اين تفكّر در پيروان اديان و مذاهب گذشته نيز سابقهي طولاني دارد. آنچهدر قرون وسطا
به نام تعليمات حضرت عيسي(ع) به مردم عرضه ميشد وآنها را به رهبانيت و
چشمپوشي از لذّتهاي دنيا تشويق ميكرد، نمونهيي ازاين انديشه است. نمونهي ديگر
گروههايي هستند كه،با عنوان توجه به درون،رياضتهاي سخت پيشه ميكنند و هر گونه
استفاده از لذتهاي دنيا را بر خودتحريم كرده، در دشوارترين وضعيت روزگار ميگذرانند؛
مانندسانسيانهاي هندي و پيروان گاندي.اين تفكر در اسلام نيز از زمان خود پيامبر(ص) آشكار شد. آنحضرت(ص) به شدت چنين بينشي را
طرد كرد و هرگونه رهبانيت را نادرستخواند. پس از رسول خدا(ص)، اين انديشهي انحرافي در
عصر امامصادق(ع) بسيار گسترش يافت. در اين زمان، فرقههاي مختلف با تمسّك بهظواهر
آيات و روايات و سيرهي پيامبر اكرم(ص) و علي(ع)، حتي به روشزندگاني امام صادق(ع) نيز
انتقاد ميكردند. در ميان شيعيان ايران، اينانديشه از زمان صفويه رونق يافت و هنوز
در گوشه و كنار به شكلهايمختلف ادامه دارد.همانطور كه اشاره شد، اين گروهها
براي اثبات درستيراه خويش از ظواهر آيات و روايات بسيار سود بردهاند؛ آيات و
رواياتي كهدنيا و آخرت را دو مقولهي كاملاً جدا و حتي ناسازگار با هم تصوير كردهاست و
پرداختن به يكي را موجب نفي ديگري ميداند. بر اساس اين آيهها وروايتها، توسعه،
رفاه و آباداني از امور دنيا شمرده ميشود و انسان را ازآخرت دور ميسازد؛ ولي نماز،
روزه، دعا و ديگر كارهاي واجب و مستحبانسان را به خداوند نزديك ميكند.اين ديدگاه، بدان سبب كه هيچ اهميت و ارزش ذاتي به دنيا نميدهد، دينرا داراي
برنامهيي براي زندگي آدميان نميداند و بهطور كلي بحث توسعه ازنظر دين را ضدّ
ارزش و موجب غفلت انسان و بازماندن وي از كمالميشمارد.
ديدگاه دوم (دنياگرايانه)
اين ديدگاه، برخلاف گروه اوّل، جهتگيري عمدهي اديان را در سعادتدنيوي انسانميبيند. در نظر اينان، هدف اصلي بعثت انبيا برقراري عدالتاجتماعي و ايجاد رفاه
همگاني است و حتي نيكبختي آخرت نيز تابعنيكبختي دنيا تلقي ميشود؛ يعني وقتي
اقتدار و رفاه دنيوي حاصل شد،سعادت آن جهان نيز خودبهخود تأمين ميشود؛ ديني كه در
پي اقتدار و رفاهو سرافرازي پيروانش نباشد، دين نيست؛ به تعبير دكتر شريعتي، ديني
كه بهدردقبل از مرگ نخورد، بهدرد بعد از مرگ هم نخواهد خورد. مهندس بازرگانپيش از
انقلاب چنين تفكري داشت؛ شريعتي نيز بهطور كامل پيرو اين تفكربود و آن را به اوج
رساند؛ او آشكارا بيان كرد كه دين يك مرامنامهي دنيويموفّق است.
ديدگاه سوم (آخرت گرايانه)
اين گروه جهتگيري اصلي و رسالت دين را حساس ساختن انسان نسبت بهآخرت وتأميننيكبختي آن جهاني وي ميداند. مهندس بازرگان، در مقالهايكه در اواخر عمر مينويسد،
از ديدگاه قبلي (ديدگاه دوم) خود عدول كرده،معتقد است:ابلاغ پيامها و انجام كارهاي اصلاحي و تكميل دنيا در سطح مردم دور ازشأن خداي
انسان و جهان است و تنزل دادن پيامبران به حدود ماركسها،پاستورها و گانديها يا جمشيد
و بزرگمهر و همورابي است.