بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
247روشن است که ما از خداوند متعال جز کتابش يعني قرآن مجيد چيز ديگري در اختيار نداريم و اين کتاب را انسانها بايد تفسير و قرائت کنند نه خداوند. از پيامبر اسلام هم کتاب تفسير و قرائتي در دست نداريم و مي دانيم که آن حضرت چنين کاري نکرده است. مي ماند سنت قولي و عملي و تقريري پيامبر اسلام. البته اين سنت، به يک معنا تفسير و قرائت کتاب خداوند است.اما پرسش بسيار مهمي که در اين باب مطرح است و عالمان ديني مورد بحث ما از آن غفلت دارند اين پرسش است که آيا ما مسلمانان بر اساس فهم خود سنت رسول خدا ( ص ) و ائمه اطهار ( ع ) را که در متون ديني تاريخي آمده تفسير نمي کنيم؟آيا اين تفسير با پيش فهم ها يا پيش فرض هايي صورت مي گيرد يا نه؟آيا محتواي آن سنت بدون هيچ مقدمه اي و پيش فهمي و پيش فرضي و انتظاري، مستقيما ً وارد مغز و ذهن ما مي شود و ما ناگهان به سنت آنها عالم مي شويم ؟ !مسلمات دانش هرمنوتيک و دانش تاريخ ( چه آقايان از اين دانش ها خوششان بيايد و چه بدشان بيايد ) به ما مي گويد فهم و تفسير هيچ متن ديني و بازسازي هيچ حادثه تاريخي بدون پيش فهم ها و پيش فرض ها و انتظارات و علايق ممکن نيست. اين موضوع را در کتاب هرمنوتيک، کتاب و سنت به تفصيل شرح داده ام.در آن جا با استناد به شواهد فراوان نشان داده ام که چگونه همه استنباطات عالمان دين اسلام از کتاب و سنت بر پيش فهم ها و پيش فرض هاي آنان استوار بوده است. در اين جا نيز تأکيد مي کنم که اين قرائت پيامبر و ائمه که مورد نظر آقايان است تنها از طريق تفسير متون تاريخي ديني و باز سازي متأثر از تئوري حوادث تاريخي به دست ما مي رسد.در حقيقت فهم ما از سنت پيامبر و ائمه، خود، يک قرائت است که از قرائت پيامبر و ائمه به عمل مي آيد و از آن جا که در عالم انسان واقعيتي به نام قرائت « قطعي الانطباق » نداريم و همه قرائت ها « ظني » و « اجتهادي » است همواره پيدايش قرائت هاي جديد محتمل است و منطقا ً هيچ مانعي براي آن وجود ندارد.