انتخاب همسر (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتخاب همسر (3) - نسخه متنی

مهری زینهاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انتخاب همسر(1)

مهري زينهاري

در شماره قبل در مورد بعضي ملاكهاي انتخاب همسر نكاتي را نوشتيم و چنين نتيجه گرفتيم كه ملاكهايي همچون ثروت و تحصيلات نبايد هدف و انگيزه اصلي ازدواج باشند، بلكه خوب است به عنوان مزيت و ارزش اضافي مورد توجه قرار گيرند و اينك ادامه بحث:

اهميت ازدواج و نقش هر يك از زن و مرد در سازندگي يكديگر و تربيت فرزندان بر كسي پوشيده نيست. دو همسر پس از پيوند ازدواج، عامل شخصيت و حيثيت اجتماعي همديگر مي‏شوند و سابقه اخلاقي و روحيات آنها، زمينه‏ساز نوع نگرش و بينش هر كدام به حفظ كيان خانواده و تربيت فرزند خواهد بود.

آنچه كه در انتخاب همسر مورد اهتمام پيشوايان ديني قرار گرفته و بر رعايت آن تأكيد شده است، دو شرط اساسي و ضروري «دينداري» و «حُسن خُلق» است.

چنين نيست كه پسر حتما بايد زن فقير و زشت رو بگيرد و يا دختر به عقد پسري ناسالم و فاقد زيبايي درآيد، چون زيباخواهي و علاقه به مال و ثروت جزء فطرت هر انسان است؛ بلكه اين دو ملاك نبايد تمام هدف بوده و تمام افكار و پيگيريها مبتني بر آنها باشد، و شايسته است به عنوان مزيت و ارزش اضافي تلقي شوند.

امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

«زن مانند گردنبندي است كه به گردن مرد مي‏افكنند، پس مراقب باش كه چه چيزي را بر گردن مي‏افكني و براي زن نمي‏توان قيمتي تعيين كرد، چه خوبش و چه بدش. اما ارزش زنهاي نيك را با طلا و نقره نمي‏توان تعيين كرد، زيرا آنها از طلا و نقره ارزشمندترند و اما بدهاي آنها، ارزش خاك را هم ندارند، زيرا خاك از آنها بهتر است.»(1)

نقطه مقابل اين سخن در مورد مرد نيز صادق است؛ مرد اگر خوش‏اخلاق، ديندار، عاقل، باتدبير، متواضع و با حوصله باشد از طلا و نقره ارزشمندتر است و اگر بداخلاق، تندخو، دروغگو، بي‏توجه به زندگي، مغرور و بي‏دين باشد، از خاك هم بي‏ارزش‏تر است.

دوستي و صميميت و صداقت در پرتو دينداري و داشتن باطني آرام و اخلاقي نيكو حاصل مي‏شود. چه بسيارند خانواده‏هاي ثروتمندي كه فاقد عاطفه، علاقه و دلبستگي به يكديگرند و صفا و صميميت را در اثر اهتمام زياد به ثروت از دست داده‏اند.

دينداري

اين شرط از ضروريات هر ازدواج است، زيرا دو همسري كه مي‏خواهند با هم زندگي كنند و در همه فراز و نشيبهاي زندگي يار و غمخوار يكديگر باشند، قهرا تحت تأثير افكار و عقايد يكديگر قرار مي‏گيرند و روحيات پسنديده و يا ناپسندشان به يكديگر منتقل مي‏شود. همسر ديندار سعي مي‏كند همسرش را به عمل صالح و توجه به خدا تشويق كند و از نافرماني و سهل‏انگاري در دستورات و احكام خدا باز دارد؛ او را به انجام مقررات و آداب و رسوم مثبت اجتماعي تشويق و از خرافه‏پرستي و موهومات باز دارد؛ مال، آبرو و حرمت يكديگر را حفظ كنند؛ اما همسر بي‏دين، چه بسا زن يا شوهر را با محبت كاذب، تفريح، مجالس مهماني و شب‏نشيني و يا حتي اجبار و تهديد، منحرف كرده و از او فردي بي‏قيد و لاابالي مي‏سازد و از آنجا كه زن و مرد تحت تأثير محبتهاي يكديگرند و به خاطر رضامندي همديگر سعي در جلب رضايت و تشديد وابستگي و دلبستگي، به خود دارند، چنين تحولات و تأثيراتي به دور از انتظار نيست، لذا اگر آنان تقيّد و پايبندي ديني نداشته باشند و اخلاق و رفتار خود را در قالب مقبول و مشروع قرار ندهند،

وجود روح مذهبي و پاكدامني، به همراه مقداري مال و ثروت كه نيازهاي اوليه خانواده را تأمين كند، زمينه‏ساز تحقق ازدواج و تشكيل كانون خانواده است و اين همان چيزي است كه در اسلام از آن به «كُفو» تعبير شده است.

زندگي آنها دچار آفت و نابساماني خواهد شد.

از آنجا كه فرزند، بيشترين وقت را در برخورد مستقيم با مادر مي‏گذراند و با قصه‏ها و سرگذشتها و بايدها و نبايدهاي او انس مي‏گيرد، روحيات، منش و حالات مادر سريع‏تر به او منتقل مي‏شود. پدر نيز در تكوين نوع شخصيت و انتخاب نوع هدف زندگي در فرزند نقش اساسي دارد؛ پدري كه خودش با اعتماد به خدا و پايبندي به مقررات ديني انس گرفته است، بهتر مي‏تواند جوانش را از بي‏هدفي، دلهره و اضطراب روحي خارج كرده و به خدا نزديك كند.

از اين رو در روايات توصيه شده است كه اگر فردي «ديندار» به خواستگاري دختر شما آمد، او را بپذيريد و يا در انتخاب دختر، دينداري او و خانواده‏اش را لحاظ كنيد. مردي خدمت رسول خدا(ص) آمد تا در امر ازدواج خود با حضرت مشورت كند. رسول خدا(ص) فرمود:

«با زن ديندار ازدواج كن تا خدا به زندگي تو بركت دهد.»(2)

ديندار كيست؟

ديندار كسي است كه علاوه بر نماز و روزه دين در همه ابعاد و جنبه‏هاي زندگي فردي و اجتماعي او نفوذ كرده و اثر گذاشته باشد. فرد ديندار و باتقوا، در گفتارش صداقت و درستي مشاهده مي‏شود؛ در برخورد با افراد، اطرافيان و خانواده‏اش متواضع و فروتن است، نصيحت كوچكتران و بزرگتران را مي‏پذيرد و با زبانش ديگران را نمي‏آزارد؛ از خطاها و لغزشهاي افراد خانواده و اطرافيانش كه به عذرخواهي او آمده‏اند، چشم‏پوشي مي‏كند؛ گذشت را سرلوحه زندگي خود قرار مي‏دهد؛ نيكي و احسان به ديگران را دوست دارد؛ لجبازي و عناد ندارد؛ زندگي را با نظم و برنامه پيش مي‏برد؛ خانواده خود را عملاً در تنگناي مالي و اقتصادي قرار نمي‏دهد؛ نيازمنديهاي همسرش را مطابق شأنش فراهم مي‏كند؛ روح قناعت و مبارزه با تجمل‏گرايي را در زندگي خود حاكم مي‏كند؛ عفيف و پاكدامن است؛ در حال فقر و تنگدستي هم، لباس و خانه و زندگي خود را آراسته و مرتب مي‏كند و اظهار تنگدستي نكرده و حرمتش را حفظ مي‏كند؛ به حقوق ديگران احترام مي‏گذارد؛ در روابط اجتماعي، حدود شرعي را مراعات مي‏كند و مهمتر از همه اينكه در همه حال و همه كار، خدا را بر خود ناظر مي‏داند و لحظه‏اي از فرمانش سرپيچي نمي‏كند.

خانم ... از بهبهان مي‏نويسد: «آنچه باعث سردي و بي‏محتوايي زندگي من و شوهرم شده، روحيه غرور، بي‏توجهي به خانواده و عدم پايبندي شوهرم به آداب و رسوم ديني و اجتماعي است. به علاوه او در زندگي بر من و فرزندانم سخت مي‏گيرد و ما را در تنگناي اقتصادي قرار داده ...

هر چه به او مي‏گويم كه آنچه براي تو مي‏ماند، فرزندان صالح و پاكدامن است در جوابم مي‏گويد: سرنوشت اين بچه‏ها ربطي به من ندارد، هركس در قبر خودش مي‏خوابد.»

آقاي ... از شيراز مي‏نويسد:«بارها به همسرم گفته‏ام كه صداقت در زندگي نشانه ايمان زن و شوهر به يكديگر و عامل استحكام خانواده و عزت و سربلندي ماست تو چرا با من يك‏رو و يك رنگ نيستي؟ و ... او در جواب مي‏گويد: من همينم كه هستم، هر كاري مي‏خواهي بكن، من اينطور تربيت شده‏ام.»

اينها گوشه‏اي بود از صفات و خصلتهاي دينداران. اسلام، دارندگان اينگونه صفات را براي انتخاب همسري، بر دارندگان مال و جمال و شهرت مادي و شخصيت حقوقي برتري داده است.

دختر و پسري كه در مرحله انتخاب همسر قرار دارند، اگر موردي را يافتند كه هر يك از اين صفات را در مرحله عالي آن ندارد و فقط در سطوح پايين، آن را داراست، او را بپذيرند و با يكديگر قرار بگذارند كه براي اصلاح و بهبود وضع اخلاقي و زندگي، همديگر را ياري كنند. در اينجا مهم اين است كه آنها، هر يك از اين صفات را «ارزش» بدانند و بر، داشتن آنها اهتمام ورزند.(دقت كنيد)

فردي به امام حسن(ع) عرض كرد: دختري دارم [مي‏خواهم بپرسم كه[ او را به ازدواج چه كسي درآورم؟ امام فرمود:

«او را به ازدواج كسي در بياور كه تقواي الهي داشته باشد كه اگر او را دوست بدارد، اكرامش مي‏كند و اگر از او خوشش نيامد، آزارش نمي‏دهد.»(3)

به ما نمي‏خورد!!

دوستي و صميميت و صداقت در پرتو دينداري و داشتن باطني آرام و اخلاقي نيكو حاصل مي‏شود. چه بسيارند خانواده‏هاي ثروتمندي كه فاقد عاطفه، علاقه و دلبستگي به يكديگرند و صفا و صميميت را در اثر اهتمام زياد به ثروت از دست داده‏اند.

والديني كه به بهانه پيدا شدن فردي كه به آنها بخورد، خواستگاران متعدد دختر خود را رد مي‏كنند و براي پيداكردن عروس مورد نظر خود از اين خانه به آن خانه مي‏روند و براي همه ايراد و اشكال مي‏گيرند، باعث تأخير ازدواج فرزند خود مي‏شوند. و اين تأخير در بسياري موارد آفتهايي را بدنبال دارد از جمله اينكه در نهايت خود را ناجار مي‏بينند كه به حداقل اكتفا كنند! مردي در نامه‏اي به امام باقر(ع) ضمن مشورت در مورد دخترانش، نوشت:«فردي كه مثل خودم باشد (به من بخورد) براي همسري آنها نمي‏يابم.» حضرت در

جواب او چنيني نوشت:«مشكلي را كه در مورد دخترانت بيان كرده بودي فهميدم. خدا تو را رحمت كند، اينگونه نينديش، زيرا رسول خدا(ص) فرمود:

«هرگاه كسي را كه اخلاق و دينش را مي‏پسنديد [براي خواستگاري] به نزد شما آمد، با او وصلت كنيد و اگر به او زن ندهيد فتنه و فساد بزرگي در روي زمين پيدا مي‏شود.»(4)

گوشه‏اي از مسؤوليت برطرف كردن مشكل اين‏گونه جوانان و سروسامان دادن به زندگي آنها و نجاتشان از تنهايي و بي‏كسي، متوجه ثروتمندان و نيكوكاران است.

مانع تراشيهاي بيجاي پدران و مادران در امر ازدواج جوانان، آنها را به اضطراب و انحراف و در نهايت گاه به فساد سوق مي‏دهد. نياز به ازدواج به ويژه براي دختران يك تكيه‏گاه روحي و آرامش رواني است. او آرزو دارد كه روزي مادر شود و با لبخند شيرين و دلپذير نوزادش، همدم و همراه باشد؛ اين نياز طبيعي و فطري را نه تحصيلات جبران مي‏كند و نه ثروت و شهرت اجتماعي شوهر.

پسران نيز در زندگي خود نيازمند كسي هستند كه به او محبت كنند و از او محبت ببينند و در غم و شاديهايشان شريكش بدانند.

البته اگر منظور از عذر «به ما نمي‏خورد» اين باشد كه خانواده پسر يا دختر از افراد خوشنام نيستند و در روابط اجتماعي و خانوادگي پايبندي لازم مذهبي را ندارند، لذا وصلت ما با آنها تناسبي ندارد، كلامي بجاست.

در دستورالعملهايي كه از پيامبر(ص) و امامان(ع) رسيده، به لزوم رعايت اين تناسب اشاره شده است.

امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:

«كسي كه دختر خود را به ازدواج شرابخواري درآورد، قطع رحم كرده است.»(5)

از اين حديث مي‏توان فهميد كه چون شرابخوار، هتك حرمت فرمان

خدا كرده و به آن بي‏اعتنا شده و دست به سركشي و طغيان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش همچنين خواهد كرد، حرمتشان را خواهد دريد؛ حقوقشان را ادا نخواهد كرد و موجبات آزار و اذيتشان را فراهم خواهد ساخت و صفات رذيله و ناپسند او به همسر و فرزندانش منتقل شده و فطرت پاكشان را آلوده خواهد كرد.

روشن است همان علت و جهتي كه در شرابخوار، موجب سركشي او شده و رابطه‏اش را با خدا و خانواده‏اش تيره و تار كرده است و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچي، بي‏بندبار و لاابالي نيز وجود دارد. اين گروه افراد خود را پايبند به هيچ مقرراتي نمي‏دانند و بخاطر تأمين نيازشان دست به هر اقدام زشت و وقيح مي‏زنند؛ ارزشهاي خانوادگي را زير پا مي‏گذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعايت و ادا نمي‏كنند، از اين رو ازدواج با اينگونه افراد، ازدواج موفقي نخواهد بود.

كُفو يعني چه؟

با تمام سفارشاتي كه به ازدواج شده و با ارشاد به حذف انگيزه‏هاي مادي و زودگذر در انتخاب همسر و با توصيه به ميانجيگري در وصلت دختر و پسر، در مي‏يابيم كه شرايط ازدواج آن قدر هم مشكل نيست. وجود روح مذهبي و پاكدامني، به همراه مقداري مال و ثروت كه نيازهاي اوليه خانواده را تأمين كند، زمينه‏ساز تحقق ازدواج و تشكيل كانون خانواده است و اين همان چيزي است كه در اسلام از آن به «كُفو» تعبير شده است.

امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

«كُفو كسي است كه عفيف و پاكدامن باشد و اندكي مال هم داشته باشد.»(6)

«جُوَيْبِر» مردي است كه از يمامه به مدينه آمده و مسلمان شده بود. او مؤمني متعهد ولي در عين حال سياه پوست، كوتاه قد، مستمند و بي‏خانمان بود. روزي پيامبر(ص) به او فرمود: «چرا ازدواج نمي‏كني؟» عرض كرد: «چه كسي به اين بينوا زن مي‏دهد؟» فرمود: «اسلام، هر خوار و ذليلي را عزيز كرده است.» نزد «زياد بن لُبَيْد» كه از اشراف انصار است، برو و

بسياري از سرمايه‏هايي كه در راههاي مستحبي و غير لازم ـ مانند عمره، حج مستحبي، سفر سوريه، برخي ضيافتها، ساختمانهاي عريض و طويل و كم استفاده و گاه بي استفاده خرج مي‏شود، شايسته است در اين امر واجب صرف شود.

دخترش را خواستگاري كن. جويبر نزد زياد آمد و از قول آن حضرت دختر او را خواستگاري كرد. زياد گفت: «ما دختران خود را فقط به همرديفان خود از انصار مي‏دهيم و با آنها وصلت مي‏كنيم». جويبر، نزد پيامبر(ص) آمد و جريان را عرض كرد؛ آنگاه حضرت به «زياد» فرمود: «اي زياد! جويبر مؤمن است و هر مرد مؤمني، كُفو زن مؤمنه و هر مرد مسلماني كُفو زن مسلمان است.»(8)

چه بسيارند دختران و پسراني كه كفو يكديگرند و از پاكدامني لازم و ثروت اندك برخوردارند، اما به خاطر فرهنگ غلط بعضي خانواده‏ها و توقعات ببيش از حدّ برخي والدين در هزينه‏هاي مراسم عقد و عروسي و مقدار مهريه، تن به ازدواج نمي‏دهند و يا براي برطرف شدن موانع آن لحظه‏شماري كرده و با فشار روحي و جنسي خود دست و پنجه نرم مي‏كنند.

چه بايد كرد؟

گوشه‏اي از مسؤوليت برطرف كردن مشكل اين‏گونه جوانان و سروسامان دادن به زندگي آنها و نجاتشان از تنهايي و بي‏كسي، متوجه ثروتمندان و نيكوكاران است. در اين راستا بسياري از سرمايه‏هايي كه در راههاي مستحبي و غير لازم - مانند عمره، حج مستحبي، سفر سوريه، برخي ضيافتها، ساختمانهاي عريض و طويل و كم استفاده و گاه بي استفاده خرج مي‏شود، شايسته است در اين امر واجب صرف شود.

دولت و صندوقهاي خيريه با وامهاي مكفي و ايجاد خانه‏هاي كوچك، جوانان را از اين بن‏بست نجات دهند و از فساد و انحراف آنها جلوگيري نمايند.

ثروتمندان و افراد خيّر بدانند كه اگرچه پولهاي آنان در اين‏گونه كارها در مواردي بي‏نام و نشان و به دور از هياهوهاي تبليغاتي و اسم و رسمهاي دنيايي هزينه مي‏شود، اما پاداش اُخروي آن و دعاي خير دو جوان پاكدامن و خانواده آنها، ضامن سعادتشان خواهد بود.

ادامه دارد.



1 - وسايل‏الشيعه، ج14، ص17.

2 - وسايل‏الشيعه، ج14، ص30.

3 - المستطرف، ج2، ص218.

4 - فروع كافي، ج5، ص347.

5 - همان مدرك.

6 - وافي، ج3، ص18.

7 - كافي، ج5، ص341.

/ 1