226
منظور دقيق از زندگي در پناه و سايه حق اين است
که هر
انساني در برقرارکردن ارتباطات و موقعيت هاي بنيادين واصلي که با آنها به حيات خود ادامه مي دهد وآن
را شکوفا مي سازد مورد حمايت قرار گيرد و امنيت داشته باشد.
توجه به زمينه تاريخي احساس نياز به تدوين اعلاميه حقوق بشرکه بيش از همه در ديباچه اين اعلاميه
منعکس گرديده ونيز توجه به کوشش ها و سازش هاي فراوان که براي رسيدن به توافق نظر در باره آن مواد به
وسيله نمايندگان دولت ها به عمل آمد و آن فلسفه اخلاقي که در رابطه با اين حقوق شکل گرفت، يک موضوع را
روشن مي سازد و آن اين است که تدوين حقوق بشراقدامي ناشي از ضرورت تاريخي به منظور محدود ساختن جنگ
ها و خونريزي ها و ستم گري ها بوده است و نه ناشي از يک سلسله مباحث انسان شناسانه فلسفي يا ديني و
مانند آن. هدف از تصويب اعلاميه حقوق بشر توافق برسرمسائل فلسفي يا ديني مربوط به انسان نبوده است.
چنين توافقي هيچ گاه حاصل نخواهد شد. اعلاميه حقوق بشر راه حل يک توافق عملي اجتناب ناپذيربراي به
رسميت شناختن حرمت و کرامت انسان در هر شرائط و بدون هيچ استثنا و تبعيض را نشان مي دهد و کاري به
اختلاف نظرهاي موجود در انسان شناسي فلسفي و ديني قديم و جديد ندارد.
از همه مهم تر اين که چنان که
رنه کاسن گفت :
« حقوق بشر در ارتباط انسان با انسان معنا و اعتبار دارد و نه در ارتباط انسان با
خداوند » ( 1 ).
اگر اعلاميه حقوق بشر « آزادي دين » تا مرز انکار خداوند وتغيير دين را به رسميت شناخته، معنايش اين
است که هيچ فرد و دولتي نمي تواند کسي را به اقرار به خداوند يا عدم تغيير دين مجبور سازد و با قوه
قهريه اين جبر را به مقام عمل در آورد.
اين آزادي هرگز يک « معناي ديني » ندارد و در باره چگونگي ها و
بايد و نبايد هاي ارتباط انسان با خداوند سخني نمي گويد. معناي اين آزادي اين نيست که انکار خداوند
يا اقرار به او براي انسان از نظر معنوي و
باطني علي السويه است يا اصلا ً سعادت معنوي وباطني سخن بيهوده اي است.
1. اعلاميه جهاني حقوق بشر و تاريخچه آن، گلن جانسون، ترجمه محمد جعفر پوينده، ص 88.