فقر در نگاه فيلسوفان و عارفان
در ديدگاه فيلسو فان و عارفان،جز خداوند همهي موجودات جهان فقير ونيازمندند. خداوندتنها موجود بينيازي است كه از توانگري ذاتي برخورداراست. چنانكه در قرآن كريم نيز
به اين مطلب اشاره رفته است:يا ايهاالناس انتم الفقراء اليالله والله هوالغني الحميد.هر قدر انسان از اين نيازمندي آگاهي بيشتري پيدا كند، به خداوندنزديكتر ميشود و به
درجات بالاتري از كمال دست مييابد. بنابراين،پيامبران و امامان فقيرترين انسانها
بودند و بر اين فقر خود افتخار ميكردند.اشعار عارفان واقعي نيز از اعتراف به چنين
نيازمندي آكنده است. بهطورطبيعي چنين افرادي خود را از همه موجودات جهان بينياز
احساس ميكنند.ديوان حافظ از اين معارف والا سرشار است:دولت فقر خدايا به من ارزاني داركين كرامت سبب حشمت و تمكين من است
واعظ شحنهشناس اين عظمت گو مفروشزانكه منزلگه سلطان دل مسكين من است
در جاي ديگر ميفرمايد:من كه دارم در گدايي گنج سلطاني به دستكي طمع در گردش گردون دونپرور كنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همّتمگر به آب چشمهي خورشيد دامن تركنم
عاشقان را گر در آتش ميپسندد لطف دوستتنگ چشمم گر نظر در چشمهي كوثر كنم
اقسام فقر
فقر را از جنبههاي مختلف ميتوان مورد بررسي و مطالعه قرار داد.آنچهدر اين كنكاشموردنظر است، فقر مالي است؛ ولي به ساير جنبههاي آن نيزاشارتي خواهيم داشت.
1. فقرجسمي
شخصي كه نقص عضو دارد، دچار فقر جسمي است؛ بدين ترتيب،معلولان در شمار فقيران جايدارند؛ هر چند از ابعاد ديگر در درجات بالايياز توانگري باشند. البته چنين فقري اغلب
به فقر مالي نيز ميانجامد.