ترجمه، نقد و تحقیقی بر کتاب ضوابط مهمة لحسن فهم السنة نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه، نقد و تحقیقی بر کتاب ضوابط مهمة لحسن فهم السنة - نسخه متنی

مجید معارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجمه و نقد و تحقيقي بر كتاب ضوابط مهمّه لحسن فهم السنة

پژوهش ديني ش5، دوره سوم، شماره 2، پائيز 1382

معرفي و نقد كتاب/ نقد كتاب

دكتر مجيد معارف

دكتر مجيد معارف دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران

چكيده:

كتاب ضوابط مهمه لحسن فهم السنة اثري مختصر و در عين حال ارزشمند متعلق به ابوانس انيس اندلسي است. در اين كتاب مؤلف به بيان هشت ضابطه در فهم بهتر سنن و روايات نبوي پرداخته و جايگاه هر كدام را در فهم حديث روشن كرده است. نظرات ابوانس در كمال ايجاز و اختصار بيان شده و در پاره اي از موارد اطلاعات آن نياز به تكميل و احياناً نقد و بررسي دارد، در اين مقاله ترجمه آزادي از كتاب توأم با نقد و بررسي مطالب ارائه مي گردد.

كليد واژه ها:

سنّت نبوي، اخبار متعارض، خانواده حديث، اسباب ورود حديث، غريب الحديث، ناسخ و منسوخ حديث، فهم صحابه، تبيين اهل بيت (عليه السلام).

مقدمه

مسلمان موظف به تبعيت از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و تأسي به آن بزرگوار است. خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: «وما اتيكم الرّسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا» (الحشر، 7) و نيز مي فرمايد: «لقد كا ن لكم في رسول الله اسوة حسنة» (الاحزاب، 21) در صورتيكه يك مسلمان بر احاديث رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) دست يابد و تصميم بگيرد كه بر مبناي آن خدا را مورد عبادت قرا دهد، گريزي جز درك مفاد روايات قبل از عمل به آنها نخواهد داشت، لذا بايد ضابط ها ي فهم درست حديث را در نظر بگيرد.

آنگاه كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به ايراد بياناتي مبادرت مي كرد و يا شخصاً به انجام كاري مي پرداخت، آن سخن و كار از قصد مشخّصي برخوردار بود. به طوري كه بين الفاظ روايات و منظور و مقصود رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) تباين خاصي در كار نبود و لذا منظور رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به درستي قابل درك بود. اما اگر در مواردي مقصود حديث رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) يا آيه اي از قرآن درك نمي شد، چه بسا با نزول وحي تبيين درستي از حديث رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) يا

آن آيه در اختيار مسلمانان قرار مي گرفت و يا آن بزرگوار به توضيح آيه و مقصود حديث مبادرت مي ورزيد. به عنوان مثال چون آيه «وكلوا واشربوا حتي يتبيّن لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر» (البقره، 187) نازل گرديد، عُديّ بن حاتم دو ريسمان سفيد وسياه انتخاب كرد، به اين منظور كه در دل شب آنها را از يكديگر تميز دهد. اما چون چيزي دستگير او نشد و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را از كار خود با خبر ساخت پيامبر به او فرمود كه مراد از دو ريسمان، بندهاي شب و روز است و به اين ترتيب مراد از نص قرآن را براي صحابه توضيح داد. اما فهم سنت و حديث به نوبه خود در گرو ضوابطي است كه اهمّ آن به قرار زير است:

ضابطه نخست ـ فهم سنت در پرتو قرآن

سنت نبوي اصل دوم در تشريع اسلامي است سنت شارح و مبيّن كتاب خداي تعالي است. قطعاً بين كتاب خدا به عنوان مجمل و سنت به عنوان مفسّر آن تعارضي وجود ندارد. لذا هر گونه تعارض ـ به فرض وجود ـ يا به دليل ضعف و عدم صحت حديث و يا به جهت فهم نادرست از حديث خواهد بود. يكي از اقسام حديث ضعيف حديث مضطرب است اضطراب از عوامل ضعف و بروز اختلاف روايات است در صورتي كه در سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) اختلافي وجود ندارد، همانگونه كه قرآن فاقد اختلاف است. خداوند مي فرمايد: «افلا يتدبّرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً» (الّنساء، 82) نتيجه آنكه سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نه با قرآن تعارض دارد و نه در اجزاي اين سنت تعارضي قابل قبول است و به هر جهت قرآن عامل مهمي جهت كشف اختلاف و تعارض احاديث و يا فهم درست روايات است.

از بارزترين نمونه ها كه نشان دهند عدم تعارض سنت صحيح با قرآن بوده و نيز روشن مي سازد آنچه معارض جلوه مي كند حديث ضعيف يا موضوع است، حديث افسانه غرانيق است. گفته شده چون رسول خدا (صلي الله

عليه وآله وسلم) آيات «افرايتم اللّات والعزّي ومناة الثالثة الاخري» (النجم، 19 و 20) را تلاوت كرد، به دنبال آن

جملات «تلك الغرانيق العلي وانّ شفاعتهنّ لترجي» را بر زبان جاري ساخت. اما خداوند از چنين نسبتي در نزول عبارات فوق منزه است. نيز محال است كه اين داستان به ثبوت رسد چرا كه با صدر و ذيل همين آيات در سوره نجم در تعارض است. ضمناً آيا معقول است كه پيشواي توحيد پس از ابراهيم خليل (عليه السلام) چنين سخني را در مدح بت ها و معبودهاي مشركين به زبان آورد؟ آري حديث ياد شده به طور قطع باطل و جعلي است و همانگونه كه محمد بن اسحاق خزيمه يادآور شده از جعليات زنادقه است. در رد اين حديث آثار چند ي نيز تأليف شده است. از جمله محمد ناصرالدين الباني در كتاب نصب المجانيق لنسف قصة الغرانيق طرق و اسناد

حديث را مورد بررسي قرار داده و جعلي بودن آنرا ثابت كرده است. شيخ محمد صادق در كتاب محمد رسول الله، بحثي مستوفي تحت عنوان «قصة الغرانيق اكذوبة بلهاء مزندقه» آورده و شيخ حسن عبد الحميد كتابي موسوم به دلائل التحقيق لابطال قصة الغرانيق روايةً و درايةً بالغ بر 251 صفحه تأليف كرده است.

مثال ديگر از احاديث واهي مخالف با قرآن حديث «شاوروهنّ وخالفوهنّ» است كه حافظ سخاوي درباره آن نوشته است «باطل لا اصل له» (همو، مختصر المقاصد الحسنه، 123).

اين حديث مخالف سخن خداوند است كه مي فرمايد: «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما وتشاور فلا جناح عليهما» (البقره، 233). در اين آيه فصال به معني رضاع و شير خوارگي است و مفاد آيه به صراحت به مشورت مرد با همسرش در خصوص رضاع صحّه مي گذارد. در صورتيكه حديث «شاوروهنّ وخالفوهنّ» به بي توجهي انسان به رأي و نظر زن پس از مشورت با او ـ آنهم به طور مطلق ـ صراحت دارد و اين تعارض موجب رد

حديث است.

نكته ديگر آنكه در صورتي كه در تفسير يك حديث بين دانشمندان اختلاف نظر حاصل شود تفسير ارجح و فهم اولي، تفسير و فهمي از حديث است كه كتاب خدا آن را تأييد كند.

ضابطه دوم ـ جمع احاديث وارده در يك موضوع در كنار يكديگر

از امور مهم در فهم حديث جمع كردن روايات وارده در يك موضوع است. در اين خصوص بزرگان سخناني دارند از جمله:

ـ يحيي بن معين: اگر نتوانيم حديث را از سي وجه به دست آوريم آن را نمي توانيم درك كنيم. (نقل از الجامع

لاخلاق الراوي و السامع، 1/127)

ـ احمد بن حنبل: اگر طرق گوناگون حديث را به دست نياوري، آن را درست نخواهي فهميد حديث برخي برخي ديگرش را تفسير مي كند. (همانجا)

ـ ابراهيم بن سعيد جوهري: اگر نتوانم حديثي را از صد طريق به دست آورم خود را در مورد آن يتيم خواهم شمرد. (نقل از خطيب بغدادي، 6/94، ذهبي، 12/150)

طبق سخنان فوق، از امور لازم در فهم درست حديث، جمع همه احاديث وارده در يك موضوع است. در اين جمع، روايت متشابه به محكمات، روايات مطلق به روايات مقيّد ارجاع داده مي شود، چنانكه حديث عام به حديث خاص تخصيص خورده و در نتيجه معنا ي واضحي از مجموع روايات به دست مي آيد. و نيز در شرايطي كه سنت خود مبيّن قرآن بوده، مجملات آن را روشن، مطلقات آن را قيد و عمومات آن را تخصيص مي زند، اين روابط به طريق اولي در اجزاء سنت نيز وجود داشته و بايد مدّ نظر قرار گيرد، لذا در صورتي كه نتوان احاديث وارده در يك موضوع را در يك جا گردآوري كرد، اين امر به انحراف در فهم صحيح آن موضوع منجر خواهد شد. در اين شرايط گاه انسان به حديث صحيحي كه در موضوع خاصي وارد شده استدلال مي كند، در صورتي كه ساير احاديث وارده در آن موضوع در اختيار وي نيست كه همين مطلب جهت فهم ناقص او از حديث مزبور كفايت مي كند. در اين خصوص مثالهاي زير ياد كردني است:

1 ـ بخاري در حديثي از ابو امامه باهلي آورده است كه وي روزي چشمش به آلاتي از وسايل كشاورز ي افتاد و در همانحال گفت: «سمعت النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) يقول: لا يدخل هذا بيت قوم لا ادخله الذّل» (همو،

كتاب المزرعه، 3/218) ظاهر حديث نشان دهنده كراهت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت به در اختيار داشتن آلات و ابزار كشاورزي و احياناً عمل زراعت است. در صورتي كه مطابق روايات ديگر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) زراعت را مورد تشويق قرار داده و از جمله مي فرمايد: «ما من مسلم يغرس غرسا او يزرع زرعا فيأكل منه طير او انسان او بهيمة الاّ كان به صدقة» (همو، كتاب الادب، باب 549). و در حديث ديگر از آن حضرت وارد شده است كه: «ان قامت علي احدكم القيامة و في يده فسيلة فليغرسها» (ابن حنبل، 3/183). بخاري به عنوان فقه الحديث روايت ابوامامه عنوان باب حديث را «ما يحذر من عواقب الاشتغال بالة الزرع او مجاوزة الحدّ الذي امر به» قرار داده كه نوعي تعريض به كساني است كه در اثر اشتغال به زراعت از حدود (الهي) و مسائل ديگر غافل مي شوند و ابن حجر عسقلاني در توضيح عنوان باب نوشته است: بخاري در ترجمه باب دو مطلب را در جمع حديث ابو امامه و روايات فضيلت زراعت متذكر شده است، اول آنكه اخبار ذامه بر نتيجه و عاقبت كار زراعت حمل شود و ديگر آنكه اين اخبار درباره كساني است كه از حدودي تجاوز كنند، از جمله دلائل مطلب اخير حديثي از ابن عمر است كه نشان مي دهد در صورتي كه اشتغال به امر زراعت و كارهايي از اين دست انسان را از ادا ي فرائض ديگر به ويژه جهاد باز دارد، سرنوشتي جز ذلّت و انحراف از دين در انتظار انسان نخواهد بود و آن حديث چنين است: «عن ابن عمر قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) قال: اذا تبايعتم بالعينه واخدتم اذباب البقر ورضيتم بالزرع وتركتم الجهاد سلّط الله عليكم ذلاّ لا ينزعه حتي ترجعوا الي دينكم» (ابو داود، 3/274، باب في النهي عن العينه و نيز ابن حنبل، 2/84).

ضابطه سوم ـ كوشش در جمع بين اخبار متعارض

در خصوص نصوص قرآن و سنت صحيح اصل اول عدم تعارض آنهاست. خداوند مي فرمايد: «افلا يتدبّرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً» (النساء، 82). در صورتي كه در قرآن يا سنت صحيح مواردي از تعارض مشاهده گردد، اين تعارض نسبت به درك ناقص ما از كتاب و سنت است، نه آنكه در نصوص شرعي تعارضي موجود باشد. با توجه به اين امر دانشمندان متعهد به رفع تعارض در نصوصي شده اند كه در آنها نوعي تعارض وجود دارد. حديثي بر حديث ديگر صورت گرفته است، بدون آنكه به تكلّف خاصي نيز گرفتار شوند. از جمله رواياتي كه در بادي امر معارض جلوه مي كند احاديث نهي از استقبال قبله به هنگام بول و غائط است كه در مقابل آن احاديثي وجود دارد كه اين كار را مباح مي شمارد. اما علما تعارض اين روايات را به طرقي حل كرده اند از جمله آنكه گفته اند: «ان النهي يحمل علي الخلاء والاباحة تحمل علي البنيان»

(دينوري، 90، شوكاني، 1/98)

ضابطه چهارم ـ شناخت ناسخ و منسوخ در حديث

نسخ در حوزه روايات واقع شده است و لذا شناخت ناسخ و منسوخ روايات امري ضروري است و عمل كردن به روايات بدون توجه به پديده نسخ قرار گرفتن در مسيري است كه چه بسا از نظر شرعي تكليفي در برابر آن وجود ندارد، زيرا ما نسبت به منسوخات فاقد تكليف مي باشيم به عبارت ديگر نسخ از جمله علل و عوارض حديث است كه نبايد از آن غافل شد. سيوطي مي گويد:

«والنسخ قد ادرجه في العلل الترمذي وخصّه بالعمل» (همو، الفيه، 22)

در اين موضوع ـ يعني قائل به نسخ حديث شدن ـ تعجيل پسنديده نيست و نمي توان جز با ادله و شواهد كافي حديثي را منسوخ شمرد. لذا دانشمندان در اين خصوص تحقيقاتي انجام داده و كتبي تأليف كرده اند كه از جمله

مي توان به كتابهاي اتحاف ذوي الرسوخ از جعبري، الناسخ و المنسوخ ابن جوزي و الاعتبار في الناسخ و المنسوخ من الاخبار از ابوبكر محمد بن موسي حازمي اشاره كرد.

ضابطه پنجم ـ شناخت اسباب ورود حديث

شناخت اسباب ورود حديث در فهم مراد روايات تأثير دارد. به تعبير ديگر از عوامل شناخت سنت نبوي ـ سه

شكل صحيح ـ توجه به اسباب و مناسباتي است كه حديث يا سنت به جهت آن وارد شده است. اين اسباب يا در نص روايات موجود است، يا از واقعياتي كه سياق حديث بر آن شهادت مي دهد قابل ملاحظه است و يا از مجموعه قرائني كه در اطراف حديث وجود دارد به دست مي آيد.

به عقيده صاحب نظران فهم سليم از روايات جز با شناخت مناسباتي كه ورود آنها را نشان داده و در واقع به منزله بياني بر احاديث است به دست نمي آيد. اين شناخت موجب مي شود كه انسان در فهم حديث دچار گمانه زني نشود و بر مطلبي خلاف مراد روايات دست نيابد در اين خصوص مثالهاي زير قابل توجه است.

1 ـ حديث انتم اعلم بامور دنياكم

برخي از جاهلان حديث ياد شده را مفرّي بر اجراي احكام شريعت ـ بويژه در زمينه هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي ـ يافته اند و تصور مي كنند كه زمينه هاي مذكور از شئون دنيوي بوده و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) حكم آنها را به مردم واگذار كرده است. اما آيا مقصود حديث شريف چنين چيزي است؟ قطعاً خير. زيرا نصوص فراواني در كتاب و سنت وجود دارد كه در خصوص شئون معاملات ـ از خريد و فروش و شركت و رهن و اجاره و قرض ـ وارد شده است.

طولاني ترين آيه قرآن، آيه دين است كه درباره نگارش ديون، شهادت خواهي درباره آن و اموري از اين دست نازل شده است. پس مقصود حديث «انتم اعلم بامور دنياكم» چيست؟ توجه به سبب صدور حديث گوياي مراد حديث خواهد بود.

2 ـ حديث من سنّ سنةً حسنةً...

برخي از اين حديث فهم نادرست به هم زده و لذا مرتكب بدعتهايي در دين شده اند، در عين حال تصور مي كنند كه با اين كار به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كنند. آنان ادعا مي كنند كه بدعتها خود از سنن حسنه ا ي است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) انجام آنرا توصيه كرده است. اما توجه به سبب صدور حديث گويا ي واقعيت ديگر ي است. مسلم از جرير بن عبدالله نقل مي كند كه: «روز ي گروهي از مردم فقير و پشمينه پوش به نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمدند. آن حضرت با مشاهده وضع رقّت بار آنها به مردم توصيه فرمود تا به كمك آنها بشتابند. اما مردم در اين خصوص تعلّل و سستي نمودند به طوري كه چهره رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از ناراحتي تغيير نمود. در اين حال يكي از انصار كه متوجه ناراحتي پيامبر

(صلي الله عليه وآله وسلم) گرديد همياني از سكه را آورد و به دنبال او ساير اصحاب يكي پس از ديگري چيزهايي تقديم كردند تا آنكه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مسرور شده و فرمود: «من سنّ في الاسلام سنّةً حسنةً فعمل بها بعده كتب له مثل اجر من عمل بها ولا ينقص من اجورهم شيء. من سنّ في الاسلام سنة سيئة فعمل بها بعده كتب له مثل وزر من عمل بها ولاينقص من اوزارهم شيء» (مسلم، 4/2059 و نيز همان كتاب، 2/705 با تغيير اندك). از سبب نزول ياد شده مي توان نتيجه گرفت كه حمل حديث بر امور بدعت انگيز مقصود رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نبوده است، لذا توجه به سبب صدور حديث خود دليل

بر بطلان استدلال كسي است كه به كارهاي بدعت انگيز روي مي آورد. در خصوص سبب ورود روايات ابن حمزه دمشقي دارا ي كتابي به نام البيان و التعريف في اسباب ورود الحديث الشريف است كه جامع ترين كتاب در موضوع خود مي باشد.

ضابطه ششم ـ شناخت غريب الحديث

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در مقام نطق و سخن افصح مردم بود. وي با صاحبه به زبان عربي روشن ـ كه براي آنها زباني شناخته شده بود ـ سخن مي گفت. آنان نيز عرب اصيل بوده و لذا فهم كلام رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) برايشان دشوار نبود. اما با گذشت زمان و اختلاط مردم ـ از عرب و عجم ـ با يكديگر زبان بسياري از اعراب به ضعف گرائيد. به ويژه آنكه اصطلاحات بيگانه با زبان آنان درآميخت و بدين وسيله از تلفّظ فصيح زبان عربي دور شدند. همين امر موجب گرديد كه بسياري از مردم در فهم بسياري از احاديث نبوي دچار صعوبت و سختي شدند. چرا كه معاني بسياري از كلمات را به درستي نمي شناختند.

در اين شرايط برخي از علما ي لغت و حديث نوع خاصي از تصنيف را در فن غريب الحديث پايه گذاري كردند و كتبي در باب غريب الحديث تأليف نمودند كه به شرح كلمات دشوار اختصاص يافت.

لذا اگر كسي جوياي فهم درست باشد براي او گريزي از مراجعه به كتب غريب الحديث نخواهد بود. از مهمترين اين كتب مي توان از كتب غريب الحديث هروي ، غريب الصحيحين حميدي و النهاية في غريب الحديث ابن اثير ـ كه جامع ترين كتب در اين فن است ـ نام برد.

ضابطه هفتم ـ دريافت سنت مطابق فهم صحابه

اين ضابطه از اهم ضوابط در فهم سنت است. در پرتو اين ضابطه تمسّك مسلمانان به سنّت تمسّكي مطابق با تمسّك پيشينيان و سالم از زياده و نقصان خواهد بود. به توضيح ديگر نخستين چيزي كه به عنوان شرح احاديث نبوي اولويت دارد همان احاديث نبوي است و به دنبال آن آثار سلف صحابه قابل توجه است. صحابه شاهد نزول قرآن بوده و سنّت و سيره رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را شخصاً ملاحظه كرده اند. اگر احدي از آنان از سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فهم نادرستي بهم مي زد، جبرئيل نازل شده و آن فهم خطا تصحيح مي گرديد. به اين سبب محدثان براي اظهارات صحابيان به ويژه آنجا كه اظهار مي دارند «كنانري كذا علي عهد رسول الله» ارزش حديث مرفوع قائلند حافظ عراقي در الفيه مي گويد:

و قولهم كنا نري ان كان مع عصر النبي من قبيل ما رفع

اگر مردم در فهم حديثي به اختلاف افتند فهم ارجح و اولي فهم صحابه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) خواهد بود به عنوان مثال مي توان به حديث استقبال يا استدبار قبله به هنگام بول وغائط اشاره كرد كه درگذشته وجهي براي جمع بين اين دو حكم ارائه شد. آنچه نظريه جمع بين دو حكم را تأييد مي كند، سخني از ابن عمر است كه گفته است: «انما نهي عن ذلك في الفضاء فاذا كان بينك و بين القبلة شي يترك فلا بأس» (ابوداود، 1/4) براي پي بردن به آراء سلف صحابه و تابعين مي توان به كتابهايي مراجعه كرد كه اين آراء را در اثناي روايات آورده اند. از جمله اين كتب مصنّف عبدالرزاق صنعاني، مصنّف ابن ابي شيبه، سنن سعيد بن منصور، سنن دارمي و سنن صغري و سنن كبري بيهقي مي باشد.

ضابطه هشتم ـ رجوع به كتب شرح روايات

از امور مهم در فهم روايات نبوي مراجعه به كتب شروح روايات است. در اين كتب معمولاً به بررسي كلمات غريب، ناسخ و منسوخ روايات، فقه الحديث روايات و بيان اختلاف روايات پرداخته شده است. هر چه شارح متعلق به زمان قديمي تر باشد كتاب او از صحّت و دقت بيشتري در شرح روايات برخوردار خواهد بود. در عين حال بهترين شرحهاي روايات در كتابهايي است كه واجد دو ويژگي باشد:

1 ـ مؤلف با تكيه بر ادلّه به بيان مسائل مختلف حديث پرداخته و در ضمن شرح روايات به صحّت و ضعف آنها نيز اشاره كرده باشد.

2 ـ مؤلف از تعصّب مذهبي ـ كه به سبب آن حديث از معناي صحيح خود به معنايي نادرست منصرف خواهد شد ـ به دور باشد. از شرحهاي قابل اعتماد متقدّمان مي توان به شرح السنه بغوي، فتح الباري ابن رجب حنبلي و از شرحهاي متأخر مي توان به كتاب فتح الباري ابن حجر عسقلاني اشاره كرد.

منابع مترجم

1 ـ قرآن مجيد

2 ـ اميني، عبدالحسين، الغدير في الكتاب و السنة والادب، تهران، دار الكتب الاسلامي، 1366ش.

3 ـ ابوريه، محمود، اضواء علي السنة المحمديه، بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، [بي تا].

4 ـ ابن ابي الحديد، عزالدين، شرح نهج البلاغه، به تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، داراحياء الكتب العربي، 1378ق.

5 ـ ابوزهره، محمد، الامام الصادق، حياته و عصره، مصر، مطبع احمد علي مخير، [بي تا].

6 ـ بخاري، محمد بن اسماعيل، الصحيح، تصحيح قاسم شماعي، بيروت، دارالقلم، 1407ق.

7 ـ حر عاملي، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه، مكتبة الاسلاميه، 1398ق.

8 ـ دينوري ، عبدالله بن مسلم، تأويل مختلف الحديث، بيروت، المكتب الاسلامي، 1419ق.

9 ـ ذهبي، محمد حسين، التفسير والمفسرون، بيروت، شركة دارالارقم، بي تا.

10 ـ سيوطي، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، منشورات رضي، بيدار ـ عزيزي، 1363ش.

11 ـ سجستاني، سليمان بن اشعث، السنن، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا.

12 ـ سيوطي، جلال الدين، شرح الفيه عراقي موسوم به التذكرة في علوم الحديث، دمشق، مكتبة الفارابي.

13 ـ سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور في التفسير بالمأمور، بيروت، دارالفكر، 1414ق.

14 ـ شوكاني، محمد بن علي، نيل الاوطار، القاهره، دارالحديث، 1413ق.

15 ـ طوسي، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، بيروت، دارالاضواء، 1406ق.

16 ـ عتر، نورالدين، منهج النقد في علوم الحديث، بيروت، دارالفكر المعاصر، 1412ق. 3ط.

17 ـ عجاج خطيب، محمد، اصول الحديث، علومه و مصطلحه، بيروت، دارالفكر، 1417ق.

18 ـ غفاري، علي اكبر، تلخيص مقباس الهدايه، تهران، انتشارات صدوق، 1369ش.

19 ـ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، دارالكتب الاسلاميه، 1363ش.

20 ـ معارف، مجيد، تاريخ عمومي حديث، تهران، انتشارات كوير، 1378ش.

21 ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

/ 1