجب آثار سوئي در خانواده‏ها و جامعه گرديده است. و اين مسئوليت تمامي دست‏اندركاران تعليم و تربيت و نظريه‏پردازان ديني است كه با ارائه طريق و رهنمودهاي كارشناسانه، روشنگر خانواده‏ها باشند و به ياري آنان بشتابند چرا كه بسياري از نابساماني‏هاي اخلاقي ـ رواني در جامعه و

علي(ع):

بهترين مواد آموزشي

براي نسل نو جامعه

چيزهايي است كه

چون بزرگ شوند

به آن نيازمندند.

بسياري از آسيب‏هاي وارد بر كانون‏هاي خانوادگي دختران جوان و پسران جوان ريشه در اين مسئله دارد زيرا آن طور كه بايد براي زندگي آينده تربيت نشده‏اند و گامي مؤثر براي مهارت‏افزايي آنان براي آينده برداشته نشده است. يكي از افتخارات ما اين بود كه داراي خانواده‏هايي هستيم كه از سلامت و استحكام بالايي برخوردارند ولي همان طور كه گفته شد آخرين تحقيقات و يافته‏هاي آنان نشان مي‏دهد كه متأسفانه آمار طلاق در كشور ما رو به افزايش است كه اين مسئله سلامت جامعه را به جد به خطر مي‏اندازد و بايد تدابيري براي اين مهم انديشيده شود.

به نظر مي‏رسد توجه به اين مهم و اولويت‏بندي آموزش‏ها و برنامه‏ريزي دقيق از طرف كارشناسان، با مساعدت خانواده عامل بسيار مهم براي رفع بسياري از اين ناكامي‏ها در حوزه خانواده و جامعه خواهد بود به همين جهت در اين نوشته ما در صدد آن هستيم برخي از مهارت‏هاي لازم زندگي را كه ضروري است مادران در سبد تربيتي خود قرار دهند و به آن توجه نمايند تا نوجوانان و جوانان آنان در آينده از يك زندگي سالم، پرنشاط، پويا و با كيفيت برخوردار باشند، بازگو كنيم.

مهارت حفظ دين و اعتقادات

همه اذعان دارند كه باورها و رفتارهاي متعالي مذهبي، همچون نماز، عفاف و حجاب، صداقت و درستي، حلم و شكيبايي و خوش‏خلقي و گشاده‏رويي تأمين‏كننده آرامش روان و زمينه‏ساز شكوفايي شخصيت و رويش خلاقيت‏ها و نوآوري و بروز و ظهور جلوه‏هايي از زندگي عاقلانه و خردمندانه است.

از اين‏رو براي تأمين سلامت روان، پويايي ذهن و رشد معقول و مطلوب فردي و اجتماعي و سعادت دنيوي و اخروي از هيچ كوششي در جهت پرورش احساس مذهبي و متبلور شدن رفتارهاي متعالي مذهبي در شخصيت و وجود آنان نبايد كوتاهي كرد و يكي از رسالت‏هاي اساسي والدين پرورش حس مذهبي و ايجاد مهارت‏هاي لازم در توانمندي كافي براي حفظ دين است. آن هم در زمانه‏اي كه تمامي دشمنان آشكار و پنهان هم‏قَسَم شده‏اند براي استحاله فرهنگي و مذهبي نوجوانان و جوانان. با وجود راهزن‏هاي اعتقادي فراوان بر سر راه آنان، يكي از مهارت‏هاي اساسي در زندگي، مهارت مبارزه با تاكتيك‏هاي دشمن در دين‏زدايي و نهايتا حفظ دين از تمامي آسيب‏ها و خطرهاي احتمالي است.

پدر و مادر بايد بدانند كه بهترين راه حفظ فرزندانشان از بدي‏ها دين است همان طور كه حضرت علي(ع) مي‏فرمايند: «الدين يعصم؛2 دين حافظ و نگهبان انسان از بدي‏هاست.» و در بيان نوراني ديگري مي‏فرمايند:

«عليكم بلزوم الدين و التقوي اليقين و فمن احسن الحسنات بهن ينال رفيع الدرجات؛ ملازم و همراه با دين و تقوا و يقين باشيد، زيرا اينها بهترين نيكي‏ها هستند و به وسيله اينهاست كه انسان به بالاترين درجات مي‏رسد.»3

همان طور كه ملاحظه مي‏كنيد سفارش حضرت به ملازم بودن با دين است كه انسان را به بالاترين درجات مي‏رساند. و بهترين نيكي‏ها برخورداري از دين و تقوا و يقين است. و خسارت و غبن زماني است كه انسان دچار فساد در دين شده باشد و دين او رو به تباهي رود.

اينها باورها و اعتقادات قلبي است كه والدين بايد از آن برخوردار باشند و به آن ايمان بياورند كه زيباترين مصلحت‏ها در دينداري و بالاترين خسران‏ها، مفسده در دين است. و اين باور و اعتقاد را بايد به فرزندان خود القا نمايند. در حالي كه متأسفانه حتي ما در گفتگوهاي خود با بچه‏ها مكرر مطرح مي‏كنيم اگر تو دانشگاه قبول نشوي بدبخت مي‏شوي، آينده و سعادت و خوشبختي تو در گرو موفقيت‏هاي تحصيلي توست. و اين از القائاتي است كه مكرر سعي در دروني كردن آن داشته‏ايم ولي كمتر با آنها در رابطه با آثار دينداري، نقش آن در سعادت و خوشبختي او سخن گفته‏ايم و انتظار هم داريم كه او ديندار باشد و معتقد!

اين در حالي است كه در آموزه‏هاي ديني، بيشترين تأكيد و اهتمام نسبت به تبيين آثار دين و نقش حياتي و سازنده آن در ايجاد امنيت و آرامش وجود دارد و نهايتا قرار گرفتن در مسير سعادت و خوشبختي را منوط به اطاعت الهي و دينداري، مي‏دانند. در اين راستا مي‏فرمايند:

«مفارقة الدين، مفارقة الامن؛4 مفارقت از دين، باعث جدايي از امنيت و آرامش است.»

«من لا دين له لا نجاة؛5 فردي كه دين ندارد اهل نجات نيست.»

«الا و انه لا يضركم تضييع شي‏ء من

يكي از رسالت‏هاي

اساسي والدين

پرورش حس مذهبي

و ايجاد مهارت‏هاي لازم در

توانمندي كافي

براي حفظ دين است.

دنياكم بعد حفظكم قائمة دينكم. الا و انه لا ينفعكم بعد تضييع دينكم شي‏ء حافظتم عليه من امر دنياكم؛6 بيدار باشيد به درستي كه بعد از حفظ ستون خيمه دينتان، نابودي چيزي از امور دنيا به شما ضرر نمي‏زند. همانا بيدار باشيد كه بعد از نابودي دينتان، آنچه از امور دنيا حفظ نموده‏ايد براي شما نفعي ندارد.»

بعضا مشاهده مي‏شود خانواده‏ها براي فراگيري زبان انگليسي، كامپيوتر و وسائل هنري مبالغ هنگفتي را هزينه مي‏كنند ولي حاضر نيستند براي ارتقاي بينش و معرفت ديني كه مانع آسيب‏پذيري ديني است، سرمايه‏گذاري مادي و معنوي نمايند. زيرا همان طور كه گفته شد هنوز اين باور و اعتقاد در درون برخي از ما نهادينه نشده است كه دين مايه نجات است، دين است كه مايه آرامش و امنيت است و نهايتا حفظ دين و دينداري است كه راه به سوي همه كمالات و خيرات انسان مي‏گشايد. و به همين جهت هنگام گفتگو با فرزندانمان با آن جديت و اهتمامي كه روي نقش امور ديگر در آينده تأكيد مي‏كنيم به نقش دين در زندگي آينده آنان تأكيد نمي‏ورزيم.

ثمره چنين تفاوتي، فقر فرهنگي و معرفتي در حوزه معارف دين در دوران جواني و بزرگسالي است و فقر و ضعف فرهنگي در حوزه معارف ديني نيز فراهم‏كننده، زمينه آسيب‏پذيري جوانان در گرايش‏هاي ديني خواهد بود.

به هر حال براي استحكام عقيدتي و ديني افراد و مقابله با تهاجمات فرهنگي و به بيان ديگر مهارت‏يابي براي دفاع از دين و ارزش‏ها، تمسك به قرآن و اهل‏بيت يك راهكار عملي و مؤثر است.

مربيان به عنوان عناصر تأثيرگذار بايد از سنين كودكي و خردسالي، ذهن و قلب پاك فرزند خود را با معارف زلال و گواراي قرآن و حديث آشنا و مأنوس كنند. در انديشه امام علي(ع) اولين سنگ بناي تربيت ديني و اسلامي كودك، آشنايي با تعاليم قرآن و احكام اسلام و حلال و حرام الهي است و خود چنين اقدامي براي فرزند خود امام حسن(ع) داشته‏اندچنان كه مي‏فرمايند من تربيت تو را با آشنايي تو با تفسير قرآن و احكام الهي آغاز نمودم.

به هر حال هر چه شناخت و يقين انسان از قوت و استحكام بيشتري برخوردار باشد از مهارت بيشتر و شايسته‏تري براي حفظ دين برخوردار خواهد بود. كما اينكه حضرت علي(ع) مي‏فرمايند: ثمره و فائده شناخت، حفظ و بقاي دين است.7

و در روايت ديگري وارد شده است «و اذا اراد اللّه‏ بعبد خيرا فقّهه في الدين؛ هر گاه خداوند براي بنده‏اي اراده خير و نيكي نمايد او را در دين فقيه و ريزه‏بين مي‏نمايد.»

تفقه در دين، سعي در پيدا كردن معرفت ديني از عمده عوامل جهت مهارت‏افزايي در حفظ دين است و بايد مربيان بالاخص والدين به اين مسئله توجه جدي مبذول نمايند.

براي جمع‏بندي نهايي اين محور به اين كلام نوراني بزرگ‏ترين مربي جهان اسلام حضرت رسول اكرم(ص) اشاره مي‏كنيم كه در باره مادران و پدران دوره آخرالزمان است. ايشان فرمودند: «ويل لاولاد آخرالزمان من آبائهم. فقيل يا رسول اللّه‏! من آبائهم المشركين؟ فقال لا من آبائهم المؤمنين لا يعلمونهم شيئا من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسير من الدنيا فانا منهم بري‏ء و هم مني براء؛8

پيامبر اكرم(ص) به بعضي از بچه‏ها نگاه كردند و سپس فرمودند: واي به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! گفته شد: از پدران مشرك آنها شكايت داريد؟ فرمودند: خير، از پدران مؤمن آنها كه چيزي از واجبات ديني به آنها آموزش نمي‏دهند و اگر خود فرزندان به دنبال فراگيري معارف ديني باشند آنها را از آن منع مي‏كنند و نسبت به فرزندان به متاع اندك و كم‏ارزش دنيا راضي مي‏شوند، من و چنين پدراني از همديگر بيزار هستيم.»

واقعيت تلخ اين است كه بخش زيادي از آسيب‏هاي ديني جوانان در عصر حاضر معلول سهل‏انگاري در امور ديني و اهتمام جدي و رضايت به موفقيت بچه‏ها در امور دنيايي است.

در قسمت پاياني بحث، شش محور ديگر از مهارت‏هاي لازم را بازگو خواهيم كرد.


1 ـ نهج‏البلاغه، شرح ابن‏ابي‏الحديد، ج20، ص333، حكمت 817.

2 ـ غررالحكم، ص86.

3 ـ تصنيف غررالحكم، حديث 1427.

4 ـ همان، ص86.

5 ـ همان، حديث 1435.

6 ـ نهج‏البلاغه، خطبه 172.

7 ـ غررالحكم، ص85.

8 ـ مستدرك الوسائل، ص35.

/ 1