امام و امامت اندیشه ها: زن، باورها و پندارها (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام و امامت اندیشه ها: زن، باورها و پندارها (3) - نسخه متنی

مجتبی محدث

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام و امات انديشه‏ها: زن و باورها «آخرين قسمت»

مجتبي محدث

يادآوري

گفتيم كه امام خميني«ره»، ديدگاه مشخص و بدون ابهامي در باره «زن» دارند. در نگاه امام «زن» يك موجود برتر است كه مي‏تواند هم خود و هم جامعه بشري را در راه نيل به سعادت و نيكبختي رهنمون سازد؛ بررسي دقيق بينش امام، با طرح نظرات آن بزرگوار، پيرامون سه محورِ «مقام شايسته زن»، «استعدادها و تواناييهاي زن» و «حقوق و اختيارات زن» صورت گرفت.

به منظور مقايسه و در تلاش براي عيني‏تر ساختن عمق و عظمت و تفكر امام راحل به طرح پندار طرفداران «كشف حجاب» در باره زن پرداختيم و روشن ساختيم كه دستگاه تبليغي «كشف حجاب» با وجود آنهمه شعار و تبليغات پيرامون حقوق و آزادي زن، تفكري مثبت و بينشي مشخص نسبت به «زن» ندارد؛ اينان تنها هنرشان! اين است كه «زن» را به اسارت «ظاهر» كشانده‏اند.

در مقابل ديدگاه امام، پندار ديگري نيز، وجود دارد كه آن را تحت عنوان «در پرده نگه داشتن زن» معرفي نموديم. بررسي ديدگاه صاحبان اين پندار را، كه در واقع، «زن» را به دليل «ظاهر» به اسارت كشانده‏اند، آغاز كرديم كه مجال سخن در آن قسمت به پايان رسيد.

اينك به شرح آنچه ناتمام ماند مي‏پردازيم.

دو گروه، يك مقصد

كساني كه زن را «خانه‏نشين» و «پرده‏نشين» مي‏خواهند و هرگونه حضور اجتماعي و فعاليت خارج از خانه را براي او ممنوع مي‏شمرند، خود به دو گروه تقسيم مي‏شوند. به بيان ديگر، انگيزه‏ها و دلايل هر كدام براي صدور حكم خانه‏نشيني زن، تفاوت مي‏كند. براي روشن شدن اين انگيزه‏ها و دلايل، بهتر است با هر دو گروه آشنا شويم:

گروه اول، كساني هستند كه زن را موجودي درجه دوّم مي‏دانند و معتقدند خلقت و تكوين او با ضعف و ناتواني همراه بوده است. اول مرد است و پس از او زن در جايگاه دوّم قرار مي‏گيرد.؛ به همين دليل مرد، از جايگاه، مقام، حقوق و شأن ويژه‏اي برخوردار است؛ نتيجه اينكه مرد، حق دارد در باره «زن» و شيوه زندگي او تصميم بگيرد.

گروه دوّم كساني هستند كه زن را همسان، همشأن و همراه مرد مي‏دانند، اما در عين حال خانه را بهترين جايگاه براي او مي‏شمرند. در خانه ماندن زن، باعث حفظ او از آفتها مي‏گردد و اين محترم شمردن خود اوست؛ خصوصا اينكه در شرايط دوران طاغوت هرگونه حضور اجتماعي براي زن، مفاسد و زيانهاي فراواني را به دنبال داشت. در هر صورت نوعي مصلحت انديشي اين گروه را وادار مي‏كند كه زن را در داخل خانه باقي نگه دارند.

امام خميني ديدگاه مشخص و بدون ابهامي در باره «زن» دارند.

همانگونه كه ملاحظه كرديد، نتيجه عملي اين دو گونه برداشت يكي است و آن خانه‏نشين شدن زن است. شايد از ما بپرسيد كه منظور از «خانه‏نشيني» زن چيست؟ اگر منظور اين است كه وظيفه اصلي زن، در خانه ماندن و به وظايف مادري پرداختن است، خوب، اين كه اشكالي ندارد، اين موضوع هميشه مورد توصيه بزرگان بوده است و عملاً نيز در حال حاضر، زنها بيشترين تلاش را در جهت رسيدگي به امور خانه و تربيت فرزندان، انجام مي‏دهند؛ پس اشكال اين شيوه در كجاست؟

بله، اشكال در يك نكته بسيار دقيق است، ما به هر دليلي تنها وظيفه زن

را در خانه ماندن بدانيم، نتيجه اين مي‏شود كه در حد همان وظايف داخل خانه براي او، ارزش و اعتبار قائل شويم؛ خطر در اينجا بروز مي‏كند كه خانه را نيازمند يك خدمتكار بدانيم و زن را تنها موجودي بشناسيم كه مي‏تواند اين نياز را برطرف نمايد. بنابراين درس خواندن و باسواد شدن، در جريان مسائل جامعه قرار گرفتن، امكان بروز استعدادها و خلاقيتها را پيدا كردن، به عنوان يك نيروي اجتماعي در معادلات سياسي حضور پيدا كردن، ضرورتهاي جامعه به نيروي متخصص بانوان را برطرف كردن و... همه از مسائلي مي‏شود كه ديگر براي زن، كه لازم است در خانه بماند، بي‏فايده و بي‏حاصل است. آنكه مي‏خواهد غذا بپزد، لباس بشويد و خياطي و جارو كند، از بچه‏ها مراقبت نمايد ديگر به اين چيزها نيازي ندارد. اين همان ورطه خطرناكي است كه پيروان اين شيوه زندگي زن، در آن مي‏غلطند، خصوصا

انگيزه كساني كه «زن» را به «خانه‏نشيني» مي‏كشانند با هم يكسان نيست.

گروه اوّل كه اصولاً زن را موجودي درجه دوم، مي‏دانند.

براي آشنايي بيشتر با ديدگاه اين افراد، كه زن را چگونه مي‏شناسند و او را چگونه موجودي مي‏پندارند و اينكه در نگاه ايشان زن، از چه ديدگاه و منزلتي برخوردار است، نمونه‏هايي از نظريات و نوشته‏هاي مربوط به آنان را با هم مرور مي‏كنيم.

نمونه اوّل

كتابي با عنوان «فوارق بين‏الرجل والمرأة» ـ تفاوتهاي بين مرد و زن ـ نكات بسيار قابل توجهي را در اين باره عرضه مي‏كند. اين كتاب 7 سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، يعني سال 1350، منتشر شده است. بدون هرگونه مقدمه‏اي شما را با مطالب آن آشنا مي‏كنيم. ابتدا، نويسنده هدف از نوشتن كتاب را اينگونه شرح مي‏دهد:

«من مي‏خواهم اين موضوع را روشن نمايم كه هم از نظر دين اسلام و هم از نظر عقلا و دانشمندان، زن همتاي مرد نيست و از آنجايي كه زن در خلقت، خلق و خوي و ويژگيها همانند مرد نيست بنابراين مستحق مقام و منصبي كه مرد شايسته آن است نمي‏باشد. زن حق ندارد از حدود خود تجاوز كند و پاي را از گليم خويش بيرون بگذارد، او نبايد شانه به شانه مرد و در صف مردان قرار بگيرد. زن از نظر قواي بدني و نيروي عقلاني از مرد ضعيف‏تر است.»(1)

در اين كتاب 112 عنوان مورد بررسي قرار گرفته است. نويسنده، اين 112 مورد را به عنوان شاهدي براي اثبات ادعاي خود آورده است كه زن، يك موجود ناقص، ضعيف، غيرقابل اعتماد و درجه دوّم است و به دليل

همين ضعفها و كاستيها از يك طرف و جذابيتهاي ظاهري‏اش ـ كه اين يكي‏هم براي مرد است ـ از سوي ديگر لازم است، تنها در خانه بماند و هيچ نخواهد و هيچ نگويد. اگر بپرسيد، پس، زن از چه اختياراتي برخوردار است و چه كارهايي را مي‏تواند انجام بدهد، آقاي نويسنده كتاب به شما چنين پاسخ خواهد داد:

«زن مي‏تواند همراه با مرد و دوشادوش او در برطرف كردن نيازهاي خانه و اداره امور كوچك و بزرگ آن و هر چه كه مربوط به نظافت و تنظيم كارهاي خانه است، تلاش و فعاليت نمايد، امّا هنگامي كه از محدوده وظايف خانگي فراتر برويم، زن بايد توقف كند و مرد به حركت ادامه دهد، چرا كه خارج از محدوده كارهاي مربوط به خانه و خانه‏داري، زن ناتوان و عاجز از همراهي مرد است»(2)

در اين ديدگاه تمام خصوصيات و ويژگيهاي طبيعي زن و تفاوتهاي طبيعي موجود در خلقت زن و مرد، به عنوان دلايلي براي اثبات ناتواني و ضعف زن، به كار گرفته شده است. توجه به برخي از عناوين صدودوازده‏گانه‏اي كه به آن اشاره رفت، مي‏تواند موضوع را روشن‏تر نمايد:

«ـ هم از نظر عقل و هم از نظر شرع، مرد از زن، برتر است.

- زن نقص بيشتري دارد و در حواس پنجگانه از مرد ضعيف‏تر است.

ـ زن مورد مشورت قرار نمي‏گيرد و به نظرش توجهي نمي‏شود.

ـ زن، براي خوردن غذا دعوت نمي‏شود.

ـ به زن، خواندن و نوشتن، آموخته نمي‏شود.

ـ زن بدون اجازه شوهر، نمي‏تواند در اموال خودش تصرف نمايد.

ـ به هنگام وضوء، مرد دست را از طرف بيرون مي‏شويد و زن از طرف داخل.

ـ زن نبايد در نماز جمعه شركت كند.

ـ دخترباكره‏بدون‏اجازه ولي نمي‏تواند ازدواج كند ولي پسر مي‏تواند.

ـ اختيار طلاق در دست مرد است و زن چنين اختياري ندارد.

ـ كفن مرد از سه تكه پارچه تشكيل شده و كفن زن پنج تكه است.

ـ زن مي‏بايست عده وفات نگه دارد در صورتي كه مرد، چنين وظيفه‏اي ندارد.

ـ سهم مرد در ارث دو برابر سهم زن است.»!

اين موارد، در يك تحليل و بررسي خلاصه مي‏تواند اينگونه مورد ارزيابي قرار گيرد كه، نويسنده يا اصولاً آنچه را كه جزء دستورات ديني نيست، به عنوان دستورالعمل ديني مورد تأكيد قرار داده است. و يا اينكه از دستورالعملها و احكام ديني، اشتباها نتيجه گيري كرده و آنها را به حساب ضعف و ناتواني زن گذاشته است.

ارزش و اعتبار «زن» در صورتي كه «خانه‏نشين» باشد، در حد همان كارهاي خانه محدود مي‏شود.

نمونه دوّم

يكي از آثار بسيار ارزشمند استاد شهيد مطهري، كتاب «مسأله حجاب» است. اين كتاب تأثيرات بسيار زيادي در جهت روشن ساختن ديدگاهها و نظرات اسلام در باره حجاب و طبيعتا، «زن» از خود بجاي گذاشته است. انتشار «مسأله حجاب» در دوران ستمشاهي باعث شد كه استاد شهيد از طرف هر دو جريان، يعني هم طرفداران كشف حجاب و هم طرفداران خانه نشيني زن، مورد هجوم واقع شود. از آنجايي كه كتاب، به روشني و با استدلال و منطق دلايل و ضرورتهاي «حجاب» را بر مي‏شمرد و

لزوم رعايت آن را در همه شؤون اجتماعي گوشزد مي‏نمايد، به مذاق دستگاه تبليغاتي «كشف حجاب» خوش نمي‏آيد؛ آنها مسأله حجاب را قديمي و كهنه مي‏دانستند و طرح آن را از جانب استاد مطهري، واپس‏گرايي مي‏شمردند. از طرف ديگر اين كتاب، حضور زن در خارج از خانه و شركت در اجتماعات را مجاز مي‏شمرد. در اين مورد استاد شهيد چنين استدلال مي‏كند كه چون پوشاندن صورت و دستها تا مچ، واجب نيست بنابراين زن مي‏تواند آزادانه، ضمن حفظ حجاب و رعايت حريم و حدود شرعي، در اجتماعات حاضر شده و به فعاليتهاي مفيد اجتماعي بپردازد، اين موضع‏گيري نيز به مذاق طرفداران «خانه‏نشيني زن» خوش نمي‏آمد و لذا، استاد را مورد حمله و انتقاد قرار مي‏دادند. يكي از اين افراد در اعتراض به شهيد مطهري، مطالبي را در مخالفت با كتاب «مسأله حجاب» نوشته است كه اين مطالب همراه با پاسخهاي شهيد مطهري به موارد اعتراض، مجموعا در كتابي تحت عنوان «پاسخهاي استاد» منتشر شده است. آنچه به عنوان شاهد مثال براي بحث ما، به عنوان نمونه دوّم مورد توجه است، عبارتهايي است كه آن شخص در مخالفت با نظرات شهيد مطهري، نوشته است. در اعتراض به اين نظريه استاد كه «پوشاندن چهره و دستها تا مچ، واجب نيست بنابراين زن مي‏تواند هر نوع كار از كارهاي اجتماعي را عهده‏دار شود فقط به شرط اينكه حجاب و پوشش خود را رعايت نمايد»، آن فرد مخالف چنين نوشته است:

خطر در اينجا بروز مي‏كند كه خانه را نيازمند يك خدمتكار بدانيم و «زن» را تنها موجودي بشناسيم كه مي‏تواند اين نياز را برطرف نمايد.

«رعايت اين فلسفه وقتي امكان دارد كه زن، محصور در خانه باشد و الاّ هرچه پاي زن به اجتماع بيشتر باز شود زمينه براي تمتعات عمومي و زنا فراهم‏تر مي‏گردد. به علاوه مؤلف مي‏داند كه طبقه‏اي كه به حجاب ايراد مي‏گيرند، هدف نهايي آنها آزادي تمتعات جنسي است و آنها هرگز راضي نيستند كه زن بدون آرايش و پوشيده وارد اجتماع شوند.»(3)

آنچه از اين عبارت و ساير اعتراضات ايشان به استاد مطهري فهميده مي‏شود، اين است كه كارها تنها با «محصور ماندن زن در خانه» درست مي‏شود و اگر زن، به هر ضرورتي، پاي را از خانه بيرون گذارد، فساد و انحراف همه جا را فرا خواهد گرفت؛ آيا كسي كه چنين ديدگاهي دارد، مي‏تواند راجع به زن، به گونه‏اي مثبت بينديشد؟ و او را فعال، خلاق و مؤثر بداند؟ بي‏ترديد در نظر اينان چون، زن ذاتا يك موجود ضعيف و غيرقابل اعتماد است، هميشه بايد تحت نظر و مراقبت مرد قرار داشته باشد و مرد فقط با در خانه نگه داشتن اوست كه مي‏تواند از عهده اين كار برآيد.!

نمونه سّوم

قبل از هر توضيحي به اين جملات توجه فرماييد:

«...زن ديروز پيوسته به خانه‏داري مشغول بود و فرزند آوردن را براي خويش افتخاري مي‏دانست. سالها با يكي‏دو پيراهن مي‏گذرانيد. لباسهاي پينه كرده مي‏پوشيد، از خرجي خانه پس‏انداز مي‏كرد و نواقص زندگي را بر دوش شوهر سبك مي‏گردانيد. زن ديروز، روز ولادت خود را نمي‏دانست و يا فراموش كرده بود و اگر هم به خاطرش مي‏آمد كه آن روز را جشن نمي‏گرفت و از شوهر انتظار تبريك و هديه‏اي نداشت. همواره از شوي خود راضي و ممنون بود... زن ديروز از شوهرش آقاتعبير مي‏كرد و خود را مطيع و فرمانبردار او مي‏دانست. او اطاعت شوهر را مايه سربلندي و افتخار مي‏شمرد. زن ديروز خوش داشت كه شوهرش، در سال به مسافرتي برود تا حالش خوب و تنش ساز گردد. هنگامي كه شوهر از سفر باز مي‏گشت خود را طلبكار سوغات نمي‏دانست. زن بايد با چادر سياه به خانه شوهر بيايد و با چادر سفيد از خانه شوهر برود... او هميشه مي‏كوشيد خود را با وضع شوهر تطبيق دهد و آنچه شوهرش مي‏خواهد، همان باشد چون خواسته‏اي از خود نداشت خواسته او خواسته شوهر بود.»(4)

عده‏اي تفاوتهاي طبيعي موجود در خلقت زن و مرد را به عنوان دلايلي براي اثبات ناتواني و ضعف زن، پنداشته‏اند.

آيا همه مشكلات تنها با «محصور ماندن زن در خانه» برطرف مي‏شوند؟

اين جملات از كتاب «زن و آزادي» ـ كه در سال 1342 منتشر گرديده است‏ـ نقل شد. اين كتاب به درستي بر روي عوارض ناشي از به اصطلاح، آزادي غربي موجود در دوران پهلوي انگشت مي‏گذارد. صدها مورد از فجايع و بدبختيهايي كه بر سر زنان اين مرز و بوم آمده است را مطرح

مي‏نمايد وبه خوبي اين مسأله را روشن مي‏كند كه بي‏بندوباري، جز نابودي زن، هيچ نتيجه ديگري را در بر ندارد. اين جهت‏گيري كتاب كاملاً درست و منطقي است، اما وقتي كه كتاب به بررسي موضوع «زن و شوهرداري» مي‏رسد، به جملاتي كه ذكر شد مي‏پردازد. تأكيد ما بر روي بخشي از اين جملات است، اين تصور كه زن بايد فقط در خانه بماند و هرگونه فعاليت اجتماعي براي او ممنوع باشد، نتايجي را در بر دارد كه گوشه‏اي از آن را ملاحظه فرموديد. «زن خوب» كه تحت عنوان «زن ديروز» معرفي مي‏شود و توصيه مي‏گردد، همان مي‏شود كه پيشتر گفتيم، در خانه بماند، هيچ نخواهد و هيچ نگويد، مطيع و فرمانبردار محض باشد.

مي‏گويند وظايف مرد در خارج و زن در داخل خانه قرار داده شده است و زن مسؤوليت كارهاي خانه را بر عهده دارد، امّا باز مي‏بينيم كه در داخل خانه نيز عملاً او را از داشتن هرگونه حقي محروم، مي‏خواهند.

نمونه چهارم

به هنگام بررسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در مجلس خبرگان اوّل، به طور پراكنده و در نطقهاي بعضي نمايندگان نيز شاهد بروز نگرانيهايي در مورد خروج زنان، از محدوده خانه مي‏باشيم، به سخنان يكي از نمايندگان توجه فرماييد:

«موضوع ديگر مربوط به زنهاست كه از مطاوي احكام اسلامي چنين معلوم مي‏شود كه نماز جمعه و جهاد از زن برداشته شده و با اينكه نماز خواندن در مسجد ثواب بسيار زيادي دارد، حتي هر نمازي در مسجدالحرام ثواب يك ميليون نماز دارد، طبق روايتي كه در عروة‏الوثقي است كه خود بنده آن را ديده‏ام، اگر زن نماز را در منزل خودش بخواند افضل است. يكي از علماي قم يك نامه‏اي براي بنده نوشته است و نامه‏اي هم از مدرسين خارج رسيده است كه شصت روايت را جمع كرده كه زنها حق تصدي امورات و ولايت و حكومت و اين كارها را ندارند. حالا كاري به اين حرفها ندارم، عرض من اين است

بعضيها با اينكه مسؤوليت كارهاي خانه را بر عهده زن مي‏دانند، با وجود اين در داخل خانه نيز عملاً او را از داشتن هرگونه حقي محروم مي‏خواهند.

كه بيش از اين به اختلاط زن و مرد كمك نكنيد. ما هر دو زمان را درك‏كرده‏ايم، در سابق كه زنها در منزل بودند ديديم كه چه جور خانه را اداره مي‏كردند، چه صفايي بود، بچه‏ها خوب تربيت مي‏شدند، ملاحظه رفاقت و درستي بچه‏ها مي‏شد، ملاحظه نشست و برخاست بچه‏ها مي‏شد كه دروغ نگويند و مرتكب كارهاي بد نشوند، حالا خانم به اداره مي‏رود و مرد هم سر كار خود مي‏رود، در اين ميان بچه بدون سرپرست مي‏ماند، بنده كسي را خداي ناكرده متهم به بي‏عفتي نمي‏كنم ولي قهرااتفاق مي‏افتد چون زنها مختلف هستند و خوب و بد در همه هست. شما وضع خانواده را نگفتيد، اساس خانواده بر زن نهاده است و او هم كار زيادي بعهده‏اش مي‏باشد، بيكار نيست، نه اينكه اسلام به زنها ظلم كرده باشد. مثلاً مردي كه از صبح تا شب براي تهيه ما يحتاج زندگي تلاش مي‏كند، اين تلاش براي زن و بچه‏اش مي‏باشد و دلش براي زن و بچه‏اش بيشتر از خودش مي‏سوزد. در موقع رأي دادن مگر ملاحظه زن و بچه‏اش را نمي‏كند؟ اسلام نخواسته كه اختلاط بين زن و مرد باشد...»(5)

اين سخنان، بيان كننده وجود ديدگاهي است كه حتي پس از پيروزي انقلاب نيز ادامه داشته است و بي‏ترديد هنوز هم در گوشه و كنار وجود دارد. اين ديدگاهها ناشي از همان شناخت ناقص از زن است كه زن، شايستگي لازم براي سرپرستي و مديريت را ندارد. براي اينكه دريابيم واقعا، عده‏اي از افراد، زن را قادر و شايسته براي انجام كارها نمي‏دانند و همه ماجرا بر سر خانه ماندن نيست به گوشه‏اي ديگر از مذكرات انجام شده به هنگام بررسي اصل بيست‏ويكم قانون اساسي توجه فرماييد:

اصل بيست‏ويكم قانون اساسي مي‏گويد:

«دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامي تضمين نمايد و امور زير را انجام دهد:

1ـ ايجاد زمينه‏هاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او

2ـ حمايت مادران، بالخصوص در دوران بارداري و حضانت فرزند

در بررسي قانون اساسي در مجلس خبرگان اول شاهد بروز نگرانيهايي از حضور زن در اجتماع هستيم.

و حمايت از كودكان بي‏سرپرست

3ـ ايجاد دادگاه صالح براي حفظ كيان و بقاي خانواده

4ـ ايجاد بيمه خاص بيوگان و زنان سالخورده و بي‏سرپرست

5ـ اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولي شرعي.»

يكي از مخالفتهاي عمده‏اي كه در مباحث مربوط به اين اصل صورت مي‏گيرد، پيرامون بند پنجم آن است كه اعطاي قيموميت به مادران شايسته را تضمين مي‏نمايد، به گوشه‏اي از اين مخالفتها توجه فرماييد:

«در بند پنجم هم همينطور است، مبناي شرعي ندارد، اولاً وظيفه دولت نيست، اين وظيفه مجتهد است و نايب مجتهد و يا دادستان است كه براي صغاري كه آنها ولي ندارند قيم معين كنند و اگر به طور مستمر اين را بخواهيم در اينجا ذكر كنيم باز مبناي شرعي ندارد»(6)

و يا نماينده ديگري مي‏گويد:

«بنده با بند اخير ـ همين بند پنجم ـ مخالف هستم»(7)

«اعطاي قيموميت هم، با ولي يا نايب ولي شرعي است، يعني كسي كه از طرف ولي براي اين سمتها تعيين شده، بنابراين ممكن است ربطي با دولت پيدا نكند و بعلاوه لازم نيست قيموميت به مادران شايسته داده شود. ممكن است در بعضي مواقع به عللي و جهاتي غير مادر را انسب بدانند، براي اينكه كارهاي بيشتري را مي‏تواند تقبل كند و به عهده بگيرد»

براي دريافت روشنتر مخالفتها، توجه به سخنان نماينده زن عضو مجلس خبرگان در پاسخ به مخالفين مي‏تواند جالب توجه باشد:

«... در بند ديگر آمده است كه اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته، يعني مادري كه شايسته است و لياقت دارد قيموميت فرزندش را به عهده مي‏گيرد. يكي از برادران گفتند كه «شايسته‏تر»، من سؤال مي‏كنم كه اگر بچه‏اي پدري داشت و مرد ديگري شايسته‏تر از اين پدر بود آيا قيموميت فرزندش را به آن مرد مي‏داديد؟ پس در اينجا هم مادر شايسته، ارجحيت و اولويت دارد، چون بچه تعلق به او دارد. خود قرآن مي‏فرمايد «وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ» بچه مال مادر است، اين را از

در نگاه بعضي، اصولاً شايستگيهاي زن براي سرپرستي و مديريت، مورد ترديد است.

او نگيريد، همه زندگي و جانش را روي بچه‏اش گذاشته است. چرا بايد بچه را از او بگيرند؟ حالا اگر شايسته‏تر از مادرش بود، خوب باشد، من هم ممكن است شايسته‏تر از مادر يك بچه‏اي باشم، بايد بچه مردم را نگهداري كنم؟ و اينكه فرمودند چرا دولت اين قيموميت را عطا كند، دولت اسلامي است و زير نظر امام كار مي‏كند و با همان اصل ولايت‏فقيه. ما مي‏خواهيم كه امام توجه خاصي روي مسائل زنان بفرمايند.»(8)

البته اصل فوق، به عنوان اصل بيست‏ويكم قانون اساسي با رأي اكثريت بالاي نمايندگان مجلس خبرگان به تصويب رسيد و به عنوان يكي از نقاط برجسته و نمونه‏اي از ويژگيهاي تحسين‏برانگيز قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران باقي ماند.

كوتاه در باره نمونه‏ها

نمونه‏هاي ذكر شده مي‏تواند در مجموع ما را با پنداشتي كه تحت عنوان «در پرده نگه داشتن زن» وجود دارد، آشنا سازد. در ابتداي بحث در همين شماره گفتيم كه صاحبان اين پندار، يا تحت تأثير برداشتهاي ناصحيح از متون ديني هستند و يا تحث تأثير جريانات مروج بي‏حجابي و بي‏بندوباري كه به عنوان يك راه مقابله با فساد، زن را در حصار خانه‏ها محبوس كرده‏اند و از اينجا به نتايجي دست يافته‏اند كه بينش آنان نسبت به زن را شكل مي‏بخشد.

انتساب اين رويه و پنداشت به باورهاي ديني و منابع اسلامي، باعث گرديده است كه يكي از محورهاي تبليغات غرب و استعمارگران عليه تعاليم اسلامي از همين ناحيه شكل بگيرد. آنان كه خود، زن را در مسلخ فرهنگ برهنگي به قرباني اميال سركش سردمداران قدرت و ثروت برده‏اند و منجلاب عفن و جهنم سوزان بي‏بندوباري و فساد را براي او به ارمغان آورده‏اند، تعاليم و دستورات ديني را متهم به تضييع حقوق زن و ظلم به او مي‏نمايند و حال آنكه تنها در باورهاي صحيح ديني است كه زن هم بر مسند

امام خميني همواره با دو جريان «بي‏ديني» و «بدفهمي ديني» روبه‏رو و رودررو بوده‏اند.

وقتي سخن از تأثير امام در حيات اجتماعي زن مي‏گوييم، منظورمان فقط شركت زنان در راهپيمايها و تظاهرات نيست.

استقلال، شخصيت، حريت و آزادگي تكيه مي‏زند و هم دروازه‏هاي سعادت و رستگاري را بر روي خود مي‏گشايد. اين مطلب را به وضوح در نگاه و

برداشت امام از «زن» در يافتيم و گفتيم كه چشمه‏سار تفكر زلال امام خميني(ره)همان تعاليم و منابع ديني و اسلامي است.

يك بار ديگر در منظر امام

امام خميني ـ كه در دوران معاصر دين را به عنوان يك نظام منسجم اجتماعي و يك سيستم كارآمد حكومتي معرفي كرده است ـ همواره با دو جريان بي‏ديني و بدفهمي ديني، روبه‏رو بوده است. در موضوع مورد بحث ما نيز به خوبي روشن شد كه امام، در واقع با همين دو جريان رودررو مي‏باشد. از سويي جريان ضدديني منشعب از فرهنگ بي‏بندوباري غرب كه در ايران به كشف حجاب و تبعات آن منتهي شد و از سوي ديگر، جريان بدفهمي ديني كه با برداشتها و نتيجه‏گيريهاي ناصحيح از متون و منابع ديني و در عين حال تحت تأثير جريان مقابلش، به خانه‏نشيني و پرده‏نشيني زن، منجر گرديد.

امام، فرهنگ تعادل را در باره زن، معرفي مي‏كند و رعايت اصول، دستورات و موازين ديني را، تنها راه سعادت زن مي‏شمرد. آنچه از ديگران در اين شماره نقل شد و نمونه‏هايي كه ارائه گرديد، به وضوح با حركت و مباني امام در تعارض است. امام گرچه در مصاحبه‏ها و سخنرانيها به اين موضوع اشاره كرده‏اند كه اسلام، زن را محبوس در حصارها نمي‏خواهد، اما در عين حال روش عملي و اجرايي امام در جريان انقلاب و پي ريزي نظام اسلامي، خود بهترين گواه بر تفكر و شيوه بنيانگذار جمهوري اسلامي در اين باره است.

اينكه امام، زن را به صحنه‏هاي انقلاب كشانيد و راهپيماييها و انتخابات مختلف را با حضور زنان، پرشكوهتر برگزار كرد و يا در دوران جنگ با نقش‏آفريني زن، حساس‏ترين و پيچيده‏ترين گذرگاهها را پشت سر گذاشت همگي از اهميت و ويژگي خاص خود برخوردار مي‏باشند، اما همه عظمت كار، در اين موارد نيست؛ اگر چنين باشد، اينك كه بسياري از موارد فوق، دوران خود را پشت سر گذاشته‏اند و ما ديگر نه جنگي داريم و نه تظاهرات و راهپيمايي در زير باران گلوله‏ها، پس نقش و تأثير حضور زن، نيز مي‏بايست به پايان رسيده باشد؟ حال آنكه مي‏بينيم، بي‏ترديد، چنين نيست.

اگر يك بار ديگر نيم‏نگاهي به آنچه تاكنون گفتيم بياندازيم و سعي نماييم كه شرايط اجتماعي آن روزها را تصور نماييم و بينديشيم كه چه نوع برداشت و پنداشتهايي در باره زن، وجود داشته است و سپس مقايسه‏اي با نقش امروز زنان، در نظام و موقعيت آنان در اجتماع به عمل آوريم، آنگاه به روشني در خواهيم يافت كه وقتي سخن از تأثير امام در حيات اجتماعي زن مي‏گوييم، منظورمان فقط شركت زنان در راهپيماييها و تظاهرات نيست.

امام بنايي را پي‏ريزي كرده است كه زن مسلمان، بتواند به راحتي هم در فضاي خانه و هم در فضاي اجتماع، حضوري مؤثر همراه با آسايش خاطر داشته باشد. امام زن را به گونه‏اي معرفي مي‏كند كه توانايي انجام مهمترين كارها و قدرت پذيرش حساسترين مسؤوليتها را دارا مي‏باشد؛ او مي‏تواند به تناسب شرايط براي ايفاي نقش در خانه يا در اجتماع و يا در هر دو جايگاه قرار بگيرد. امام نه لازمه حضور زن در خارج خانه و صحنه‏هاي مختلف اجتماعي را، بي‏بندوباري و بي‏حجابي مي‏داند و نه شرط اساسي و تنها راه براي حفظ عفاف و مصونيت از آفات را حضور حصرگونه در خانه مي‏شمرد.

آنچه به انجام رسيد، تلاشي براي آشنايي با بينش امام در باره «زن» و شناخت جايگاه ارزشي او در نظام فكري و ارزشي امام راحل بود. و آنچه باقي مي‏ماند طرح نظريات اجتماعي و راه حلهاي عملي ارائه شده از سوي آن بزرگوار براي پي‏ريزي حيات فردي و اجتماعي زن در زمينه‏هاي مختلف خانواده، حجاب، سياست و حكومت، حقوق و تعليم و تربيت است كه فرصتي ديگر مي‏طلبد. با ارائه سومين قسمت اين سلسله مقالات طرحي كه براي اين نوبت در نظر گرفته شده بود به پايان مي‏رسد و در انتظار توفيق رسيدن نوبتي ديگر مي‏مانيم. ختم سخن با اين اشاره باشد كه امام، زن را شايسته شايستگيهاي بسيار مي‏داند زن در صورتي به اين شايستگيها دست خواهد يافت كه مكتب امام در باره خودش را بشناسد، باور كند و عمل نمايد.

منابع:

فوارق بين‏الرجل والمرأة,safhe=5

پاسخهاي استاد,safhe=47

زن و آزادي,safhe=200

مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي,safhe=611

مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي



2و1ـ فوارق بين‏الرجل والمرأة، ص5.

3ـ پاسخهاي استاد، ص47.

4ـ زن و آزادي، ص200.

5ـ مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي، ص611.

7و6ـ همان، ص1738و1739.

8ـ همان، ص1744و1745.

/ 1