امام و امات انديشهها: زن و باورها «آخرين قسمت»
مجتبي محدث يادآوري
گفتيم كه امام خميني«ره»، ديدگاه مشخص و بدون ابهامي در باره «زن» دارند. در نگاه امام «زن» يك موجود برتر است كه ميتواند هم خود و هم جامعه بشري را در راه نيل به سعادت و نيكبختي رهنمون سازد؛ بررسي دقيق بينش امام، با طرح نظرات آن بزرگوار، پيرامون سه محورِ «مقام شايسته زن»، «استعدادها و تواناييهاي زن» و «حقوق و اختيارات زن» صورت گرفت.به منظور مقايسه و در تلاش براي عينيتر ساختن عمق و عظمت و تفكر امام راحل به طرح پندار طرفداران «كشف حجاب» در باره زن پرداختيم و روشن ساختيم كه دستگاه تبليغي «كشف حجاب» با وجود آنهمه شعار و تبليغات پيرامون حقوق و آزادي زن، تفكري مثبت و بينشي مشخص نسبت به «زن» ندارد؛ اينان تنها هنرشان! اين است كه «زن» را به اسارت «ظاهر» كشاندهاند.در مقابل ديدگاه امام، پندار ديگري نيز، وجود دارد كه آن را تحت عنوان «در پرده نگه داشتن زن» معرفي نموديم. بررسي ديدگاه صاحبان اين پندار را، كه در واقع، «زن» را به دليل «ظاهر» به اسارت كشاندهاند، آغاز كرديم كه مجال سخن در آن قسمت به پايان رسيد.اينك به شرح آنچه ناتمام ماند ميپردازيم. دو گروه، يك مقصد
كساني كه زن را «خانهنشين» و «پردهنشين» ميخواهند و هرگونه حضور اجتماعي و فعاليت خارج از خانه را براي او ممنوع ميشمرند، خود به دو گروه تقسيم ميشوند. به بيان ديگر، انگيزهها و دلايل هر كدام براي صدور حكم خانهنشيني زن، تفاوت ميكند. براي روشن شدن اين انگيزهها و دلايل، بهتر است با هر دو گروه آشنا شويم:گروه اول، كساني هستند كه زن را موجودي درجه دوّم ميدانند و معتقدند خلقت و تكوين او با ضعف و ناتواني همراه بوده است. اول مرد است و پس از او زن در جايگاه دوّم قرار ميگيرد.؛ به همين دليل مرد، از جايگاه، مقام، حقوق و شأن ويژهاي برخوردار است؛ نتيجه اينكه مرد، حق دارد در باره «زن» و شيوه زندگي او تصميم بگيرد.گروه دوّم كساني هستند كه زن را همسان، همشأن و همراه مرد ميدانند، اما در عين حال خانه را بهترين جايگاه براي او ميشمرند. در خانه ماندن زن، باعث حفظ او از آفتها ميگردد و اين محترم شمردن خود اوست؛ خصوصا اينكه در شرايط دوران طاغوت هرگونه حضور اجتماعي براي زن، مفاسد و زيانهاي فراواني را به دنبال داشت. در هر صورت نوعي مصلحت انديشي اين گروه را وادار ميكند كه زن را در داخل خانه باقي نگه دارند.امام خميني ديدگاه مشخص و بدون ابهامي در باره «زن» دارند.همانگونه كه ملاحظه كرديد، نتيجه عملي اين دو گونه برداشت يكي است و آن خانهنشين شدن زن است. شايد از ما بپرسيد كه منظور از «خانهنشيني» زن چيست؟ اگر منظور اين است كه وظيفه اصلي زن، در خانه ماندن و به وظايف مادري پرداختن است، خوب، اين كه اشكالي ندارد، اين موضوع هميشه مورد توصيه بزرگان بوده است و عملاً نيز در حال حاضر، زنها بيشترين تلاش را در جهت رسيدگي به امور خانه و تربيت فرزندان، انجام ميدهند؛ پس اشكال اين شيوه در كجاست؟بله، اشكال در يك نكته بسيار دقيق است، ما به هر دليلي تنها وظيفه زن را در خانه ماندن بدانيم، نتيجه اين ميشود كه در حد همان وظايف داخل خانه براي او، ارزش و اعتبار قائل شويم؛ خطر در اينجا بروز ميكند كه خانه را نيازمند يك خدمتكار بدانيم و زن را تنها موجودي بشناسيم كه ميتواند اين نياز را برطرف نمايد. بنابراين درس خواندن و باسواد شدن، در جريان مسائل جامعه قرار گرفتن، امكان بروز استعدادها و خلاقيتها را پيدا كردن، به عنوان يك نيروي اجتماعي در معادلات سياسي حضور پيدا كردن، ضرورتهاي جامعه به نيروي متخصص بانوان را برطرف كردن و... همه از مسائلي ميشود كه ديگر براي زن، كه لازم است در خانه بماند، بيفايده و بيحاصل است. آنكه ميخواهد غذا بپزد، لباس بشويد و خياطي و جارو كند، از بچهها مراقبت نمايد ديگر به اين چيزها نيازي ندارد. اين همان ورطه خطرناكي است كه پيروان اين شيوه زندگي زن، در آن ميغلطند، خصوصا انگيزه كساني كه «زن» را به «خانهنشيني» ميكشانند با هم يكسان نيست.گروه اوّل كه اصولاً زن را موجودي درجه دوم، ميدانند.براي آشنايي بيشتر با ديدگاه اين افراد، كه زن را چگونه ميشناسند و او را چگونه موجودي ميپندارند و اينكه در نگاه ايشان زن، از چه ديدگاه و منزلتي برخوردار است، نمونههايي از نظريات و نوشتههاي مربوط به آنان را با هم مرور ميكنيم.نمونه اوّل
كتابي با عنوان «فوارق بينالرجل والمرأة» ـ تفاوتهاي بين مرد و زن ـ نكات بسيار قابل توجهي را در اين باره عرضه ميكند. اين كتاب 7 سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، يعني سال 1350، منتشر شده است. بدون هرگونه مقدمهاي شما را با مطالب آن آشنا ميكنيم. ابتدا، نويسنده هدف از نوشتن كتاب را اينگونه شرح ميدهد:«من ميخواهم اين موضوع را روشن نمايم كه هم از نظر دين اسلام و هم از نظر عقلا و دانشمندان، زن همتاي مرد نيست و از آنجايي كه زن در خلقت، خلق و خوي و ويژگيها همانند مرد نيست بنابراين مستحق مقام و منصبي كه مرد شايسته آن است نميباشد. زن حق ندارد از حدود خود تجاوز كند و پاي را از گليم خويش بيرون بگذارد، او نبايد شانه به شانه مرد و در صف مردان قرار بگيرد. زن از نظر قواي بدني و نيروي عقلاني از مرد ضعيفتر است.»(1)در اين كتاب 112 عنوان مورد بررسي قرار گرفته است. نويسنده، اين 112 مورد را به عنوان شاهدي براي اثبات ادعاي خود آورده است كه زن، يك موجود ناقص، ضعيف، غيرقابل اعتماد و درجه دوّم است و به دليل همين ضعفها و كاستيها از يك طرف و جذابيتهاي ظاهرياش ـ كه اين يكيهم براي مرد است ـ از سوي ديگر لازم است، تنها در خانه بماند و هيچ نخواهد و هيچ نگويد. اگر بپرسيد، پس، زن از چه اختياراتي برخوردار است و چه كارهايي را ميتواند انجام بدهد، آقاي نويسنده كتاب به شما چنين پاسخ خواهد داد:«زن ميتواند همراه با مرد و دوشادوش او در برطرف كردن نيازهاي خانه و اداره امور كوچك و بزرگ آن و هر چه كه مربوط به نظافت و تنظيم كارهاي خانه است، تلاش و فعاليت نمايد، امّا هنگامي كه از محدوده وظايف خانگي فراتر برويم، زن بايد توقف كند و مرد به حركت ادامه دهد، چرا كه خارج از محدوده كارهاي مربوط به خانه و خانهداري، زن ناتوان و عاجز از همراهي مرد است»(2)در اين ديدگاه تمام خصوصيات و ويژگيهاي طبيعي زن و تفاوتهاي طبيعي موجود در خلقت زن و مرد، به عنوان دلايلي براي اثبات ناتواني و ضعف زن، به كار گرفته شده است. توجه به برخي از عناوين صدودوازدهگانهاي كه به آن اشاره رفت، ميتواند موضوع را روشنتر نمايد:«ـ هم از نظر عقل و هم از نظر شرع، مرد از زن، برتر است.- زن نقص بيشتري دارد و در حواس پنجگانه از مرد ضعيفتر است.ـ زن مورد مشورت قرار نميگيرد و به نظرش توجهي نميشود.ـ زن، براي خوردن غذا دعوت نميشود.ـ به زن، خواندن و نوشتن، آموخته نميشود.ـ زن بدون اجازه شوهر، نميتواند در اموال خودش تصرف نمايد.ـ به هنگام وضوء، مرد دست را از طرف بيرون ميشويد و زن از طرف داخل.ـ زن نبايد در نماز جمعه شركت كند.ـ دخترباكرهبدوناجازه ولي نميتواند ازدواج كند ولي پسر ميتواند.ـ اختيار طلاق در دست مرد است و زن چنين اختياري ندارد.ـ كفن مرد از سه تكه پارچه تشكيل شده و كفن زن پنج تكه است.ـ زن ميبايست عده وفات نگه دارد در صورتي كه مرد، چنين وظيفهاي ندارد.ـ سهم مرد در ارث دو برابر سهم زن است.»!اين موارد، در يك تحليل و بررسي خلاصه ميتواند اينگونه مورد ارزيابي قرار گيرد كه، نويسنده يا اصولاً آنچه را كه جزء دستورات ديني نيست، به عنوان دستورالعمل ديني مورد تأكيد قرار داده است. و يا اينكه از دستورالعملها و احكام ديني، اشتباها نتيجه گيري كرده و آنها را به حساب ضعف و ناتواني زن گذاشته است.ارزش و اعتبار «زن» در صورتي كه «خانهنشين» باشد، در حد همان كارهاي خانه محدود ميشود.نمونه دوّم
يكي از آثار بسيار ارزشمند استاد شهيد مطهري، كتاب «مسأله حجاب» است. اين كتاب تأثيرات بسيار زيادي در جهت روشن ساختن ديدگاهها و نظرات اسلام در باره حجاب و طبيعتا، «زن» از خود بجاي گذاشته است. انتشار «مسأله حجاب» در دوران ستمشاهي باعث شد كه استاد شهيد از طرف هر دو جريان، يعني هم طرفداران كشف حجاب و هم طرفداران خانه نشيني زن، مورد هجوم واقع شود. از آنجايي كه كتاب، به روشني و با استدلال و منطق دلايل و ضرورتهاي «حجاب» را بر ميشمرد و لزوم رعايت آن را در همه شؤون اجتماعي گوشزد مينمايد، به مذاق دستگاه تبليغاتي «كشف حجاب» خوش نميآيد؛ آنها مسأله حجاب را قديمي و كهنه ميدانستند و طرح آن را از جانب استاد مطهري، واپسگرايي ميشمردند. از طرف ديگر اين كتاب، حضور زن در خارج از خانه و شركت در اجتماعات را مجاز ميشمرد. در اين مورد استاد شهيد چنين استدلال ميكند كه چون پوشاندن صورت و دستها تا مچ، واجب نيست بنابراين زن ميتواند آزادانه، ضمن حفظ حجاب و رعايت حريم و حدود شرعي، در اجتماعات حاضر شده و به فعاليتهاي مفيد اجتماعي بپردازد، اين موضعگيري نيز به مذاق طرفداران «خانهنشيني زن» خوش نميآمد و لذا، استاد را مورد حمله و انتقاد قرار ميدادند. يكي از اين افراد در اعتراض به شهيد مطهري، مطالبي را در مخالفت با كتاب «مسأله حجاب» نوشته است كه اين مطالب همراه با پاسخهاي شهيد مطهري به موارد اعتراض، مجموعا در كتابي تحت عنوان «پاسخهاي استاد» منتشر شده است. آنچه به عنوان شاهد مثال براي بحث ما، به عنوان نمونه دوّم مورد توجه است، عبارتهايي است كه آن شخص در مخالفت با نظرات شهيد مطهري، نوشته است. در اعتراض به اين نظريه استاد كه «پوشاندن چهره و دستها تا مچ، واجب نيست بنابراين زن ميتواند هر نوع كار از كارهاي اجتماعي را عهدهدار شود فقط به شرط اينكه حجاب و پوشش خود را رعايت نمايد»، آن فرد مخالف چنين نوشته است:خطر در اينجا بروز ميكند كه خانه را نيازمند يك خدمتكار بدانيم و «زن» را تنها موجودي بشناسيم كه ميتواند اين نياز را برطرف نمايد.«رعايت اين فلسفه وقتي امكان دارد كه زن، محصور در خانه باشد و الاّ هرچه پاي زن به اجتماع بيشتر باز شود زمينه براي تمتعات عمومي و زنا فراهمتر ميگردد. به علاوه مؤلف ميداند كه طبقهاي كه به حجاب ايراد ميگيرند، هدف نهايي آنها آزادي تمتعات جنسي است و آنها هرگز راضي نيستند كه زن بدون آرايش و پوشيده وارد اجتماع شوند.»(3)آنچه از اين عبارت و ساير اعتراضات ايشان به استاد مطهري فهميده ميشود، اين است كه كارها تنها با «محصور ماندن زن در خانه» درست ميشود و اگر زن، به هر ضرورتي، پاي را از خانه بيرون گذارد، فساد و انحراف همه جا را فرا خواهد گرفت؛ آيا كسي كه چنين ديدگاهي دارد، ميتواند راجع به زن، به گونهاي مثبت بينديشد؟ و او را فعال، خلاق و مؤثر بداند؟ بيترديد در نظر اينان چون، زن ذاتا يك موجود ضعيف و غيرقابل اعتماد است، هميشه بايد تحت نظر و مراقبت مرد قرار داشته باشد و مرد فقط با در خانه نگه داشتن اوست كه ميتواند از عهده اين كار برآيد.!نمونه سّوم
قبل از هر توضيحي به اين جملات توجه فرماييد:«...زن ديروز پيوسته به خانهداري مشغول بود و فرزند آوردن را براي خويش افتخاري ميدانست. سالها با يكيدو پيراهن ميگذرانيد. لباسهاي پينه كرده ميپوشيد، از خرجي خانه پسانداز ميكرد و نواقص زندگي را بر دوش شوهر سبك ميگردانيد. زن ديروز، روز ولادت خود را نميدانست و يا فراموش كرده بود و اگر هم به خاطرش ميآمد كه آن روز را جشن نميگرفت و از شوهر انتظار تبريك و هديهاي نداشت. همواره از شوي خود راضي و ممنون بود... زن ديروز از شوهرش آقاتعبير ميكرد و خود را مطيع و فرمانبردار او ميدانست. او اطاعت شوهر را مايه سربلندي و افتخار ميشمرد. زن ديروز خوش داشت كه شوهرش، در سال به مسافرتي برود تا حالش خوب و تنش ساز گردد. هنگامي كه شوهر از سفر باز ميگشت خود را طلبكار سوغات نميدانست. زن بايد با چادر سياه به خانه شوهر بيايد و با چادر سفيد از خانه شوهر برود... او هميشه ميكوشيد خود را با وضع شوهر تطبيق دهد و آنچه شوهرش ميخواهد، همان باشد چون خواستهاي از خود نداشت خواسته او خواسته شوهر بود.»(4)عدهاي تفاوتهاي طبيعي موجود در خلقت زن و مرد را به عنوان دلايلي براي اثبات ناتواني و ضعف زن، پنداشتهاند.آيا همه مشكلات تنها با «محصور ماندن زن در خانه» برطرف ميشوند؟اين جملات از كتاب «زن و آزادي» ـ كه در سال 1342 منتشر گرديده استـ نقل شد. اين كتاب به درستي بر روي عوارض ناشي از به اصطلاح، آزادي غربي موجود در دوران پهلوي انگشت ميگذارد. صدها مورد از فجايع و بدبختيهايي كه بر سر زنان اين مرز و بوم آمده است را مطرح مينمايد وبه خوبي اين مسأله را روشن ميكند كه بيبندوباري، جز نابودي زن، هيچ نتيجه ديگري را در بر ندارد. اين جهتگيري كتاب كاملاً درست و منطقي است، اما وقتي كه كتاب به بررسي موضوع «زن و شوهرداري» ميرسد، به جملاتي كه ذكر شد ميپردازد. تأكيد ما بر روي بخشي از اين جملات است، اين تصور كه زن بايد فقط در خانه بماند و هرگونه فعاليت اجتماعي براي او ممنوع باشد، نتايجي را در بر دارد كه گوشهاي از آن را ملاحظه فرموديد. «زن خوب» كه تحت عنوان «زن ديروز» معرفي ميشود و توصيه ميگردد، همان ميشود كه پيشتر گفتيم، در خانه بماند، هيچ نخواهد و هيچ نگويد، مطيع و فرمانبردار محض باشد.ميگويند وظايف مرد در خارج و زن در داخل خانه قرار داده شده است و زن مسؤوليت كارهاي خانه را بر عهده دارد، امّا باز ميبينيم كه در داخل خانه نيز عملاً او را از داشتن هرگونه حقي محروم، ميخواهند.نمونه چهارم
به هنگام بررسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در مجلس خبرگان اوّل، به طور پراكنده و در نطقهاي بعضي نمايندگان نيز شاهد بروز نگرانيهايي در مورد خروج زنان، از محدوده خانه ميباشيم، به سخنان يكي از نمايندگان توجه فرماييد:«موضوع ديگر مربوط به زنهاست كه از مطاوي احكام اسلامي چنين معلوم ميشود كه نماز جمعه و جهاد از زن برداشته شده و با اينكه نماز خواندن در مسجد ثواب بسيار زيادي دارد، حتي هر نمازي در مسجدالحرام ثواب يك ميليون نماز دارد، طبق روايتي كه در عروةالوثقي است كه خود بنده آن را ديدهام، اگر زن نماز را در منزل خودش بخواند افضل است. يكي از علماي قم يك نامهاي براي بنده نوشته است و نامهاي هم از مدرسين خارج رسيده است كه شصت روايت را جمع كرده كه زنها حق تصدي امورات و ولايت و حكومت و اين كارها را ندارند. حالا كاري به اين حرفها ندارم، عرض من اين است بعضيها با اينكه مسؤوليت كارهاي خانه را بر عهده زن ميدانند، با وجود اين در داخل خانه نيز عملاً او را از داشتن هرگونه حقي محروم ميخواهند.كه بيش از اين به اختلاط زن و مرد كمك نكنيد. ما هر دو زمان را درككردهايم، در سابق كه زنها در منزل بودند ديديم كه چه جور خانه را اداره ميكردند، چه صفايي بود، بچهها خوب تربيت ميشدند، ملاحظه رفاقت و درستي بچهها ميشد، ملاحظه نشست و برخاست بچهها ميشد كه دروغ نگويند و مرتكب كارهاي بد نشوند، حالا خانم به اداره ميرود و مرد هم سر كار خود ميرود، در اين ميان بچه بدون سرپرست ميماند، بنده كسي را خداي ناكرده متهم به بيعفتي نميكنم ولي قهرااتفاق ميافتد چون زنها مختلف هستند و خوب و بد در همه هست. شما وضع خانواده را نگفتيد، اساس خانواده بر زن نهاده است و او هم كار زيادي بعهدهاش ميباشد، بيكار نيست، نه اينكه اسلام به زنها ظلم كرده باشد. مثلاً مردي كه از صبح تا شب براي تهيه ما يحتاج زندگي تلاش ميكند، اين تلاش براي زن و بچهاش ميباشد و دلش براي زن و بچهاش بيشتر از خودش ميسوزد. در موقع رأي دادن مگر ملاحظه زن و بچهاش را نميكند؟ اسلام نخواسته كه اختلاط بين زن و مرد باشد...»(5)اين سخنان، بيان كننده وجود ديدگاهي است كه حتي پس از پيروزي انقلاب نيز ادامه داشته است و بيترديد هنوز هم در گوشه و كنار وجود دارد. اين ديدگاهها ناشي از همان شناخت ناقص از زن است كه زن، شايستگي لازم براي سرپرستي و مديريت را ندارد. براي اينكه دريابيم واقعا، عدهاي از افراد، زن را قادر و شايسته براي انجام كارها نميدانند و همه ماجرا بر سر خانه ماندن نيست به گوشهاي ديگر از مذكرات انجام شده به هنگام بررسي اصل بيستويكم قانون اساسي توجه فرماييد:اصل بيستويكم قانون اساسي ميگويد:«دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامي تضمين نمايد و امور زير را انجام دهد:1ـ ايجاد زمينههاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او2ـ حمايت مادران، بالخصوص در دوران بارداري و حضانت فرزند در بررسي قانون اساسي در مجلس خبرگان اول شاهد بروز نگرانيهايي از حضور زن در اجتماع هستيم.و حمايت از كودكان بيسرپرست3ـ ايجاد دادگاه صالح براي حفظ كيان و بقاي خانواده4ـ ايجاد بيمه خاص بيوگان و زنان سالخورده و بيسرپرست5ـ اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولي شرعي.»يكي از مخالفتهاي عمدهاي كه در مباحث مربوط به اين اصل صورت ميگيرد، پيرامون بند پنجم آن است كه اعطاي قيموميت به مادران شايسته را تضمين مينمايد، به گوشهاي از اين مخالفتها توجه فرماييد:«در بند پنجم هم همينطور است، مبناي شرعي ندارد، اولاً وظيفه دولت نيست، اين وظيفه مجتهد است و نايب مجتهد و يا دادستان است كه براي صغاري كه آنها ولي ندارند قيم معين كنند و اگر به طور مستمر اين را بخواهيم در اينجا ذكر كنيم باز مبناي شرعي ندارد»(6)و يا نماينده ديگري ميگويد:«بنده با بند اخير ـ همين بند پنجم ـ مخالف هستم»(7)«اعطاي قيموميت هم، با ولي يا نايب ولي شرعي است، يعني كسي كه از طرف ولي براي اين سمتها تعيين شده، بنابراين ممكن است ربطي با دولت پيدا نكند و بعلاوه لازم نيست قيموميت به مادران شايسته داده شود. ممكن است در بعضي مواقع به عللي و جهاتي غير مادر را انسب بدانند، براي اينكه كارهاي بيشتري را ميتواند تقبل كند و به عهده بگيرد»براي دريافت روشنتر مخالفتها، توجه به سخنان نماينده زن عضو مجلس خبرگان در پاسخ به مخالفين ميتواند جالب توجه باشد:«... در بند ديگر آمده است كه اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته، يعني مادري كه شايسته است و لياقت دارد قيموميت فرزندش را به عهده ميگيرد. يكي از برادران گفتند كه «شايستهتر»، من سؤال ميكنم كه اگر بچهاي پدري داشت و مرد ديگري شايستهتر از اين پدر بود آيا قيموميت فرزندش را به آن مرد ميداديد؟ پس در اينجا هم مادر شايسته، ارجحيت و اولويت دارد، چون بچه تعلق به او دارد. خود قرآن ميفرمايد «وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ» بچه مال مادر است، اين را از در نگاه بعضي، اصولاً شايستگيهاي زن براي سرپرستي و مديريت، مورد ترديد است.او نگيريد، همه زندگي و جانش را روي بچهاش گذاشته است. چرا بايد بچه را از او بگيرند؟ حالا اگر شايستهتر از مادرش بود، خوب باشد، من هم ممكن است شايستهتر از مادر يك بچهاي باشم، بايد بچه مردم را نگهداري كنم؟ و اينكه فرمودند چرا دولت اين قيموميت را عطا كند، دولت اسلامي است و زير نظر امام كار ميكند و با همان اصل ولايتفقيه. ما ميخواهيم كه امام توجه خاصي روي مسائل زنان بفرمايند.»(8)البته اصل فوق، به عنوان اصل بيستويكم قانون اساسي با رأي اكثريت بالاي نمايندگان مجلس خبرگان به تصويب رسيد و به عنوان يكي از نقاط برجسته و نمونهاي از ويژگيهاي تحسينبرانگيز قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران باقي ماند.كوتاه در باره نمونهها
نمونههاي ذكر شده ميتواند در مجموع ما را با پنداشتي كه تحت عنوان «در پرده نگه داشتن زن» وجود دارد، آشنا سازد. در ابتداي بحث در همين شماره گفتيم كه صاحبان اين پندار، يا تحت تأثير برداشتهاي ناصحيح از متون ديني هستند و يا تحث تأثير جريانات مروج بيحجابي و بيبندوباري كه به عنوان يك راه مقابله با فساد، زن را در حصار خانهها محبوس كردهاند و از اينجا به نتايجي دست يافتهاند كه بينش آنان نسبت به زن را شكل ميبخشد.انتساب اين رويه و پنداشت به باورهاي ديني و منابع اسلامي، باعث گرديده است كه يكي از محورهاي تبليغات غرب و استعمارگران عليه تعاليم اسلامي از همين ناحيه شكل بگيرد. آنان كه خود، زن را در مسلخ فرهنگ برهنگي به قرباني اميال سركش سردمداران قدرت و ثروت بردهاند و منجلاب عفن و جهنم سوزان بيبندوباري و فساد را براي او به ارمغان آوردهاند، تعاليم و دستورات ديني را متهم به تضييع حقوق زن و ظلم به او مينمايند و حال آنكه تنها در باورهاي صحيح ديني است كه زن هم بر مسندامام خميني همواره با دو جريان «بيديني» و «بدفهمي ديني» روبهرو و رودررو بودهاند.وقتي سخن از تأثير امام در حيات اجتماعي زن ميگوييم، منظورمان فقط شركت زنان در راهپيمايها و تظاهرات نيست.استقلال، شخصيت، حريت و آزادگي تكيه ميزند و هم دروازههاي سعادت و رستگاري را بر روي خود ميگشايد. اين مطلب را به وضوح در نگاه و برداشت امام از «زن» در يافتيم و گفتيم كه چشمهسار تفكر زلال امام خميني(ره)همان تعاليم و منابع ديني و اسلامي است.يك بار ديگر در منظر امام
امام خميني ـ كه در دوران معاصر دين را به عنوان يك نظام منسجم اجتماعي و يك سيستم كارآمد حكومتي معرفي كرده است ـ همواره با دو جريان بيديني و بدفهمي ديني، روبهرو بوده است. در موضوع مورد بحث ما نيز به خوبي روشن شد كه امام، در واقع با همين دو جريان رودررو ميباشد. از سويي جريان ضدديني منشعب از فرهنگ بيبندوباري غرب كه در ايران به كشف حجاب و تبعات آن منتهي شد و از سوي ديگر، جريان بدفهمي ديني كه با برداشتها و نتيجهگيريهاي ناصحيح از متون و منابع ديني و در عين حال تحت تأثير جريان مقابلش، به خانهنشيني و پردهنشيني زن، منجر گرديد.امام، فرهنگ تعادل را در باره زن، معرفي ميكند و رعايت اصول، دستورات و موازين ديني را، تنها راه سعادت زن ميشمرد. آنچه از ديگران در اين شماره نقل شد و نمونههايي كه ارائه گرديد، به وضوح با حركت و مباني امام در تعارض است. امام گرچه در مصاحبهها و سخنرانيها به اين موضوع اشاره كردهاند كه اسلام، زن را محبوس در حصارها نميخواهد، اما در عين حال روش عملي و اجرايي امام در جريان انقلاب و پي ريزي نظام اسلامي، خود بهترين گواه بر تفكر و شيوه بنيانگذار جمهوري اسلامي در اين باره است.اينكه امام، زن را به صحنههاي انقلاب كشانيد و راهپيماييها و انتخابات مختلف را با حضور زنان، پرشكوهتر برگزار كرد و يا در دوران جنگ با نقشآفريني زن، حساسترين و پيچيدهترين گذرگاهها را پشت سر گذاشت همگي از اهميت و ويژگي خاص خود برخوردار ميباشند، اما همه عظمت كار، در اين موارد نيست؛ اگر چنين باشد، اينك كه بسياري از موارد فوق، دوران خود را پشت سر گذاشتهاند و ما ديگر نه جنگي داريم و نه تظاهرات و راهپيمايي در زير باران گلولهها، پس نقش و تأثير حضور زن، نيز ميبايست به پايان رسيده باشد؟ حال آنكه ميبينيم، بيترديد، چنين نيست.اگر يك بار ديگر نيمنگاهي به آنچه تاكنون گفتيم بياندازيم و سعي نماييم كه شرايط اجتماعي آن روزها را تصور نماييم و بينديشيم كه چه نوع برداشت و پنداشتهايي در باره زن، وجود داشته است و سپس مقايسهاي با نقش امروز زنان، در نظام و موقعيت آنان در اجتماع به عمل آوريم، آنگاه به روشني در خواهيم يافت كه وقتي سخن از تأثير امام در حيات اجتماعي زن ميگوييم، منظورمان فقط شركت زنان در راهپيماييها و تظاهرات نيست.امام بنايي را پيريزي كرده است كه زن مسلمان، بتواند به راحتي هم در فضاي خانه و هم در فضاي اجتماع، حضوري مؤثر همراه با آسايش خاطر داشته باشد. امام زن را به گونهاي معرفي ميكند كه توانايي انجام مهمترين كارها و قدرت پذيرش حساسترين مسؤوليتها را دارا ميباشد؛ او ميتواند به تناسب شرايط براي ايفاي نقش در خانه يا در اجتماع و يا در هر دو جايگاه قرار بگيرد. امام نه لازمه حضور زن در خارج خانه و صحنههاي مختلف اجتماعي را، بيبندوباري و بيحجابي ميداند و نه شرط اساسي و تنها راه براي حفظ عفاف و مصونيت از آفات را حضور حصرگونه در خانه ميشمرد.آنچه به انجام رسيد، تلاشي براي آشنايي با بينش امام در باره «زن» و شناخت جايگاه ارزشي او در نظام فكري و ارزشي امام راحل بود. و آنچه باقي ميماند طرح نظريات اجتماعي و راه حلهاي عملي ارائه شده از سوي آن بزرگوار براي پيريزي حيات فردي و اجتماعي زن در زمينههاي مختلف خانواده، حجاب، سياست و حكومت، حقوق و تعليم و تربيت است كه فرصتي ديگر ميطلبد. با ارائه سومين قسمت اين سلسله مقالات طرحي كه براي اين نوبت در نظر گرفته شده بود به پايان ميرسد و در انتظار توفيق رسيدن نوبتي ديگر ميمانيم. ختم سخن با اين اشاره باشد كه امام، زن را شايسته شايستگيهاي بسيار ميداند زن در صورتي به اين شايستگيها دست خواهد يافت كه مكتب امام در باره خودش را بشناسد، باور كند و عمل نمايد. منابع:
فوارق بينالرجل والمرأة,safhe=5 پاسخهاي استاد,safhe=47 زن و آزادي,safhe=200 مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي,safhe=611 مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي 2و1ـ فوارق بينالرجل والمرأة، ص5. 3ـ پاسخهاي استاد، ص47. 4ـ زن و آزادي، ص200. 5ـ مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي، ص611. 7و6ـ همان، ص1738و1739. 8ـ همان، ص1744و1745.