3. كاهشامكاندسترسيتهيدستانبهخدماتآموزشي و بهداشتي
برنامهي تعديل ساختاري موفق، برنامهيي است كه هزينههاي عمومي رابهطور مستقيم سمت بخشهاي توليدي و زيربنايي هدايت كند. بنابر اين، دردوران تعديل
چنانچه با كسري منابع مواجه شود ناگزير است بين فقرزدايي(تأمين نياز فقرا) و پيشبرد
برنامهي تعديل نوعي انتخاب انجام دهد.محدوديت مالي گاه به كاهش امكان دسترسي
تهيدستان به خدمات آموزشي وبهداشتي و در نتيجه فقر بيشتر آنها ميانجامد.
2. نظريههاي سوسياليستي
اين نظريه به وسيله ماركس ارائه شد و باانقلاب اكتبر 1917 در اتّحادجماهير شوروي بهاجرا درآمد. برخي از كشورهاي اروپايي نيز،بعداز جنگجهاني دوم، باتبليغات گستردهي
ايدئولوژيك وتأسيس احزاب كمونيستياين نظريه رابه كاربستند. و حدود يك قرن در اين
مسير پيش رفتند. اصول كلياين مكتب، در مقابل نظام سرمايهداري، عبارت است از
اصالت جمع، مالكيتدولتي و برنامه ريزي متمركز. ماركس نظريهي منسجمي درباره ي
توسعهارائه نداده است،ولي پيروانش بااستفاده از اصول كلي وي الگوهايي
ترسيمكردهاند. برخي از اين الگوها عبارت است از:الگوي ساختارگرا،نئوماركسيسم و
تحليل هاي وابستگي از توسعه. طرفداران اين الگوها دربارهيماهيت فقر ديدگاه مشترك
دارند. آنهامعتقدند استثمار فقرا به وسيلهيثروتمندان در هر دو سطح داخلي و
بينالمللي علّت نخستين توسعه نيافتگيو فقر عمومي در جهان سوم است. همچنين بيشتر
اينها اعتقاد دارند مشكلعمومي فقر تنها وقتي حل مي شود كه عمر شيوهي توليدسرمايه
داري دركشورهاي در حال توسعه و نيز اقتصاد جهاني، به عنوان يك كل، پايانپذيرد.هرچند بيشتر هواداران اين مكاتب بر مسئلهي توزيع درآمد تاكيدجدي ميورزند. ولي
«وارن»، مدرّس ماركسيست كلاسيك، به شدتمخالف سياستهاي اجتماعي رفاه و توزيع
مجدّد درآمد است. به نظر او، اينكار سبب عقب انداختن پيش شرط لازم براي تحوّل
اين كشورها به سويسوسياليسم مي شود؛ زيرا، بر اساس پيش بيني ماركس،اين كشورها بايد
سيرتاريخي خود از سرمايه داري به سوسياليسم راطي كنند.با فروپاشي شوروي سابق و استقلال يافتن كشورهاي تحت سلطه ي آن،نظام سوسياليستي
والگوهاي مبتني بر آن در اكثر اين كشورها از ميان رفت وتمايل شديد به اقتصاد آزاد در
آنها پديدار شد. به همين جهت ما، نيز درتحليل خود بدين اندك بسنده مي كنيم.
3. نظريههايمبتني برنظام سرمايهداريمقرراتييا ارشادي
نظام سرمايهداري ليبرال، كه مدتي طولاني براقتصاد كشورهاي سرمايهداري حاكم بود،نتايج نامطلوب اقتصادي، اجتماعي بر جاي گذاشت. ركوداقتصادي بينالمللي دههي 1930،
افزايش شكاف طبقاتي و نوميدي و بدبينيكارگران به آينده از نتايج اين دوران است.بر اساس يكي از گزارش هايپژوهشي، ساعات كار روزانهي زنان و كودكان (از سن 6
سالگي) در معادن وقعر چاههاي انگلستان به دوازده تا شانزده ساعت مي رسيد. اين
گزارشوضعّيت كارگران آنجا را چنان وحشتناك توصيف مي كند كه «لاژوژي»،يكي از
اقتصاددانان سرمايهداري، آن را ننگ يك كشور متمدّن معرفي ميكند.حكومتهاي اين كشورها، كه به دست سرمايهداران اداره مي شد، زمانيكه خطر را
نزديك ديدند، براي جلوگيري از انهدام نظام و حفظ منافع مشتركدولت و طبقهي
سرمايهدار با وضع قوانين ومقرّراتي به سود طبقهي كارگربهتحوّلاتي در نظام
سرمايهداري تن دادند و به اين ترتيب، نظام سرمايهداريليبرال به نظام سرمايه
داري ارشادي تبديل شد. مهمترين تغييرات ايجاد شدهعبارت بود از: