فصل دوم
عوامل فقر
براي درمان فقر و پيشگيري از آن، نخست بايد ريشههاي آن را شناخت.در اين فصل، ريشههاي فقر را در دو بخش «فقر انتخابي» و «فقر تحميلي»بررسي ميكنيم.
فقر انتخابي «ارادي»
فقر انتخابي يعني آنكه خود فقرمراد شخص باشد يا بهسبب عواملي كه اودر ايجاد آنهانقش داشته، پديد آيد. فقر انتخابي، به هر دو تفسير آن، گاهمطلوب و مثبت است و زماني
مذموم و منفي.
الف) فقر انتخابي مثبت
گاه ممكن است شخص در مقطع زماني خاصّي، با در نظر داشتن هدفيوالا سختي و مشقّت را تحمّل كرده، در زندگي فقيرانه بهسر برد، چنانكهزندگي برخي از دانشمندان
نشاندهندهي فقر انتخابي و خود خواستهيآنهاست. ناگفته پيداست اين گروه هرگز در
پي فقر نبودهاند؛ بلكه بهجهتترجيح دادن دانش بر رفاه و آسايش مادّي در فقر بهسر
بردند؛ بهگونهيي كه اگرجمع دانش و ثروت بر ايشان ممكن بود، هرگز تن به فقر
نميسپردند. گاهگزينش فقر بهسبب اهداف متعالي الاهي است؛ مانند فقر پيامبر اكرم(ص).آنبزرگوار از ثروت فراوان همسرش چشم پوشيد و همه رادر راه ترويج ديناسلام بهكار
برد.مراد حضرت علي(ع) از تهيدستي درعبارت «خداوند بر پيشوايان واجبكرده است كه مانند
تهيدستترين افراد جامعه زندگي كنند.» نيز همين گونهفقر است.
ب) فقر انتخابي منفي
گروهي، بهرغم برخورداري از ثروت يا اسباب فراهم آوردن آن، بهسبببرداشتهاي نادرست از تعاليم ديني فقر رابرميگزينند. گاه فرد بهطور مستقيمفقر را انتخاب
نميكند؛ بلكه آگاهانه يا ناآگاهانه كاري ميكند كه نتيجهيي جزفقر ندارد؛ در اين
مورد هر چند انتخاب آگاهانه تحقّق نيافته، ولي به هر حالتهيدستي گزينش شده است.